درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 
 ادامه بحث از فاره مسك
 مسئله دوم فاره المسک المبانه من الحي طاهره علي الاقوي و ان کان الاحوط الاجتناب عنها نعم لا اشکال في طهاره ما فيها من المسک و اما المبانه من الميت ففيها اشکال و کذا في مسکها که مبانه از ميت را بحث کرديم
 بحث در خود مسك كه طاهر است يا خير
 الان بحث ما درباره مسک خود ان ماده مفيد و ذي قيمتي که به عنوان يک موهبت خدا افريده بحث فاره که پوسته مسک بود تمام شد بحث خود مسک است
 اقسام مسك در ديدگاه شيخ انصاري و حكم ان
  شيخ انصاري (ره) در کتاب طهارت صفحه 343 سطر 26 مي فرمايد مسک چهار گونه است نوع اول از مسک اسمش هست مسک ترکي که احتمالا بخاطر منطقه ترکي مي گويند و اين را مي گويند که گرفته مي شود از خونهاي فاسد و باطلي که از بدن اهو بيرون مي ايد مثالش مي زند خون بواسیر و خون حيض اين قسم از مسک شک در نجاستش نيست مسئله لا تحله الحياه هم راه ندارد اختلافي هم بين فقها ديده نشده و اما قسم دوم عبارت است از مسک هندي که عبارت است از مسکي که از خون ذبيحه موقعي که سر مي برند اهو را از اوداج که خون بيرون مي ايد ان خون را جمع مي کنند با روث اهو ترکيب مي کنند اخر سر به چيز معطري در مي ايد سيد مي فرمايد و حقيقت اين است که در نجاست اين نوع هم شکي نيست قسم سوم عبارت است از مسکي که پس از صيد اطراف ناف اهو را پاره مي کنند و هنوز مسک پا نگرفته خشک نشده خون ان محيط واطراف را مي اورند بيرون و بعد مي شود مسک از مجموع استفاده مي شود که همه اينها بوي خوشي دارد اين را هم مي فرمايد محکوم به نجاست هست خون هست و مسک پا نگرفته
 سوال و جواب قواعدي که گفتيم بعد از تذکيه بود اما خون متخلم پاک بود اين ديگر خون متخلل نيست اين هم محل اشکال است سيد که با اما و اگر اين را طاهر اعلام مي کند يا ايشان اين نوع را با ترديد محکوم به نجاست اعلام مي کند ريشه اش اين باشد که بعد از تذکيه همه اجزاء​پاک باشد اما در صورتي که خون متخلل باشد اين خون متخلل نيست خون جاري مي شود اقوي اين است که نجاست است قسم دوم همين مسک متعارف بين مومنين مخصوصا اتباع ال البيت که ماده خوش بو در محل ناف اهو جمع شده و بعد از خشک شدن به طور طبيعي جدا شده است خود اين مسک در اين صورت مي فرمايد قطعا محکوم به طهارت است طهارت اين قسم بلا اشکال است اولا در اين باره اختلافي وجود ندارد قسم چهارم همان قسم متعارف است که مسک در محل ناف اهو پا گرفته و خشک شده و به عمل امده بعد ان محل خارشي پيدا مي کند نياز به حک دارد در بستر خارش و حک خود حيوان ان مسک را از خود جدا مي کند خود اين مسک به اين صورت يعني قسم چهارم بلا اشکال پاک است دو تا دليل گفتيم اول اجماع دوم سيره قطعيه سوم نص خاص نص خاصي داريم که عبارت است از صحيحه عبدالله بن سنان کتاب وسائل جلد 2 باب 58 از ابواب نجاسات صحيحه عبدالله بن سنان از امام صادق اين باب يک روايت دارد يادمان نرود در رجال يکي از مرجحات يا نشانه هاي اعتبار اين است که در مورد يک حکم يک روايت داشته باشد يا يک باب يک روايت بيشتر نداشته باشد اين باب يک روايت دارد منتها روايت معتبره و صحيحه است سندش را مي خوانيم محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله قال کانت لرسول الله صلي الله عليه و اله و سلم ممسکه/اسم محل و مکان براي مسک /اذا هو توضا اخذها بيده و هي رطبه/ وقتي که