درس خارج فقه استاد مصطفوی

89/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از اعيان نجسه
 درباره احکام اعيان نجسه بحث مي کرديم
 حكم مني
  امروز بحث ما درباره حکم مني هست که يکي ديگر از اعيان نجسه است
 حكم نجاست مني از ضرورات فقه است
 حکم نجاست مني اولا از ضرورات فقه است ضرورات چندين بار به شما ياداور شديم که مورد تسالم اصحاب است و خلاف و اختلافي وجود ندارد اما خود اين مسئله اگر بخواهيم شرح بدهيم چهار تا فرع به خودش مي گيرد فرع اول حکم مني انسان فرع دوم مني حيوانات محرم الاکل فرع سوم مني حيوانات محلل الاکل فرع چهارم مني حيواناتي که نفس سائله ندارند
 روايت در باب نجاست مني
  اما نسبت به فرع اول گفتيم حکم از حد اجماع بالاست در حد تسالم و ضرورت است مع ذلک کله داب ما اين است که استناد بکنيم دليلي که در اين رابطه ارائه مي شود حديث صحيحي است از محمد بن مسلم عن احد الصادقين عليهما السلام وسائل جلد 3 باب 16 از ابواب نجاسات حديث 1 سند را بخوانيم محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن فضاله عن العلا عن محمد بن مسلم اين سند را اشنا هستيد محمد بن الحسن که شيخ طوسي باسناده عن الحسين بن سعيد اسناد شيخ هم به طور کلي به حسين بن سعيد صحيح است عن فضاله بن ايوب از اجلا و ثقات توثيق خاص دارد از شيخ و نجاشي عن العلاء علاء​بن رزين است که مي شناسيد که از اجلاء​و ثقات عن محمد بن مسلم که ما خودمان را به وسيله محمد بن مسلم معرفي کنيم نه بياييم محمد بن مسلم را معرفي کنيم عن احدهما عن الصادقين عليهما السلام قال سالته عن المذي اين مَذي دو تا تعبير دارد مذي هم امده يصيب الثوب فقال يمضحه بالماء​ان شاء​اگر مي خواهد اب بکشد و قال في المني يصيب الثوب قال ان عرفت مکانه فاغسله و ان خفي عليک فاغسله کله دلالت کامل و صريح بر نجاست مني دارد و مطلب تمام است هيچ حالت منتظره اي در مسئله وجود ندارد اما بين اصحاب هم اختلافي نيست وليکن بحث مضافا بر اين که حکم ضروري بود مطرح کنيم
 روايات معارض در اين باب
 - روايت زيد شحام
 براي اينکه روايات معارض داريم روايات معارض همين ابواب نجاسات باب 27 حديث 6 و 7 حديث شش موثقه زيد شحام و حديث هفت هم صحيحه زراره متن را بخوانيم زيد شحام باسناده اسناد محمد بن علي شيخ صدوق اسناد شيخ صدوق به زيد شحام زيد شحام در رجال اسمش هست زيد بن يونس و کنيه اش هم هست ابوعثامه و لقبش هم شحام است گاهي در روايات عن ابي عثامه مي ايد و گاهي زيد شحام مي فرمايد سالت اباعبد الله امام صادق عليه السلام عن الثوب يکون فيه الجنابه فتصيبني السماء حتي يبتل علي قال لا باس ما حصل اين بود که در ثوب من مني وجود داشت و باران امد فتصيبني السماء​کنايه هست باران به من اصابت کرد حتي يبتل علي لباس مربوط شد قال لا باس اين دلالت دارد بر اينکه مني نجس نيست مرحوم شيخ حر عاملي مي فرمايد اين حديث حمل شده است به ان صورتي که عين نجاست برطرف شده باشد مطر بريزد و تطهير بکند حمل بر اين بکنيم و الا نمي شود بگوييم که مني نجس نيست اما تحقيق اين است که ما نياز به انها نداريم اولا اين روايت از نظر سند قابل معارضه با صحيحه محمد بن مسلم نيست چون گفتيم اصح سندا مقدم است بر ان غير اصح مخصوصا ان صحيحه محمد