درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/01/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 احكام اعيان نجسه
 بحث ما درباره احکام اعيان نجسه بود حکم نجاست مني را بحث کرديم
 حكم مذي و ودي و وذي
  از باب تداعي يا ارتباط طبيعي بحث مذي و ودي و وذي را فقها در ضمن بحث از مني مطرح مي کنند سيد طباطبايي مي فرمايد اما المذي و الودي و الوذي فلا کلام في طهارتها به اين مضمون مي فرمايند مذي طاهر است مذي و ودي و وذي طاهر الا من نجس العين که ان حيوانات ثلاثه باشد مثل کلب و خنزير اولا اين مفردات را توضيح بدهيم منظور از اين کلمات چيست فقها و اصطلاحا و لغه
 معناي مذي
 مذي که از لحاظ صياغت کلمه در لغت نامه ها مخفف و مشدد بيان شده است مي توانيم بگوييم مذي مي توانيم بگوييم مذي ودي و هر دو صورت جائز است و اما معناي مذي مذي عبارت است از بلل و رطوبتي که از قبل انسان مذکر خارج مي شود عند الشهوه طبيعتا در وقت ملابست و ملامسه و ملاعبه و قبله احيانات التذاذي و رطوبتي خارج بشود که طبيعي است که دفق نيست و رخوتي در پي ندارد تا مني به حساب بيايد اين مذي است
 معناي ودي
 ودي بللي است که پس از بول و استبراء​خارج مي شود که در لغت نامه ها اورده اند ماء​ابيض اب سفيد رنگي است معمولا هم يک مقدار حرارتي هم دارد سخين سخونت گرمايي اين عبارت است از ودي
 معناي وذي
 اما کلمه وذي که درست مثل ودي هست اگر در بعض از لغت نامه ها و در روايات معنايي براي اين کلمه نيامده بود جاي ان داشت که بگوييم تصحيف است وذي همان ودي است تصحيف يعني يک ساختار کلمه يک نقطه کم و زياد مي شود بريد مي شود يزيد مثلا تصحيف معنايش اين است که صياغت کلمه يک چيز است نقطه مثل محرم مخرم و مجرم حروف جابجا مي شود اگر ان منابع نبود مي گفتيم تصحيف است وذي ودي چون که حکمي درباره وذي نيامده و تحقيقات اجمالي و علمي بيشتر از مني و مذي و ودي چيزي را نشان نمي دهد اين سه تا معنا که شرح داديم معناي وذي را در لغت مثلا المصباح المنير کلمه وذي نياورده دليل ديگر براي تصحيف چون لغاتي که در المصباح المنير نباشد احتمال جعل و تصحيف وجود دارد پس دو تا نکته بود براي تصحيف و اما در لغتنامه هاي ديگر هم در ضمن مصطلاحات امده لغت نامه مبسوط همين لسان العرب است ابن منظور افيقي که در مصر و افريقا بوده که شيعه هم بوده که سني ها درباره اش نوشته اند تشيع بدون رفض شيعه بوده و رافضي نبوده در حقيقت ابناء​عامه شيعه را قبول دارند
 سوال فرق اين دو چيست جواب شيعه بودن اين است که در احکام پيرو فقه امام صادق باشد و مريد و مخلص اميرالمومنين اين شيعه است تا اين حد شيعه تمام است اما رافضي اين است که مي گويد ولايت و خلافت از ان اميرالمومنين بود ان سه تا به ناحقند و غاصبند اغتصب الخلافه و تبري حضرت سلمان را اورده اند نزد عمر که بيعت کند دست چپش را دراز کرد گفت بيعت با دست نمي شود اصرار کردند گفت با دست راست خودم با مولا علي بيعت کردم دستي که با مولي علي بيعت کند با عمر نمي شود ابن منظور افريقي درباره وذي مي گويد که وذي به معناي بيماري به کار رفته مثلا گفته مي شود