وضو مي گرفت ان را به دست خودش مي گرفت و دستش هم تر بود و ابائي نداشت و اجتناب نمي کرد معلوم مي شود که پاک بوده/ فکان اذا خرج عرفوا انه رسول الله ص برائحته. ادم هاي اکثريتشان کور باطن بودند که به رائحه مسک حضرت رسول را تشخيص مي دانند و الا در باطن نياز به مسک ندارد ادم نور را با قلب خود احساس مي کند کور دلاني بودند که وقتي بوي مسک مي امد می گفتند حضرت رسول امده الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور يکي از مصداقهايش اطرافيان پيامبر است خوب پامبر را به بوي مسک مي شناختند چقدر مظلوم بوده است يک کسي امد در مدينه توسل کرد به رسول الله انجا وضعيت مدينه مخصوصا شيعيان مدينه توسل کرد که اينجا باشم بعد از رياضت و دوره توسل توسلش گرفت در مکاشفه گويا پيامبر امد به او فرمود شنيدم ممنونم مي خواهي پيش من باشي برو نجف خودم اينجا هستم جانم در نجف است اين همان معناي باي بسم الله که در روايت دارد که اميرالمومنين فرمود که انا نقطه تحت باء​بسم الله باء​بسم الله رسول اعظم است نقطه ان باء​علي مرتضي است نقطه با باء​چه فرقي دارد دو تعبير از يک حقيقت است علي محمد است محمد علي است مسئله مسک کامل شد و منصفه را فاره معنا کرده است خلاف ظاهر است و معنايش در عرف کساني که زيست شناس هستند فاره در روايت فاره امده است فاره در روايت منصفه نيامده جز همين جا در ادامه اين بحث مي رسيم به مسئله سوم اما المبانه من الميت ففيها اشکال اين را بحثش را کامل کرديم که ايشان مي فرمايد اشکال اما بر مبناي سيد الاستاد و طبق قاعده مبانه از ميت قطعا محکوم به نجاست است اطلاقات داشتيم قاعده داشتيم مخصص ما هم متصل و منفصل اختصاص به موارد خودش داشت هر کجا در قلمروي مخصص نبود به اطلاق ميته مراجعه مي کنيم مبانه از ميته که فاره مسک هم باشد محکوم به نجاست است و کذا في مسکها اين مطلب را هم بحثش را کرديم
 سوال و جواب بحث ما انجا کامل به پايان رسيد که اگر مسک درزمان حيات ظبي جدا بشود بر اساس ادله اي که داريم محکوم به طهارت است چون دليل بر خلاف قاعده است به مورد متيقن بايد اخذ کنيم ان مسکي که از حيوان زنده در حال حيات جدا بشود اما اگر پس از مردن از حيوان ان مسک گرفته شود وجدانا مي بينيم جزء​ميته است شما موضوع را وجدانا ثابت کنيد حکم خودش مي ايد وجدانا جزء​ميته است جزء​ميته که وجدانا شد حکمش خودش مي ايد قاعده ما لا تحله هم شاملش نمي شود که شرحش را داديم
 سوال و جواب مسکي که گفتيم طاهر است خود مسک ولی فاره اش جدا شد خود مسک بما هو مسک که جدا بشود از حيوان در حال حيات پاک است بلا اشکال و بلا خلاف اما اگر ميت باشد فتواي سيد يزدي بر اين است که احتياط کنيد محل اشکال است نظر سيد خويي اين است که نجس است و نظر امام هم اين است که طبق قاعده ما لا تحل پاک است
 مسئله سوم- حكم اجزاي جدا شده ازميت
 و اما الان رسيديم به بحث مسئله سوم ميته ما لا نفس له طاهره کالوزغ و العقرب و الخنفساء/ سوسک /​و السمک /ماهی/ و کذا الحيه/مار/ و التمساح و ان قيل بکونها ذا نفس سائله درباره حيواناتي که نفس سائله ندارند
 اجزاء​جدا شده از حيواناتي که خون جهنده ندارند مثل وزغ
  يکي از قواعد فقهي اينجا خودش را نشان مي دهد کلما ليس له نفس سائله فهو طاهر يک قاعده
 نصوص مربوطه