بن مسلم صحيحه اعلايي و اين هم موثقه که سيد الاستاد مي گويد موثقه اما تحقيق اين است که توثيقش هم مبنايي است چون اسناد شيخ صدوق به زيد شحام از لحاظ رجالي تصحيح نشده فقط از باب قاعده مراسيل الصدوق بايد اعتماد کنيم موثقه بگوييم سند موثقه است به راي سيد الاستاد و مرسل است قابل معارضه نيست اين اولا و ثانيا و دلالتش بر طهارت مني کامل نيست چون سوال از اين استک ه باران مي ايد لباس هم مربوط مي شود اما يقين ندارد که ان موضع نجس واقعا مربوط شد و سرايت کرد دلالتش بر طهارت مني کامل نيست سند قابل معارضه نبود دلالت هم کامل نبود اين حديث معارض خارج شد
 سوال و جواب صدوق براي يک امتياز خاص برايش مي گوييم مراسيل شيخ بايد ثابت بشود مراسيل شيخ مفيد بايد ثابت بشود مراسيل شيخ کليني بايد ثابت بشود اما مراسيل صدوق کمسانيده ان امتياز برتري است چون از ان قاعده ممکن است از باب ان قاعده ممکن است بگوييم که اين روايت معتبر است چون مراسيل صدوق کمسانيده از شدت اعتبار مبنايي است که بعضي اين مبنا را قبول دارند که مراسيل صدوق کمسانيده بعضي مي گويند مرسل مرسل است
 - روايت صحيحه زراره
  اما روايت دوم که معارضه مي کند عبارت است از حديث هفت همين باب 27 از ابواب نجاسات صحيحه زراره محمد بن الحسن شيخ طوسي باسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد که از اصحاب اجماع است و حماد بن عثمان از ثقات و اجلاست عن حريز عن زراره که اجل مشايخ است قال سالته عن الرجل يجنب في ثوبه ايتجفف فيه من غسله مي فرمايد اگر مني در لباس ديده بشود بعد اگر خشک شد و جدا از لباس بشود اين تطهير لباس است خشک بشود و بادست از لباس جدا بشود دور انداخته بشود اين ازغسل و تطهير لباس به حساب مي ايد فقال نعم همين طور است لا باس به اشکالي ندارد الا ان تکون نطفه فيه رطبه مگر اينکه رطوبتي باقي مانده باشد
 تاويلات روايت صحيحه زراره
  اين روايت را شيخ طوسي مي فرمايد که حمل بشود بر موردي که مني خشک شده از اول روي لباس بيفتاد و ان را از لباس دور کنيد سرايتي در کار نباشد گفته است لا باس البته اين تاويل خلاف ظاهر است اما سيد الاستاد کتاب تنقيح العروه از صفحه 412 تا صفکه 418 اين بحث را توضيح مي دهد و صاحب جواهر در کتاب جواهر جلد 5 صفحه 290 تا 294 اين مسئله را بحث مي کند ماحصل اين است که اين روايت تعارض مي کند سند درست دلالت کامل است کار منتهي مي شود به تعارض پس از که کار به تعارض کشيده شد مي رويم به مرجحات مرجحات الحمد لله مشخص است رواياتي که دلالت دارند بر طهارت مني موافقت عامه است و به دليل موافقت عامه ان روايات قابل اعتماد نيست يک نکته را هم اضافه کنيد معرض عنها عند الاصحاب هست اعراضش در حد تسالم که باشد نياز به مدرک نداريم ان نکته را هم يادتان نرود اگر اعراض در حد مسلم شد ديگر نياز به مدرک ندارد اين تمام چرا موافق عامه است شافعي و حنبلي مصدر کتاب الفقه علي المذاهب الاربعه جلد اول صفحه 13 مي گويند شافعي مي گويد که مني انسان پاک است لوجهين وجه اول روايتي است از پيامبر که گويا فرموده است لا باس بالمني فانه من الانسان بمنزله البصاق و المخاط گفته است که کالبصاق و المخاط اخلاط سينه و بصاق دهان مثل همان چيزهايي است که از مخرج پايين مي ايد