درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 ميلاد حضرت معصومه 3 مبارك باد
 سالروز ولادت حضرت معصومه 3 كريمه ال البيت براي همه شما عزيزان كه از كرم نامحدود آن كريمه همه ما مستفيض هستيم تبريك مي گويم گفته اند ديدم به قم كه نور فقاهت نمو كند در اين فضا نهال رشادت نشو كند معصومه بانويي است كه به قم مي دهد بها هر كس كه منكر است بگو روبرو كند آن سالكي كه مي طلبد فيض گويمش فيضيه را ز درب حرم جستجو كند هر كس كه شك به عصمت معصومه مي كند آيد به درس مصطفوي گفتگو كند انكس كه در جوار تو سكني گزيده است كفران نعمت است كه خلد آرزو كند
 يادآوري ادله نجاست مسكرات
 درباره ادله نجاست مسكرات بحث مي كرديم گفتيم كه اين مطلب پشتوانه و ادله متعددي دارد 1. اجماع 2. وحدت معناي خمر و مسكرات 3. نصوص و روايات خاصه دال بر نجاست مسكرات اجماع را گفتيم بررسي ها انجام شد
 وحدت معناي خمر با مسكر است
 اما دليل دوم كه عبارت بود از وحدت معناي خمر با مسكرات ادعا اين بود كه خمر مسكر است مسكر خمر است پس نجاست مسكر را از دليل نجاست خمر مي توانيم استفاده كنيم در اين رابطه سه تا شاهد داشتيم تنصيص لغوي اقوال فقها يا فهم فقهايي و نصوصي كه خمر و مسكر را معنا كرده است كه اين دو تا يك چيزند
 نقد و بررسي شواهد وحدت معناي خمر و مسكرات
 بحث امروز ما نقد و بررسي شواهد وحدت معناي خمر و مسكرات اما شاهد اول تنصيص لغوي
 اشكال مرحوم آقاي خويي بنج مسكر است ولي نجس نيست
 گفته شد سيد الاستاد 1 كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 91 و 92 و 93 مي فرمايد كه در لغت نامه ها هرچند خمر با مسكر به يك معنا آمده است اما نمي توانيم ملتزم بشويم كه خمر با مسكر موضوعا و حكما يكي است يك نقض دارد مي فرمايد از مسكرات بنج است اما نه خمر است و نه نجس پس اين تنصيص لغوي به بار ننشست بنج كلمه عربي است فارسي خراساني مشهدي مي گويد بنگ فارسي تهراني مي گويد گرد معتاد به گرد را مي گويند گردي ها مشهد معتاد به بنگ را مي گويند بنگي يا چرصي يك نوع گياهي است بنگ و چرص و حشيش و گرد از يك خانواده است كه خانواده كشيدني است و اينها از يك گياهي گرفته مي شود و بعد خشك مي شود و مثل سيگار مي كشند بافور و قليان و اين هم زوال عقل مي آورد يعني اسكار زوال عقل مي آورد اما اينها نه نجس اند و نه خمر اند اين نقضي است ببينيد كه هم يخمر العقل وجدانا و نه به آن مي گويند خمر و نه محكوم به نجاست گياهي است كه در بيابان مي رويد لذا آن حرفي كه ادعا شد كه خمر با مسكر يك معنا دارد ديديم يك معنا ندارد بنج غير مسكر است و نجس هم نيست نقضي است دقيق
 جواب مايع بودن مسكر جزء الموضوع است
 اما تحقيق اين است كه با ادب و احترام عرض شود اين نقض وارد نيست براي اينكه اشاره شد دو وادي است دو خانواده است دو خط خط نوشيدن و خط كشيدن خمر و خمريات نوشيدني است و بنج و بنجيات كشيدني است اين بابي دارد و او باب ديگري دارد نقض در صورتي محقق مي شود كه از افراد زير مجموعه يك جنس بايد شما يك فردي را خلاف حكم كل بياوريد تا نقض بشود از خانواده ديگر با اختلاف حكم مثال آوردن نقضي نيست بنابراين در لغت كه مي گويند خمر و مسكر يكي است ان كه خمر است نوشيدني است از شراب و مشروبات است و مايع است اصلش براي نوشيدن است جزء نوشيدن است بنج جزء نوشيدنيهاي بالاصاله نيست
 نتيجه نجاست محدود به خمر نيست و كل مسكرات مايع را مي گيرد
 بنابراين پس از كه ديديم نقض ايشان به بار ننشست تنصيص لغوي به قوت خودش باقي است كه الخمر ما خامر العقل خمر چيزي است كه از كارايي عقل جلوگيري كند هر چيزي كه از كارايي عقل جلوگيري كند خمر است اختصاص به مشروب متخذ از عنب ندارد از لحاظ تنصيص لغوي مطلب مشكلي ندارد اما اقوال يا فهم فقها
