درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 از انكار ضروريات،انكار ولايت بود
 به مناسبت بحث از انكار ضروري كه انكار ضرورت موجب كفر مي شود و مصداق بارز ضرورت ولايت است بنابراين بايد انكار ولايت موجب كفر بشود در اين رابطه شيخ اعظم انصاري به ادله ولايت اشارتهايي داشته است كه ما هم متابعت كرديم در بحث ادله اياتي را عنوان كرديم از جمله ايه اطاعت كه دلالتش كامل و جامع بود آيه دوم آيه ولايت آيه شماره 55 سوره مائده اين آيه مي فرمايد انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الي اخر خداي متعال توفيق داد معناي ولي و دلالت ايه بر ولايت اميرالمومنين(ع) از ديد مفسرين شيعه از تبيان شيخ تا الميزان علامه طباطبايي شرح داديم با آسان سازي و اضافات مطلب كامل شد و نتيجه مطلوب گرفتيم اگر هيچ چيزي در دست نباشد فقط همين آيه با همان شرحي كه داده شد همان گونه كه شيخ طوسي فرمود براي اثبات امامت علي بن ابي طالب(ع) كافي است
 طرح نظر مفسرين عامه در مورد آيه(انما وليكم الله ........)
 عنوان بحث امروز ما آراء مفسرين ابناء عامه نسبت به آيه ولايت در تفاسير ابناء سنت كه مراجعه كنيم به طور كل مفسرين ابناء عامه مسئله ولايت را از اين آيه به طور صريح اقرار يا اعلام نمي كنند
 قبول اجمالي ورود اين آيه در شان علي (ع)
 اما تمامي مفسرين كه حقير دوازده تا تفسير را يك عبور گذارا داشتم از ابناء عامه و تقريبا به دست آوردم كه تمامي مفسرين ابناء سنت روايتي را مربوط به شان نزول اين آيه نقل مي كنند مي گويند اين ايه نزلت في علي بن ابي طالب (ع) و در اين رابطه روايات زيادي را هم ذكر مي كند شما اگر خواستيد تتبع كنيد در اين رابطه در راس كتاب شواهد التنزيل حسكاني و در المنثور جلال الدين سيوطي و اسباب النزول واحدي اين سه تا كتاب روايات وارده از طرق صحابه را درباره شان نزول اين آيه نقل مي كند اما بقيه مفسرين نقل مي كنند منتهي ذهنيتها و روحيه فرق مي كند اولا از باب تعصب يا از باب لجاجت يك روايات ضعيفي را اول مي آورند انگاه به رواياتي تعرض مي كنند كه درباره شان نزول آيه امده است
 ذكر شواهدي از كتابهاي تفاسير اهل سنت
  در مجموع عنايت كنيد تفاسيري كه اين شان نزول را ياداور شده اند و از طريق روايت يادمان نرود اراء خود اين مفسرين نيست اما روايت نقل مي كند كه شان نزول اين آيه علي بن ابي طالب (ع) است اما شان نزول را از طريق روايت ياداور مي شوند وليكن معناي آيه انطوري كه مفسرين شيعه مي گويند به ان شكل اعتراف نمي كنند اما با همين مقدار اكتفا مي كنيم كه شان نزول كه علي بن ابي طالب بود از ديد نصوص فريقين خداوند به بركت سفره اهل بيت براي ما آن مقدار سواد داده است كه بقيه اش را كامل كنيم همين اعتراف به شان نزول كافي است
 نظرات طبري،زمخشري،ثعلبي،وهبي،فخر رازي،بيضاوي،قرطبي،ابن كثي،سيوطي،آلوسي،جمال الدين قاسمي و حاكم حسكاني
 در اين رابطه كتب و تفاسير معتبر تحقيقا تراز اول از اين قرار است اول تفسير جامع البيان تاليف ابن جرير طبري (ابن جرير طبري دو تاست يك ابن جرير طبري شيعه است يك ابن جرير امام السنه است كه همين صاحب كتاب تفسير و تاريخ است محققان مصري نوشته اند كه اجماع دارند علما كه طبري تقدم في التفسير در تفسير پيشگام است حرف اول را مي زند اين جامع البيان كه مشهور است به تفسير طبري ج 1 صفحه 187 در حديث مسندي نقل مي كند چند تا روايت كه شان نزول اين آيه علي بن ابي طالب است آيه وقتي نازل شد كه علي عليه السلام در مسجد در حال ركوع انگشترش را به سائل دارد2.