به وذيه اي به عله در لغت علت به معناي بيماري و مرض است مي گويد برئ عن مرضه اي برء​عن وذيه به معناي داء مي ايد وذي يعني داء​بيماري پس وذي بنابراين يک بيماري است ان بللي که خارج مي شود بگوييم در حالت بيماري از ادم بيمار رطوبتي مي ايد بيرون اين مطلب ابن منظور را روايت هم تاييد مي کند کتاب وسائل جلد 1 باب 12 از ابواب نواقد وضو روايت شماره 6 مرسله ابن رباط از امام صادق عليه السلام اين کلمات را شرح مي دهد قال يخرج من الاحليل المني و الوذي و المذي و الودي اينها از انسان خارج مي شود بعد که يکي يکي توضيح داده مي شود در همين روايت فاما المني فهو الذي تسترخي له الاعضا مني چيزي است که به واسطه خروج ان مني استرخاء​اعضاء​و جوارح سستي به وجود مي ايد و يفتر منه الجسد و افتادگي و کم تواني جسد در اثر خروج مني به وجود مي ايد و فيه الغسل در اين باره غسل واجب است و اما المذي يخرج من شهوه و لا شي فيه مذي خارج مي شود از طريق شهوت و غسلي در ان نيست لا شي فيه غسل و حکم همان که گفتم در موقع ملاسمه و ملاعبه اين اثار ديده شود و اما الودي فهو الذي يخرج بعد البول اين هم از طريق روايت شرح داده شد وذي چيزي است که خارج مي شود بعد از بول و بعد از استبراء​و اما الوذي فهو الذي يخرج الادواء​ولا شي عليه خارج مي شود از طريق بيماريها ادواء​جمع داء​هست از طريق بيماريها خارج مي شود غسلي درباره ان واجب نيست اين شرح مفردات بود بعد از که مفردات مسئله شرح و توضيح داده شد الان احکام اين عناوين را بررسي کنيم ما الان تحرير بحث اين شد که اين بلل منظور از مذي و ودي و وذي بعد از استبراء​است که بعد از بول است بعد از مني استبراء​از مني همان ادرار است اما احکام اول حکم مذي درباره حکم مذي بين فقهاي اهل بيت اختلاف وجود ندارد که مذي رطوبتي است خارج مي شود از بدن انسان طاهر و پاک است وو موجب غسل و وضو گرفتن مجدد نمي شود هيچ اختلافي در اين رابطه وجود ندارد و مضافا بر عدم اختلاف يا اجماع که عدم اختلاف تقريبا در حد اجماع مضافا بر اين نصوص و روايات زيادي داريم دال بر طهارت مذي و عدم وجوب و غسل و وضو اين روايات را مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد در حد استفاضه است روايات زيادي از جمله کتاب وسائل جلد 2 باب 17 از ابواب نجاسات حديث 1 و 2و 3 حديث اول صحيحه محمد بن مسلم است که سوال کرده عن احدهما يعني عن الصادقين احدهماي محمد بن مسلم ديگر مضمره نيست چون احدهما دارد يعني از يکي از صادقين عليهما السلام سوال شد درباره مذي امام فرمود که لا باس به و انما هو بمنزله النخامه مثل اخلاط سينه و اب دماغ ادم است رطوباتي است که بيرون مي ايد روايت دوم هم صحيحه است صحيحه حسين بن ابي علاء​و روايت سوم هم صحيحه حسين ابي علاست در روايت دوم از امام صادق سوال مي کند که مذي چه حکمي دارد اقا مي فرمايد لا باس سوال را تکرار مي کند گويا در ذهن سائل حذرا عن ابناء​العامه شبهه وجود داشته تکرار مي کند بعد اخر سر اقا به اين مضمون مي فرمايد که اگر خواستيد غسل کنيد ان شاء​اغتسل و در حديث سوم هم قريب به اين مضمون منتها اشاره شده است به غسل