درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 مسئله اي که متعلق بود به مطهريت دباغت کامل شد
 عدم طهارت هيچ ميته اي جز ميت مسلمان
 در انتهاي ان مسئله سيد مي فرمايد و لا يقبل الطهاره شي من المیتات سوی میت المسلم فانه یطهر بالغسل هيچ ميتي قابليت تطهير ندارد مگر ميت مسلمان که به واسطه غسل پاک مي شود.
 اجماع و نص در اين خصوص
  اين حکم مضافا بر اينکه اجماعي است نصوص فروانی هم در اين رابطه وجود دارد
 صحيحه ابراهيم بن ميمون
 که يک روايت را از باب نمونه ذکر می کنيم وسائل جلد 2 باب 34 از ابواب نجاسات حديث 1 صحيحه ابراهيم بن ميمون که ابراهيم بن ميمون توثيق خاص دارد حديث صحيحه است سالت اباعبدالله عن رجل يقع ثوبه علي جسد الميت قال ان کان غسل الميت فلا تغسل و ان کان ما اصاب ثوبک منه و ان کان لم يغسل فاغسل ما اصاب ثوبک منه روايت دلالتش واضح است پس از که ميت غسل داده شود اگر بدنش لمس بشود با رطوبت نجاستي در کار نيست مسئله اجماعي و اتفاقي است يعني مورد اتفاق فقهاست مسئله بعدي
 طهارت سقط از رحم قبل از ولوج روح و فرخ قبل از تبديل به جوجه
 مسئله نهم السقط قبل ولوج الروح نجس و کذا الفرخ فی البیض ساقط شده از رحم و سقط اگر قبل از ولوج روح باشد نجس است و همين طور فردي که داخل تخم مرغ است حکم همين سقطي را دارد که در رحم انسان است جوجه در داخل تخم مرغ که جوجه نشده فرق مي کند اين نجس است بلا اشکال اصل حکم اجماعي است اما اختلافي و بحثي که فقها دارند يک دفع توهمي هم داشته باشيم ممکن است شما بگوييد مسئله محل ابتلا نيست چه سودي دارد بحث کنيم جوابش را گفتيم قواعد دارد مباني دارد مشابه اش را علم روز براي ما الان عملي در جريانات خودشان دارند بنابراين ان جنيني که هنوز روح در ان دميده نشده است قبل از چهار ماه اگر ساقط مي شود نجس است يک معجزه روايي از طبيب حاذقي شنيديم که گفت ان چهار ماهي را که روايت تعيين کرده کاملا درست است که چهار ماه که بشود جنين به طور معمول زنده مي شود اين از معجزات روايي است که از پزشک حاذق و متخصص و استاد دانشگاه است و قبل از چهار ماه که ولوج روح نشده نجس است دليل بر نجاست چيست
 نظر صاحب جواهر در اين باره
 مرحوم صاحب جواهر کتاب جواهر جلد 5 صفحه 345 مي فرمايد که اين قطعه مبانه است چطوري مي گوييم در قطعات مبانه از حيوان قطعه اي جزئي از اجزاي حيوان اگر جدا شود به ان مي گوييم قطعه مبانه مبانه يعني بينونتي حاصل شود جدايي قطعه مبانه را که گفتيم محکوم به نجاست است و ميته است در نص صريح امده بود در باب هباله صيد و اليات غنم خوانديم که دم و گوش و بعضي از جاهاي ديگر حيوان را مي برند دامداران بعد به دلائلي ان قسمتي که اليات غنم است که جدا مي شود ميته است اين هم قطعه مبانه است و همان حکم ميته را دارد و نجس است صاحب اين فرمايش را دارد
 نظر مرحوم خويي در اين باره