تفسير كشاف كه درجه دوم اعتبار را دارد در تفاسير ابناء سنت جار الله زمخشري ج 1 صفحه 649 مي گويد كه نقل شده (البته خيلي سخت است كه ايشان اعتراف كند فخر رازي و زمخشري خيلي ملا هستند بالاترين سواد را دارند اين فخر رازي اولين مغالط دنياست و اصول و فقه را طوري بلد است كه ا نگار در حوزه علميه نجف بوده و متعصب ترين فرد در برابر شيعه فخر رازي و زمخشري است و فخر رازي آراء شيعه گاهي مي گويد بعضي از آشنايانم شيعه بودند اينگونه مي گفت بعد دقيق نقل مي كند و انقدر تلاش مي كند در جهت رد مسلك شيعه كه شايد در تمام تفاسير سني به ان قوت و ان وسعت نيست و بعد هم با كمال پررويي روافض را هم لعنت مي كند)زمخشري هم در ضمن روايات مجبور است مي گويد روايتي است كه شان نزول علي بن ابي طالب است و تفسير درجه سوم از نظر زمان بندي الكشف و البيان تفسير ثعلبي تفسير معروفي است از متقدمين است ايشان هم نزول را مي گويد علي بن ابي طالب است4.معالم التنزيل تفسير عبد الله بن مسعود وهبي 5.تفسير كبير فخر رازي جلد 12صفحه 26 مفصل هفت تا دليل نقل مي كند بر رد تفسير اماميه كه ما تحت عنوان شبهات در ضمن بحثهاي قبلي جوابش را داده ايم و براي بعضي از جوابهايش فرصت باقي است 6.تفسير انوار التنزيل تفسير بيضاوي كه اين هم تفسير معروفي است ج 1 صفحه 164 به شان نزول آيه تصريح مي كند 7.تفسير الجامع لاحكام القرآن تفسير معروف قرطبي اين تفسير قرطبي تفسير خيلي معروفي است ولي از سوي وهابيت طبع و چاپ جديد اين كتاب ممنوع شده است براي اينكه در ضمن ايات ولايي يك مطالبي دارد كه امامت علي بن ابي طالب را مخصوصا در ضمن آيه تطهير و آيه مودت گويا اعلام مي كند اما تفسير فوق العاده معتبر است پيش ابناء سنت 8.تفسير القرآن الكريم از ابن كثير معروف دمشقي كه مي دانيد ابن كثير و طبري اينها اعلامي هستند در ابناء سنت اين ابن كثير هم جلد 2 صفحه 74 مي فرمايد شان نزول ايه ولايت علي بن ابي طالب است 9.كتاب تفسير الدر المنثور كه جلال الدين سيوطي آيات قران را با روايات تفسير كرده در اين كتاب هم درباره ولايت اهل بيت يا درباره شان نزول اين ايه روايات متعددي نقل مي كند 10.كتاب روح المعاني آلوسي بغدادي تقريبا شبيه فخر رازي است همان طور كه فخر رازي با علماي شيعه در ايران در ارتباط بوده و در اطلاع الوسي در بغداد شايد مدرسه شيخ مفيد و سيد مرتضي كه در كاظمين بوده و يا در نجف مباني و مصطلحات فقهي و حوزي را به كار مي برد و فوق العاده آدم متعصب به مذهب خودش هست در اين رابطه مطلب خوبي دارد مي گويد كه غالب الاخباريين علي انها يعني آيه ولايت نزلت في علي بن ابي طالب جلد 6 صفحه 55 اين تصريح را ايشان دارد 11.كتاب محاسن التاويل تاليف جمال الدين قاسمي جلد 6 صفحه 156 اين هم اعتراف مي كند روايت نقل مي كند كه شان نزول اين ايه علي بن ابي طالب است و12.شواهد التنزيل حاكم حسكاني جلد 1 صفحه 209 تا بيش از ده صفحه ايشان هم تصريح مي كند كه رواياتي وارد شده است درباره اين مطلب كه ايه ولايت در شان علي بن ابي طالب وارد شده است
 سوال و جواب خود اين حاكم از نيشابور است حسكان از خراسان است حاكم اعتبارش تقريبا در حد اعتبار علامه حلي است در شيعه اعتبارش خيلي بالاست اين مقدار كه ديديم دوازده مورد را اورديم كه همه اينها روايت نقل مي كنند كه شان نزول در آيه انما وليكم الله علي بن ابي طالب
 بحث در كيفيت دلالت آيه بر ولايت علي (ع).