کردن بعد از مذي که با وجود دو تا روايت اول از يک سو و با وجود حکم به غسل از سوي ابناء​عامه از جهت ديگر مي شود بگوييم ان حکم در روايت سوم مداراتي است تقيه صادر شده است مضافا بر ان رواياتي است به طور خاص که دلالت مي کند بر طهارت مذي و عدم وجوب غسل بعد از خروج مذي اين روايات به صراحت کامل دلالت به مطلوب دارد کتاب وسائل الشيعه جلد 1 باب 12 از ابواب نواقض وضو صحيحه بريد بن معاويه سند بسيار عالي صحيح اعلايي محمد بن يعقوب شيخ کليني عن علي بن ابراهيم صاحب تفسير عن ابيه هاشم قمي پدر ابراهيم بن هاشم قمي که توثيقش از سوي فرزندش ثابت شده عن محمد ابن ابي عمير که چهار هزار و چهارصد روايت دارد عن عمر بن اذينه که از اجلا و ثقات عن بريد بن معاويه که باز هم مي شناسيد بريد اجلي از چهار نفر اول روات است سالت احدهما عليهما السلام عن المذي سوال کردم يکي از صادقين را درباره مذي فقال لا ينقض الوضو اگر وضو داشتيد و مذي خارج شد وضو را نقض نمي کند ولا يغسل منه ثوبه و لا جسد و شسته نمي شود لازم نيست که ثوب و جسد به وسيله اصابت مذي شسته شود يعني نجس هم نيست انما هو بمنزله المخاط و البصاق از اين رطوباتي است که از منافذ بدن بيرون مي ايد مثل مخاط و بصاق دلالت روايت کامل صريح و سند که صحيحه حديث دوم در همين رابطه از محمد بن مسلم از امام باقر صحيحه محمد بن مسلم همين کتاب و همين باب حديث شماره 3 سند کاملا مثل همان سند قبلي خيلي عالي نياز به خواند ندارد سالت ابا جعفر عليه السلان عن المذي باز هم مخصوصا از مذي سوال مي شود يسيل حتي يصيب الفخذ مي گويد اقا نماز مي خواند مذي سيلان وجريان پيدا مي کند تا اينکه مي رسد قسمت ران ادم قال لا يقطع صلاته و لا يغسله من فخذه مي فرمايد که نمازش را قطع نکند و ان مذي را که به رانش رسيده شست و شو نکند و شستنش واجب نيست انه لم يخرج من مخرج المني انما هو بمنزله النخامه اين مني نيست اين به منزله نخامه است ترشحات که از بدن انسان بيرون مي ايد و ربطي به مني ندارد نه ناقض وضوستو نه نجس است اين دو تا صحيحه دلالتشان هم کامل مضافا بر اين که روايات قبلي هم دلالتي داشتند ولي به اين صراحت نبود بنابراين مذي موضوعا که مشخص شد حکما مذي يک رطوبتي است که از بدن انسان خارج مي شود نه نجس است و نه ناقض وضو و نه وموجب غسل اجماعا و نصا مستفيضا خلافي هم در مسئله وجود ندارد مگر از ابن جنيد که ابن جنيد فتاواي او مطابق عامه است گفته مي شود ايشان مستبصر است ابتداء​سني بوده شايد تقيه و يا دليل برايشان کامل بوده فقط ابن جنيد مخالفت کرده که در تذکره جلد 1 صفحه 54 علامه حلي اين مطلب را از ايشان نقل مي کند مخالفي ديگر در کار نيست و اما حکم ودي و وذي
 نكته اخلاقي
  ظاهرا عزيزان روز اول است که تشريف اورده اند ما هم يک حديث بخوانيم که حسن خطاب باشد حديثي است خيلي براي طلبه ها و مخصوصا کساني که دنبال فقه مي روند از حضرت رسول عليه السلام ان لکل شي دعامه و دعامه هذا الدين الفقه فقط براي ما و شما طلبه هاست هر چيزي دعامه يعني ستوني که روي ان ستون تکيه داده و استوار شده هر چيزي ستوني دارد و ستون اين دين فقه است بدانيد که کسي که مي ايد در اين رشته تا به کجاهاست