  اما سيد الاستاد مي فرمايد کتاب تنقيح جلد 2 صفحه 459 مي فرمايد اين مطلب يا اين دليل اشکالاتي دارد 1. قطعه مبانه نيست بلکه در شکل بيضه در رحم مرغ چه گفتيم بيضه در رحم مرغ يک موجود مستقل است ظرف رحم است ظرف و مظروف دو تا موجود است موجود به عنوان مظروف در داخل يک ظرف حکم ظرف را ندارد خودش موجود مستقلي است اين جنين هم در رحم مثل بيضه در تخم دان مرغ ظرف جداست مظروف جداست دو موجود مستقل است اين يک اشکال پس حکم جزء​مبانه را ندارد جز متصل نبوده تا مبان بشود مربوط نبوده است تا قطع بشود اما اشکال دوم فرض کنيم جزء​هست اما جزئي هست که ما لا تحله الحياه است حياه به ان دميده نشده و ما گفتيم و به نتيجه رسيديم که اجزايي که ما لا تحله الحياه هست محکوم به نجاست نيستند اين دو تا اشکال اشکال سوم مي فرمايد فرض کرديم از اين دو تا اشکال تنزل کنيم اشکال سوم اين است که نصوصي که درباره نجاست اجزا مبانه امده است درباره هباله صيد بود اليات غنم بود موارد خاصي بود تطبيق موردي اطلاق ندارد حکم اختصاص به همان مورد خودش دارد اليات غنم حکمش اين است اين که اطلاق نمي شود موضوع با حکم با هم ارتباط مستقيم دارد
 مورد مخصص نيست مگر موضوع حکم باشد
  يک سوال را جواب بدهيم سوال اين است که گفته بوديم مورد مخصص نمي شود اين جا چرا مورد نيست موضوع حکم است فرق است بين اينکه مورد باشد يا موضوع حکم باشد موضوع حکم مي گوييم نقش موضوعي دارد حکم را اختصاص مي دهد به خودش اين نکته لطيف را از ياد نبريد بنابراين ان روايات اطلاق ندارند با اين اشکالاتي که گفتيم اگر ما بوديم و دليل اول که نجاست جنين قبل از ولوج روح را به واسطه قطعيه مبانه از حيوان ثابت کنيم به اثبات نمي رسد
 نظر محقق همداني و اعمال قاعده (زکاه الجنين زکاه امه)
 مرحوم فقيه همداني در کتاب مصباح الفقيه صفحه 538 مي فرمايد که بر اساس قاعده اين جنين نجس است يک قانون فقهي داريم در ان کتاب قواعد که زکاه الجنين زکاه امه مي گويد اگر جنين در رحم مادرش گوسفندي باشد و ان گوسفند را ذبح بکنيم جنينش هم ذکي و تذکيه شده به حساب مي ايد زکاتش همان تذکيه همان تذکيه مادرش هست خوب اين درست است اما فرض ما اين است که اين جنين ساقط شده موضوع حکم اين است اين ديگر مادرش تذکيه نشده بنابراين جنيني که تذکيه برايش واقع نشده محکوم به نجاست است سيد الاستاد مي فرمايد که عجيب است از شيخ فقيه مثل فقيه همداني ان قاعده درباره جنيني امده که نزج گرفته و بعد زنده شده قابل اکل است گوشت دارد استفاده مي شود بحث ما اينجا نطفه اي است که علقه شده و نزج گرفته و قبل از ولوج روح است محور بحث ما ساقط شده قبل از ولوج روح است اينجا اصلا جنين صدق نمي کند صدق جنين نمي کند بين دو تا مسئله اختلاف موضوعي زمين تا اسمان اين اشکالات به جايي نرسيد دليل دوم را بگوييم تا کامل بشود دليل دوم براي نجاست امده است که عبارت است از تحقق عنوان ميته اين جنين به اصطلاح اعم که از حيوان ساقط مي شود قبل ولوج روح ميته است چون صدق ميته مشروط به سبق حياه نيست که علامه حلي در منتهي مي فرمايد که ميته ان است که مسبوق به حياه باشد نه ما مثلا مي گوييم اراضي موات لازم است نيست که سابقه عمران داشته باشد