 محقق بحراني خمر به معني مسكر حقيقت شرعيه است
 گفتيم كه مرحوم محقق بحراني 1 مي فرمايد كه خمر به معني مسكر حقيقت شرعيه است در صورتي كه حقيقت شرعيه باشد خمر مسكر است از دليل خمر حكم نجاست براي هر مسكر مي توانيم ثابت كنيم
 امام خميني اثبات حقيقت شرعيه كار مشكلي است
  امام خميني1 كتاب طهارت جلد 3 صفحه 258 مي فرمايد كه اثبات حقيقت شرعيه و عرفيه كار مشكلي است بنابراين حقيقت شرعيه كه ادعا بشود كارساز نيست بايد ثابت بشود اين خلاصه فرمايش امام خميني 1
 نقد فرمايش امام خميني اثبات حقيقت شرعيه مربوط به عرف و تبادر است
  با كمال ادب و احترام كه اثبات حقيقت شرعيه نياز به شهادت عدلين و شياع كه ندارد راه اصولي دارد راهش تبادر است به تبادر مراجعه مي كنيم محقق بحراني1 زبان حالش چه بود سيد الحكيم1 در مستمسك زبان حالش چه بود به عرف و تبادر مراجعه مي كنيم خمر مسكر است و مسكر خمر است اين معنا يعني مسكر از خمر تبادر مي كند پس از كه در بستر شرع تبادر وجود داشت ثابت مي شود كه خمر همان مسكر است تنصيص يا فهم فقها از محقق بحراني1 تا محقق حلي 1تا سيد الحكيم1 درست است و تا حال به اشكالي برنخورده است
 اما بررسي نصوص كه خمر را برابر مسكر مي داند
 اما نقد شاهد سوم نصوصي كه در آن نصوص خمر مسكر و مسكر خمر آمده است روايت عطاء بن يسار در آن حديث كه آمده بود كل مسكر حرام و كل خمر مسكر اين نص بود پس از كه ما ديديم اين تنصيص در روايت آمد خمر و مسكر را براي ما يك معنا نشان داد
 روايت عطاء بن يسار
  سيد الاستاد 1 در همان تنقيح العروه جلد 3 صفحه 91 تا 92 مي فرمايد درباره روايات روايت عطاء بن يسار كه نمي تواند كاري از پيش ببرد
 ضعف روايت به خاطر عدم توثيق عطاء به يسار
  اولا سند ضعيف است گفته بودم كه عطاء بن يسار توثيق خاص ندارد مي فرمايد سند ضعيف است مبناي ايشان اين است كه سند ضعيف بود يعني ديگر اعتبار ندارد
 مرحوم خويي مي گويد تنزيل خمر و مسكر در روايت عطاء فقط حرمت را مي رساند
 دلالت هم كامل نيست با آن دقتي كه دارد مي فرمايند كه تنزيل شده مسكر نازل منزله خمر قرار گرفته المسكر خمر چيزي كه نازل منزله چيز ديگر بشود تمام اوصاف و شرائط منزل له را ندارد بلكه آن وصف بارز را مي گيرد بنابراين مسكر كه تنزيل شده فقط حرمت شرب را مي گيرد و در اظهر خواص تنزيل مي شود فقط حرمت شرب اما نجاستش ثابت نيست
 نقد فرمايش مرحوم آقاي خويي
  تحقيق اين است كه اين فرمايش ايشان هم خالي از اشكال نيست
 تحقيق مطلب كه در اين جا تنزيل نيست بلكه تطبيق است
  براي اينكه اينجا تنزيل نيست اگر تنزيل بود قاعده در تنزيل همان است كه گفته شد تنزيل يعني تسري اظهر صفات از تنزيل شونده به تنزيل شده اما اينجا تنزيل نيست چون تنزيل ضابطه دارد فرق است بين تنزيل و تطبيق تنزيل آن است كه دو تا معنا قبل از تنزيل كاملا از هم جدا مشخص و معين باشد و بعد يكي در اثر شباهت در يك وصف يا قرينه اي نازل منزله ديگري باشد مثلا الطواف في البيت صلاه ما از قبل مي دانيم صلاه چيزي است طواف چيزي ديگري است دو تا معنا از هم جداست اما وقتي ببينيم عبوديت و عبادت هر دو بسيار دقيق هماهنگ هست تشبيه مي كنيم به اظهر خواص كه الطواف بالبيت صلاه اما اگر ما تطبيق داشتيم گفتيم الصلاه معراج المومن كه صاحب كفايه مي گويد در بحث صحيح و اعم (كفايه كه اسمش كفايه است كسي كه كفايه را حاضر باشد كفايت مي كند كسي كه كفايه را حاضر نباشد كفايت نمي كند يك وقتي اگر خواستيد يك نذري بكنيد كه يك دور كفايه را از اول تا آخرش مطالعه كنيد ثوابش هديه به روح حضرت معصومه مطالعه كنيد ) الصلاه معراج المومن تطبيق است صلاه معراج مومن است تنزيل نشده چون دو تا معناي جدا نيست معناي صلاه معراج مومن است بنابراين الخمر مسكر تنزيل نيست بيان معنا و تطبيق است بنابراين دلالت اين روايت بر مطلوب كامل است