اين يک روايت اين روايت را به حسابش برسيم اولا فرق نگذاشتن بين مخرجين از عقل به دور است از فهم به کنار است و ثانيا حديث مرسل است سند ندارد وجه دوم تحليل عقلي است مي گويند حيوان يا انسان از مني به وجود مي ايد خود انسان پاک است چطور مي شود که مني او نجس باشد غافل از غايط و خون بعد مي گويد که زيادتي فرع بر اصل که معنا ندارد اصل پاک فرع نجس وقتي که اين حرف را مي زند از نجاسات غائط بوده و از نجاست خون غافل بوده تحليلي که ايشان دارد هيچ وجه عقلايي ديده نمي شود اما حنابله مي گويد که فقط مني انسان و مني محلل الاکل پاک است چرا حديثي از عائشه گفته است مني را در لباس ديدم و خودم ان را که خشک شده بود جدا کردم از لباس نستجير بالله پيامبر ذهب يصلي فيه اين حديث سندش از لحاظ معايير ابناء​عامه هم مرسل است اعتبار ندارد مضافا بر اينکه متن هم متني است که با شرافت و کرامت و شان پيامبر تطبيق نمي کند يک سوال و اشکال در ذهنتان باشد جوابش را بدهيد راي مذاهب را فهميديم راي بر طهارت مني بود بر اساس مذهب شافعي و حنبلي
 اشكالي در مورد استناد به راي شافعي و حنبلي كه بعد از امام صادق بودند
 يک اشکالي که در حوزه هم مطرح مي شود و ان اين است که شافعي و حنبلي زمانش بعد از زمان امام صادق است و حنبل از شاگردان بالواسطه باشد شافعي هم از شاگردان بالواسطه فقط ابوحنيفه از شاگرد بلا واسطه اقا امام صادق است و احمد حنبل از شاگردان امام کاظم هم هست اينها که زمانش که بعد از زمان امام صادق است تقيه يعني در وفق فتواي انها امام فتوا يا حکم صادر کرده باشند تطبيق نمي کند تقيه نمي باشد نبوده نبوده انها تا موافق انها تقيه به حساب بيايد اين يک اشکال نسبتا جواب اين اشکال را سيد الخويي اقاي خويي فرموده اند که اين اشکال وارد نيست براي اينکه پيش امام صادق نصوصي که صادر شده بود از طريق ابناء​عامه ان نصوص وجود داشت ان نصوص در دست افراد بود طبق ان نصوص مطروده مجعوله عمل مي کردند بنابراين امام صادق وفقا لتلک النصوص مي شود موافق عامه اين راه حلي بود که براي شما گفتيم اين مطلب تمام بنابراين درباره نجاست مني از نظر فقه شيعه اختلافي وجود ندارد
 استناد به قران درباره نجاست مني
 صاحب جواهر مي فرمايد براي اثبات نجاست مني مي شود از ايات قران هم استفاده کرد قران سوره انفال ايه 11 قال الله تعالي و ينزل عليکم من السماء​ماء​ليطهرکم به و يذهب عنکم رجز الشيطان در تفسير امده خود حقير هم مراجعه کردم شخصا تفسير متقن و متين تفسير سيد عبد الله شبر مي دانيم تفسيري که در حوزه پيش فقها مستند است دو تاست 1. تفسير مجمع البيان 2. تفسير سيد عبد الله شبر که خيلي مختصر است تفسير متقن است البته طلبگي است کسي که مقدمات و موخرات را بلد نباشد استفاده از ان نمي کند مختصر و کوتاه من در يک جلد دارم کل قران و کل تفسير پس اين تفسير معتبري است خود ان فقيه عظيم الشان حوزوي و نجفي است در اين تفسير خودم مراجعه کردم بدون نقل که امده است منظور از رجز يذهب عنکم رجز الشيطان نجاست مني هست خود مني است با اب تطهير شود مني را از بين ببرد مي گويد شان نزول در در غزوه و جنگي مومنين در يک بياباني قرار گرفتند که تا اخر مطري امد و اين ايه امد علي رغم کفار و شيطان که مجسم شد گفت ببين وضع شما چه جوري است ايه امد و يذهب عنکم رجز الشيطان به اين ايه استدلال مي شود شيخ مفيد هم فرموده رجس و نجس مترادفند ان هم کمک به قوت و استحکام دلالت ايه دوم را اين ايه دلالتش تقريبا کامل است