اين دليل نمي تواند باشد براي اينکه حياه اراضي و حياه حيوانات فرق دارند اشتراک اسمي است اشتراک در معنا نيست حياتي در حيوانات بگوييم به معناي ديگري است بعد ايشان مي فرمايد جواب اين دليل را داده اند بر اينکه نصوصي که امده است که ميته را براي ما معرفي مي کنند ان نصوص به طور کل ميته ها و امواتي را ميته اعلام مي کنند که سابقه حياه داشته باشند بنابراين طبق نص منظور از ميت و ميته ان موجودي است که سابقه حيات داشته باشد اما پس از اين اقامه دليل و اين اشکال
 اشکال مرحوم اقاي خويي به اين نظر
 سيد الاستاد در صفحه 460 اخرين حرف را مي فرمايد و دليل اصلي هم همين است و ظني انه احسن الوجوه مي فرمايد ما حکم نجاست را نسبت اين مورد يعني جنين ساقط شده از اطلاق جيفه به دست مي اوريم يادتان هست صحيحه حريز از امام صادق وسائل جلد 1 ابواب ما مطلق باب 3 حديث 1 از امام صادق امده است که کلما غلب الماء​علي ريح الجيفه فتوضو من الماء​و اشرب فان تغير الريح و تغير الطعم فلا تتوضو منه و لا تشرب ببينيد کلمه جيفه در اينجا اطلاق دارد جيفه يعني مرده از حيوان که نقم بشود بو و ريح ازار دهنده اي داشته باشد اين اگر رنگ و بويش غلبه کند يعني موجود پيدا بکند نجس است اين اطلاق جيفه شامل حال همين جنين ساقط شده هم مي شود صدق جيفه بلا اشکال اينجا محقق است و حديث سند درست دلالت کامل از اطلاق جيفه حکم را به دست مي اوريم ان جنيني که هنوز روح در ان ندميده ساقط مي شود جيفه است و نجس است مضافا بر اين سيد مي فرمايد که حکم اجماعي است اين بحث را که گفتيم حکم فرع داخل بيضه هم روشن شد
 نکته اخلاقي به مناسبت ميلاد خجسته حضرت زهراء
 مشکاه نور الله جل جلاله درباره حضرت صديقه طاهره سلام الله تعالي عليها شنيده ايد که مشکاه مثل نوره الله نور السموات و الارض مثل نوره کمکشاه کتاب نور الثقلين مرحوم حويزي از طريق روايات نقل مي کند که منظور از مشکاه سيد نساء​العالمين است اين را شنيده ايد تکه دقيقش را گوش بدهيد الله نور السموات و الارض اولين مطلب اصلي بعد مي فرمايد مثل نوره کمشکاه ما در اصطلاح در علم در شجاعت در تقوا فرد بارز را پيدا مي کنيم مثال مي گوييم مثال علم مثلا ما مي گوييم مثل علم و تقوا اميرالمومنين اين نکته را بگيريد علم و تقوا غريب است در دنيا علم به معناي واقعي فقه علم و تقوا غريب است چرا چون اسوه علم و تقوا غريب است مثال علم و تقوا غريب است بنابراين در هر چيزي ان مصداق بارز را مي گوييم مثال در اصطلاح فارسي مي گوييم مثال زدني حالا نکته اين است که براي نور خدا حضرت زهرا مثال زدني است مثل نوره کمشکاه مثل و مثال بارز نور خدا حضرت زهرا سبحان الله تعالي مشکاه نور الله جل جلاله زيتونه عمن وراء​ برکاته بضعه احمديه عذرا و فتاه انسيه حورا اين نکته درباره فضليت حضرت زهرا که مشکاه يعني مثال زدني ان هم از سوي خدا اين يک نکته نکته دوم همين جهت تحليلي و اصولي که مي گويد انا اعطيناک الکوثر من عطا کردم يعني يک عطاي ويژة است حضرت زهرا يک عطاي ويژه الهي است انا اعطيناک