  اما كيفيت يك اشاره شد كه اقاي الوسي گفت غالب الاخباريين
 نقل رواياتي از شواهد التنزيل و در المنثور در كيفيت دلالت آيه بر ولايت علي(ع)
  2. در در المنثور مي بينيم سيوطي مي گويد و اخرج الخطيب في المتفق اصطلاح متفق از اصطلاحات رجالي است يعني مورد توافق و تسالم اصحاب از لحاظ اعتبار روايتي كه در درجه اعلاي اعتبار بود و مورد اجماع بود مي گويد متفق مي گويد اخرج الخطيب في المتفق عن ابن عباس قال تصدق علي بخاتمه و هو راكع فقال النبي صلي الله عليه و اله و سلم للسائل من اعطاك هذا الخاتم قال ذاك الراكع فانزل الله انما وليكم الله الي اخر كتاب در المنثور جلد 3 صفحه 98 ايشان در ادامه روايات متعددي نقل مي كند باز هم عدد روايت در يك تتبع گذرايي كه داشتم در اين كتاب در المنثور دوازده تا روايت نقل مي كند اما از لحاظ كيفيت اين روايت اول بود از لحاظ سند روايت شماره 7 نقل مي كند از ابي رافع كه قال دخلت علي رسول الله تا اينجا كه مي رسد فاسيقظ رسول و هو يقول انما وليكم الله الايه بعد نقل مي كند ادامه حديث بعد بعد نقل مي كند پيامبر فرمود الحمد لله الذي اتم لعلي نعمه و هيئ لعلي بفضل الله اياه اين متن در منابع شيعه من نديدم پيامبر فرمود كه شكر خدا كه خداوند نعمت هاي خودش را به علي به اتمام رساند و براي علي به فضل خودش اين آيه را نازل ساخت دوازده تا روايت را ايشان نقل مي كند
 ذكر رواياتي از سيوطي و حسكاني در كيفيت دلالت آيه مذكور
 اما شواهد التنزيل دو برابر در المنثور دوازده روايت نقل مي كند كه شان نزول علي بن ابي طالب است شواهد التنزيل بيست و چهار روايت نقل مي كند كه شان نزول اين ايه اميرالمومنين است نقل روايات ايشان از صفحه 209 تا صفحه 246 كتاب شواهد التنزيل جلد اول اين عدد روايات در جمع اين روايات به تعابيري برمي خوريم كه ياداوريش از اهميت بالايي برخوردار است از جمله رواياتي كه نقل مي كند در صفحه 212 تحت عنوان حديث شماره 221 پس از انكه مي گويد اين آيه درباره علي بن ابي طالب نازل شده اخر روايت مي گويد فقال النبي لعلي كه انگشترش را داد به سائل فقال النبي لعلي لقد باه الله بك ملائكته اليوم امروز كه تو اين انفاق را در راه خدا كردي خداوند به وسيله اين عمل عبادي تو به ملائكه خودش مباهات كرد اقرء انما وليكم الله الي اخر مطلب ديگر هم كه از لحاظ كيفيت خيلي بالاست و اين روايت را فخر رازي در تفسير خودش نقل مي كند صفحه 230 روايت از ابوذر غفاري است سمعت النبي صلي الله عليه و اله و سلم تا روايت طولاني است تا به انجا كه مي گويد اما اني صليت مع رسول الله يوما من الايام صلاه الطهر فسال سائل في المسجد فلم يعطيه احد فرفع سائل يده الي السماء تا اينجا كه مي رسد فلما فرغ النبي صلي الله عليه و اله و سلم من صلاته رفع راسه الي السماء پيامبر كه از نماز فارغ شد صورتش را به طرف اسمان بالا برد و فرمود اللهم ان اخي موسي سالك فقال رب اشرح صدري و يسر لي امري تا واجل لي وزيرا من اهلي هرون اخي فانزت عليه قرانا خلاصه اش اين است كه دعا مي كند كه حضرت موسي از تو خواست كه خدايا براي من وزير و كمكي قرار بدهد برادرم را هارون و تو در قرآن امده است كه فرمودي سنشد عضدك باخيك گفتي كه برادرات را پيشيبان خليفه جانشين وزير برايت قرار مي دهم اللهم و انا نبيك و صفيك اللهم فاشرح لي صدري و يسرلي امري و اجعل لي وزيرا من اهلي عليا اخي اشدد به ازري خدايا همان طور كه براي حضرت موسي هارون قرار دادي براي من وزير و جانشين از اهل خودم اين علي بن ابي طالب را قرار بده فقال ابوذر فوالله ما استتم رسول الله الكلام حتي هبط عليه جبرئيل قال يا محمد تا اينكه انزل قرانا عليك انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا يقيمون الصلوه و هبي الله في اخيك علي بن ابي طالب خدا درباره اين موهبت درباره تو انجام داد حسكاني مي گويد كه فقيه شيعه نيست پرچم دار ابناء‌ سنت است اين مطلب كه تا اينجا گفتيم از لحاظ روايات كه كامل شد