 سوال ايا در فقه فهم مفسر هم کاربرد دارد جواب سوال خوبي بود ما گفته بوديم فهم فقها که يکي از مصطلحات ماست بر مي گردد به فهم خبره فهم مفسرين هم که اهل خبره باشند خبرويت را احراز کنيم خبره مي شود در فهم ايات سوره سجده ايه 8 ثم جعل نسله من سلاله من ماء ​مهين مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد از اين ايه هم دلالت بر نجاست مني استفاده مي شود ماء​مهين در لغت به معناي حقير و ناچيز است مي شود معناي کنايي اش ماء​مهين يعني الوده و نجس اگر توانستيم براي مهين معناي نجاست را مندرج کنيم دلالت تمام است و الا دلالتش خالي از اشکال نيست ايه اول دلالتش کامل بود
 صحيحه هم که همان مطلب تمام
 نكته اخلاقي
  حديث اين است من الايمان الصدق و الحياء​و الشکر يک نکته را هم براي شما بگويم روايت از امير المومنين است زين الايمان الفقه زينت ايمان ادم فقه است ان ايمان زينت واراستگي دارد که فقه بلد باشد و فقه همراهش هست بعد روايت اول را شرح بدهم من الايمان الصدق و الحياء​و الشکر حضرت رسول حتي در بعضي از داستانها هست که من از خودم حياء​مي کنم امام باقر عليه السلام فرمود هم اصحاب المهدي اينهايي که صدق حياء​و شکر دارند هم اصحاب المهدي ادم خودش را اختبار کند صدق به معناي کلمه حياء​حتي با دوستان هم ادم مثلا در امام خميني در شوخيهاي خصوصي هم مرز حياء​را محفوظ مي دارد بعضي ازدوستان مي گويند الاداب تسقط بين الاحباب از غلط مشهور است لا يمکن المساعده عليه چرا ساقط مي شود با خود هم ادب را حفظ کنيد يک کسي زمان قديم که ايران مرکز ادب گفته مي شد گفتند در مسافرت اسب يا الاغ خودش را که الوفه مي داد گفت بفرماييد خسته نباشد کسي امد گفت بفرماييد با الاغ چه معنا دارد مي خواهم ادبم کامل باشد براي هميشه بنابراين بين ما طلبه ها که گفته مي شود تسقط الاداب بين الاحباب يک غلط مشهوري است و نکته بعدي هم شکر بود معناي شکر را قبلا گفته ايم از امام صادق که شکر النعمه الاجتناب المحارم معناي شکر نعمت اين است که ادم گناه نکند و مطلب ديگر اين است که شکر نعمت اين است که از نعمتها حسن استفاده را بکند چيزي که براي ما لازم است ما شکر سربازي اقا به کل دنيا حالا اين اشاره به حرم حضرت معصومه کسي که در جوار کريمه ال البيت است ان کس که در جوار تو سکني گزيده است کفران نعمت است که خلد ارزو کند عش ال البيت يعني ديگر براي جهنم راه بسته شد کريمه ال البيت يعني کسي که توفيق درس خواندن علوم ال البيت پيدا بکند يک نعمتي است به دنيا نمي دهد کل دنيا ما وظيفه داريم متعارف حرکت کنيم چگونه متعارف و سبک با معرفت ديني يک لحظه فکر کنيم دنيا که پس فردا از دستمان مي رود گذشته چه شده همين است عزيزان دنيا که يقينا مي رود چيزي که به درد ادم مي خورد اعتقاد و عمل عبوديت و ولايت است ولايت به معناي کامل در روايت هست که ولايت چيست ولايه الله و ولايه الرسول و ولايه اهل بيته انچيز که اخر به درد ادم مي خورد و الان هم ارامش براي ادم مي اورد عبوديت و ولايت