به اين نکته توجه کنيد بعد يک روايت را از حضرت زهرا بگويم و يک معجزه و تمام روايت از حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها مي فرمايد الحمد لله الذي خلق النور من النور نور يک روايت هم براي خودش مي خواند هم برابر نعمت نور است الحمدلل الذي خلق النور من النور الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه ببينيد ارتباط تا کجاست نور حضرت زهرا از نور خداست روايت ديگر براي ما طلبه ها الحمدلله الذي لا ينسي من ذکره حضرت زهرا مي فرمايد عجب عنايتي است عجب مژده اي است الحمدلله الذي لا ينسي من ذکره و لا يخيب من دعاه براي ما يک بشارت و يک مژده اي داد که براي تا ابد اميدوار باشيم ما در ياد خداييم حضرت زهرا فرمود کسي که در ياد خدا باشد خدا ان را فراموش نمي کند وقتي خدا ما را فراموش نکرده به اين معنا از نظر دور نداشته ديگر ناراحتي نداريم مي دانيد ياد خدا معنايش چيست ياد خدا طبق روايت در برابر حلال و حرام الهي موازين رعايت کنيم اين ياد خداست طبق روايت از امام صادق و نا اميد نمي کند کسي را که از خدا چيزي بخواهد حضرت زهرا مي فرمايد نا اميد نمي کند و هدف ما را هم براي ما روشن مي کند هدف ما چيست ما طلبه ها از بانو سرنوشت بگيريم اسوه بگيريم مولاي امام زمان است که مي فرمايد حضرت زهرا براي ما اسوه است لي اسوه درباره حضرت زهرا براي اقا اسوه است براي ما که بايد اسوه باشد اسوه اصلي هدف را نشان مي دهد و عظم شانک في نفسک و الهمني طاعتک و العمل بما يرضيک و التجنب لما يسخطک يا ارحم الراحيم اين خط سير و خط مشي يک پيرو مولاست چندي پيش قبر اقاي مرحوم اقاي قزويني را از نزديک مي شناسيم سيد کاظم قزويني مردي فاضلي بود و فضلش هم بيشتر در دفاع از اهل بيت بود خطيب و اطلاعات عمومي شاعر خطيب و کتابي درباره حضرت زهرا نوشت کتابي که ديگر حقيقتا فلکي وقتي از دنيا رفت وصيت کرد جسدم را علامت بگذاريد کتابي که درباره حضرت زهرا نوشته ام روي سينه ام بگذاريد هفده سال پيش فوت شد روبروي مسجد ايت الله بهجت دفن کردند مسجد کوچک زينبيه در توسعه حرم جسدش را اوردند بيرون خودم بدون هيچ شک جسد سالم و سالم کتاب هم تر و تازه روي سينه اش کتاب درباره حضرت زهرا و بعدش نه روز اينجا گذاشتند تا مقدمات بردنش به نجف يا کربلا اماده بکنند گفتند سردخانه بگذاريم يک پسر متدين بود که اين بانو با اين کتابي که هفده سال حفظ کرده چند روز نگه مي دارد سردخانه نگذاشتند سالم سالم بردند به خاک سپردند اگر ما کارمان را همين جلسه را که مي اييم ثوابش را هديه کنيم حداقل ثواب امروز هديه به روح مقدس حضرت زهرا سلام الله عليها و بعد در ذکرهايمان هيجده بار صلوات اکبر با برائت اکبر اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک برائت اکبر هم در اخرش اين را دارد بعدد ما احاط به علمک اين هجده بار بگوييد بعد هم هفت بار يا فاطمه اغيثيني شک هم نکن شکش ما گاهي که تخصصي صحبت مي کنيم مي گوييم شکش منتهي به کفر مي شود قطعا شک در قدرت و توانش منتهي به کفر است