 ذكر شعر حسان در كتاب شواهد التنزيل در شان نزول آيه مذكور
 يك نكته را هم دقت كنيم در بعضي از روايات حسكاني نكته اي را اشاره مي كند در كتاب خودش كه اين آيه كه آمده بين اصحاب و تابعين معروف شده از شعراي قرن اول درباره اين آيه و اين شان نزول شعر هم گفته حسان بن ثابت كتاب شواهد التزيل ابا حسن مفديك نفسي و مهجتي و كل بطيئ في الهدي و مساعدي ايذهب مدحي و المحبر ضايعا و ما المدح في جنب الاله بضايع و انت الذي اعطيت اذ كنت راكعا زكاتا فدكت النفس يا خير راكع فانزل فيك الله خير ولايه فبينها في نيرات الشرايع با اين استحكام و با اين وسعت و اين كيفيت تا به اينجا كه مطلب كامل شد حداقل در اين دو تا كتاب دوازده تا روايت و بيست و چهار تا روايت گفته بوديم هفت و هشت تا روايت درحد اكثر مي شود تواتر ده تا اگر بشود تواتر درجه يك است اين چند برابر تواتر بيست و چهار ان هم همه مفسرين اين را نقل مي كنند دوازده را ما گشتيم به دست اورديم كه بقيه مفسرين اين شان نزول را مي اورند مثل حسكاني و در المنثور روايات زياد مثل طبري و فخر رازي روايات محدود نقل مي كند در مجموع اين روايات كه مي بينيم از نظر سند كه كلمه متفق گفته شده بود اتفاق تواتر اتقان درباره سند حاصل و محقق است سند به اين استحكام دلالت كه شان نزول است اين ايه درباره علي بن ابي طالب نازل شده يك اشكالاتي در جلسات قبل گفتيم كه مخصوصا براي فخر رازي بود كه اكثرشان و قسمتي باقي مانده كه ان شاء الله فردا تعرض كنيم
 مصداق خارجي آيه مذكور فقط علي(ع)ميتواند باشد
 فقط يك نكته و ان اين است كه در صورتي كه شان نزول آيه علي بن ابي طالب باشد معنايش اين است كه اين آيه درباره حضرت علي است و ان مطلبي كه آيه بيان مي كند درباره علي بن ابي طالب بيان مي كند و حداقل با مسلك و مذاق ابناء‌ عامه ان ولايت كه در آيه امده كه محور بيان است بر اساس شان نزول به اميرالمومنين (ع) قطعا ارتباط دارد مال علي بن ابي طالب(ع) قطعا هست انهايي كه شبهه پردازي و عقده گرايي مي گويند مضافا به علي بن ابي طالب به بقيه مومنين هم اين ولايت هست كه راه اثبات ندارند براي اينكه در ايه ولايت بر اساس بافت تركيبي ايه ارتباط دارد به كسي كه اعطاء زكات مي كند در حال ركوع و ان كسي كه اعطاء زكات مي كند در حال ركوع به اتفاق شيعه و سني فقط يك مصداق دارد يادمان نرود انهايي كه در روايات ضعيف اورده اند كه فردا بحث مي كنم كه اصلش از لحاظ رجالي اعتبار ندارد بعضي ها سند اصلا ندارد فقط عكرمه گفته بعضي هايشان هم يك سند مرسل در برابر اخبار متواتر با اين كثرت قابليت معارضه را ندارد مضافا بر ان در هيچ يكي از نقلي نيامده است كه انهايي كه شان نزولند در حال ركوع بودند غير از علي بن ابي طالب به اتفاق شيعه و سني همان طوري كه شيخ طوسي مي فرمايد شان نزول كه علي بن ابي طالب(ع) هست و حالت ركوع فقط درباره علي بن ابي طالب(ع) ثبت شده بنابراين همين شان نزول براي ما كافي است كه آيه مطلب را اعلام مي كند نسبت به ان موضوعي كه ايه در رابطه با ان نازل شده كه فقط علي بن ابي طالب است
 ياداوري اشكالات فخر رازي در جلسه بعد و پاسخ آن
 اما ركوع به معناي خضوع يا مومنين كه اعم هستند و يا زكات و يا اشكالاتي ديگر كه فخر رازي كه در حال نماز چطور مي شود علي بن ابي طالب انگشتر بدهد و خضوع نكند و يا اينكه زكات كه واجب است چرا تاخير انداخته اين چيزهايي است كه واقعا از طرح اين اشكال ادم مي داند كه يك ادم متعصبي كه تلاشهاي مذبوحانه مي كند با شرحي كه ديروز داديم زمينه براي اينها باقي نماند ولي يك مروري كوتاهي فردا درباره اين اشكالات خواهيم داشت