  اين قاعده هم از نصوص و روايات استفاده مي شود در اين رابطه دو تا روايت موثقه داريم کتاب وسائل جلد 1 باب 9 از ابواب اسئار روايت اول صحيحه علي بن جعفر عن اخيه موسي بن جعفر سند را بخوانيم محمد بن الحسن باسناده عن العمرکي سند شيخ طائفه به عمرکي درست است عن علي بن جعفر عن اخيه موسي بن جعفر عليه السلام قال سالته عن الحيه و الوزغ يقع في الماء​فلا يموت ايتوضا منه للصلاه قال لا باس به اين مورد مواردي است از حشراتي که دم سائله ندارند و همين طور موثقه عمار ساباطي که باب 19 حديث 4 سوال در روايت هست فلا يموت زنده اش پاک است جواب در روايت هست دم سائل ان که دم سائل دارد دو نوع است يک نوع نجس العين است يک نوع طهارت حياه است که نجس العين نيست ان شرحش را جاي ديگر داديم الان ما بحث مي کنيم در حيوانات و حشراتي که دم سائله ندارند اينها اگر بيافتند در بئر چه حکمي دارد
 سوال و جواب شما يک قاعده فقهي را گوش بدهيد کلما ليس له دم سائل يا نفس سائله فهو طاهر اين ديگر اطلاق دارد ما در اين مطلب را از روايات ابواب ماء​مطلق باب 9 حديث 4 در اين حديث مي خوانيم حديث از قنمي است از ابي عبدالله عليه السلام سالته عن الفاره والعقرب و اشباه ذلک يقع في الماء​اين روايت هم اختصاص به عکس مطلب دارد باب 35 از ابواب نجاسات اول موثقه عمار ساباطي محمد بن الحسن شيخ طوسي عن المفيد عن صدوق عن محمد بن الحسن عن احمد بن ادريس عن محمد بن احمد ابن يحيي عن احمد بن حسن بن علي بن فضال تا عمار ساباطي به خاطر خود عمار مي شود موثقه عن ابي عبد الله قال سئل عن الخنفساء و الذباب و الجراد و النمله و ما اشبه ذلک يموت في البئر و الزيت و السمن و شبهه قال کل ما ليس دم فلا باس اين قاعده فقهيه است سند موثقه است دلالت کامل که قاعده فقهيه است اما موثقه دوم
 سوال و جواب اما رواياتي که دليل مي شود براي طهارت حشرات ما ليس لها دم سائله اين است روايت دوم موثقه همين شماره 2 اين باب که عبارت است از موثقه حفص بن غياث عن جعفر بن محمد عن ابيه عليه السلام قال لا يفسد الماء​الا ما کانت له نفس سائله دلالت اين روايت هم کامل است درباره حيوانات و حشراتي که دم سائل ندارند دو تا بحث داريم 1. بحث اول مربوط مي شود به اصل حکم که عبارت است از بحث اصلي مورد دوم مربوط مي شود به مصاديقي که دم سائله ندارند که عبارت است از بحث فرعي پس در اين مسئله دو بحث است بحث اصلي و بحث فرعي بحث اصلي که متعلق است به طهارت حيواناتي که نفس سائله ندارند اولا محل اجماع است بلکه محل تسالم اصحاب است و ثانيا روايات مختلفي در ابواب مختلفي دال بر اين مطلب وجود دارد ثالثا دو تا روايت که موثقه هستند به طور خاص اين مطلب را اعلام مي دارند همين دو تا موثقه که ياداور شديم اصل مسئله محل اختلاف نيست نصا و فتوا
 حكم موجوداتي كه مشكوك النجاسه هستند
 اما بحث فرعي درباره موارد يک وزغ دو حيه و تمساح که شيخ طوسي در کتاب نهايه صفحه 52 و شيخ صدوق در فقيه صفحه 8 مي گويند که محکوم به نجاست است وسائل ج 1 باب 19 حديث 2 صحيحه علي بن جعفر مي گويد عن معاویه بن عمار سالت ابا عبدالله ع عن الفاره والوزغه تقع فی البئر قال ینزح منها ثلاث دلائ از چاه سه تا دلو اب بيرون کردن دلالت دارد بر اينکه نجس است و همين طور شهيد مي فرمايد تمساح خون جهنده دارد سه تا روايت در اين رابطه داريم دو تا روايتش اينجا بود يک روايتش در کتاب فقه الرضا صفحه 93 فان وقع وزغ في الماء​فليهرق ذلک الماء​اين ادله شان و اين حکمشان حالا ببينيد اين ادله تمام هست يا نيست