 روايت عبد الرحمن بن حجاج
 حديث دوم صحيحه عبد الرحمن بن حجاج وسائل جلد 17 باب اول از باب اطعمه و اشربه محرمه صحيح اعلائي عبد الرحمن بن حجاج كه حديث را نقل كرد فرمود كه خمر از پنج مورد است اين پنج مورد خمر اند و مسكر اند بنابراين در آن روايت كه آمده بود خمر اين موارد از معاني خمر هست
 نقد مرحوم آقاي خويي اين روايت قابل استناد نيست
 سيد الاستاد 1 در همان منبع مي فرمايد كه اين شاهد بر مدعاي شما نيست اين فقط مي خواهد مصاديق خمر را بيان كند خمر اين مصداق ها را دارد نه اينكه كل مسكرات و خمر عين همه مسكرات مي خواهد بگويد مصاديق اين موارد است اين شاهد بر مدعاي شما نمي شود
 تحقيق مطلب اولا حصر مسكر مي شكند ثانيا مسكرات زمان صدور است
 اين نقض ايشان بر عرض ادب و احترام اين نقد هم مشكلي ايجاد نمي كند براي اينكه ما براي رسيدن به هدفمان كه اثبات نجاست خمر هست يك مشكل داشتيم كه نجاست اختصاص به خمر به معناي خاص داشته باشد بشود خمر در اين حديث صحيحه صريحا اعلام مي شود كه نجاست اختصاص به خمر به معناي خاص متخذ از عنب ندارد اين مشكل ديگر حل است بنابراين براي ما همين مقدار كافي است كه نجاست مخصوص خمر متخذ از عنب نيست و شامل ساير مسكرات هم مي شود پس در روايات تا به حال به مشكلي برنخورديم
 روايت محقق بحراني بر تساوي خمر با مسكر
 مضافا بر اين مرحوم محقق بحراني1 روايت ديگري را در اين رابطه ذكر مي كند دال بر اينكه خمر
 سوال و جواب در اين رابطه صحيحه عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق7 كه مي فرمايد الخمر من خمسه نكته اول كه براي ما كارساز است اين است كه مشكل ما در جهت اثبات نجاست براي مسكرات اختصاص نجاست به خمر متخذ از عنب بود در صورتي كه اين روايت كه خمر از زبيب و عسل و شعير و تمر هست پس ان اختصاص ديگر در كار نيست اشكال وجود ندارد و نجاستي كه براي مسكر آمده ديگر كارش را از پيش مي برد در تكميلش مسكراتي كه در اين حديث صحيح آمده است در حقيقت تمامي مسكراتي است كه در آن زمان وجود داشته يعني خمر را تطبيق كرده عينا به تمامي مسكراتي كه در عصر صدور نص وجود داشته تطبيق عيني با همه مسكرات است اما مسكراتي كه مستحدثه هستند مثل الكل و مواد الكلي كه مستحدثه هستند نياز به بحث جدا دارد ما فعلا ان مسكرات را توانستيم از اين روايت نجاست را برايش ثابت كنيم مضافا بر آن محدث بحراني 1يك حديث ديگر را نقل مي كند كه اين دلالتش كانما روشن تر از روايت قبلي باشد بر اين كه خمر مسكر است و مسكر خمر است مي فرمايد در همان كتاب حدائق جلد 5 صفحه 112 و 113 تا 115 روايت علي بن ابراهيم صاحب تفسير از ابي الجارود اين را در رجال بحث كرديم و سند علي بن ابراهيم به ايشان را نقل كرديم سند علي بن ابراهيم از ابي الجارود از امام باقر 7در تفسير آيه مي گويد كه شان نزول اين روايت است ابابكر خمر خورده بود و بعد از خوردن خمر عقلش را از دست داده بود و براي كشته هاي جنگ بدر كه به دست مولي 7 كشته شده بود اشك مي ريخت و گريه مي كرد اين شان نزول اين حديث است بعد از آن آيه تحريم خمر آمد در انتهاي اين حديث گفته شد كه اما الخمر فكل مسكر من الشراب هر مسكري از شراب كه نوشيدني باشد ان خمر است بنابراين اين شاهد سوم كه نصوصي بود دال بر اينكه خمر عين مسكره است در نتيجه دليل دوم ما يعني خمر با مسكر در اصطلاح شرع به يك معنا مي باشد اين دليل تمام است با پشتوانه روايي و فهم فقها و تنصيص اهل لغت
 دليل بعدي دليل خاص
  اما دليل سوم بر نجاست عصر مسكر كه عبارت است از نصوص خاصه دال بر نجاست مسكر بما هو مسكر بدون عنوان خمر ان شاء الله شرح اين مطلب جلسه بعد