 سوال بعضي ها اين را فهم مي گرند جواب فقه در لغت به معناي فهميدن است در روايات به معناي فقه همان در قران در تفقهوا في الدين امده براي عوام که مي گويد که فقه که استوانه دين باشد فقهي که شما طلبه ها مي خوانيد اگر فقها نبود دين نبود و شيعه نبود تاريخ و اماري که داده اند هشتاد و هشت درصد علما و دانشمندان شيعه هستند و اين هشتاد و هشت در صدر که شيعه هستند هشتادو شش در صدشان فقيه هستند امام خميني فقيه بود اقاي بروجردي فقيه بود مرحوم اشيخ عبد الکريم حائري فقيه بود منظور از اين فقه به معناي کامل فقه اهل بيت اصول و فروع چه اهميتي دارد عرفان مي خواهيد فقه سلوک مي خواهيد فقه باطن مي خواهيد فقه ظاهر مي خواهيد فقه قدرت مي خواهيد فقه توفيق مي خواهيد فقه فلاسفه چقدر موفق بودند فقط داخل کتابهاست هر چيزي که در دنياي اسلام بوده و اثار ان فقها بودند مرحوم ملاصدرا اخر سر در مقدمه اسفارش خودم ديدم که از تمام کارهاي فلسفه اش حسرت مي خورد که ما کار فقهي و قراني نکرديم علامه طباطبايي موفقيتش در فلسفه نيست در تفسير است از شاگردان بزرگ علامه طباطبايي گفته اند که ما اين بحث ها را مي کنيم ولي اين را مي دانيم که انچه امام صادق بگويد ان درست است اينها را مي گوييم بنابراين تجربه هم از فقه برکاتي دارد زندگي را رونق مي دهد انبساط مي دهد توفيق مي دهد سلامت مي دهد فقها ما شاء​الله صدو بيست صد و نود مال همين است
 سوال و جواب دنبال فلسفه در حد يک معلومات خوب است تخصصي نرويد در ان غرق نشويد فلسفه جاذبه دارد مي کشد جذب نشويد اطلاعات پيدا کنيد مثل بدايه و نهايه اقاي طباطبايي کافي است کم هم هست مسئله زياد دارد اين بدايه و نهايه را يک سال بخوانيد الان خودتان مطالعه کنيد اسفار و عمرتان راتلف کنيد شما که مي خواهيد خوب کار کنيد يک کتاب تحرير الوسيله امام خميني يا يک کتاب منهاج الصالحين اقاي خويي ازجلد اول از ب بسم الله تا اخر مطاعه کنيد وجدانتان راحت است که من که طلبه هستم يک دور کامل يک مجموعه فقهي را دور کردم برکاتي دارد اينها را ادم را رشد مي دهد بعد بخواهيد شرح لمعه بر روايت ديده شود مطالبي در ان بر مي خوريد بعد شرائع مطالعه کنيد شرائع مختصر تر و اسانتر است از شرح لمعه اين بنده حقير بر اساس بضاعه مزجاه بعد از بيست سال و اندي درس خارج شرح لمعه مطالعه کردم که اکثريت تدريسها چه بسا نه مدرسش فهميده باشد اقاي خويي گفته بود که اگر کسي يک صفحه شرح لمعه را خوب بفهمد و خوب تحويل بدهد من تصديق اجتهاد مي دهم بعد که باز هم وقت اضافه اورديد کتابهاي سطح را برويد طرف اجتهاد يک دور جواهر را مطالعه کنيد بنده حقير هم گفتم برکاتي دارد
 سوال و جواب شما يک مرتبه قدرت پيدا مي کنيد بعد کار مي توانيد بکنيد اقاي جعفري چندين سال نشست سر درس اقاي خويي بعد قدرت پيدا کرد انها کار است قدرت پيدا کنيد قدرت از فقه مي توانيد پيدا کنيد قدرت که پيدا کرديد تفسير راحت علوم فلسفه حتي راحت شما تمام اين دانشمندان چه گفته اند مي بينيد که طوري تسلط دارد که مي تواند ده تا اشکال را بکند