1403/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انسانیت/فضائل /احسان و حسن ظن
فطری بودن حسن و قبح:
موضوع اخلاق جذب فضائل و دفع و رفع رذائل است؛ یعنی این که انسان خوبیها را جذب کند و بدی ها را از خود رفع و بزداید. گفته میشود که خوبیها و بدیها در فطرت آدم بنیه و اساس دارد؛ چرا قرآن فرموده: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[1] یک انسان اگر انسان طبیعی باشد و اگر فطرتش دست نخورده باشد و دارای یک فطرت سالم باشد، خوبیها را جذب میکند و بدیها را دفع میکند؛ چون خواستهی فطرت الهام شدهی الهی است.
احسان:
در جلسه قبل گفته شد که یکی از فضائل احسان است. ما حصل مطلب این شد که در بیان حکیمانه آمده است: انسانی که از اخلاق بهرهی برده است، احسان و اسائه را مثبت و منفی در نظر میگیرد؛ یعنی این که احسان خود را فراموش کنید و احسان غیر را فراموش نکنید و اسائت غیر را فراموش کنید و اسائت خود را فراموش نکنید. باب اصلاح و باب درست شدن، شیوه و شما و منش اخلاق چنین است. اگر انسان احسان خودش را در نظر بگیرد و به رخ طرف بکشد و اعلام کند که من شما احسان و خدمت و مساعدت کردم، این کار او اولا نشان میدهد که این فرد یک آدم سبک وزنی است و یک وزنهی سنگین شخصیتی ندارد. از دلالت التزامی که فرموده ﴿لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى﴾[2] آیه استفاده میشود که با این کار احسان خود را باطل میکند. برخی یک احسانی کرده و به رخ طرف میکشد و میگوید یادت رفته که من فلان احسانی به شما کردم؟ بر این حرف دو اثر مترتب میشود: یکی این که نشان دادی خودت دارای شخصیت اخلاقی نیستی. دوم این که احسانی که کرده بودی باطلش کردی.
پس انسان باید احسان خود را فراموش کند؛ یعنی آن را به رخ دیگران نکشد و خدا را شکر کند که توفیق احسان پیدا کرده و از خداوند بخواهد که دوباره به او توفیق احسان عطا نماید. احسان دیگری را هم فراموش نکنی. انسان احسان را فراموش نمیکند «لَا يَأْبَى الْكَرَامَةَ إِلَّا الْحِمَارُ يَعْنِي الَّذِي عَقْلُهُ مِثْلُ عَقْلِ الْحِمَارِ.»[3] فقط الاغ احسان را فراموش میکند و انسان احسان را فراموش نمیکند. یکی از آثار فراموش نکردن احسان این است که در عوض احسان، طرف احسان کن و از او تشکر نما تا جامعه، جامعهی محسنین شود. جامعه محل رفت و آمد و رد و بدل احسانها است. قرآن میفرماید: ﴿هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾[4] از احسان طرف مقابل تشکر کن تا زندگی در حالت احسان و آرامش قرار گیرد. در روایت به این مضمون آمده که روز قیامت وقتی محسنین وارد میشوند، بسان مسافری است که به سوی خانواده اش برگشته است «المحسن کالقادم الی عیاله» محسن مثل کسی است که سفر رفته و بچههایش برای او دل تنگ شده و وقتی بر میگردد، با آغوش باز از او استقبال میشود.
شخصی در اثر تصادف در کما رفت و حالت جدایی روح از بدن را مشاهده کرد که در ادامه بخشهای از گزارشات او در ادامه آورده میشود و قبل از آن باید به این نکته توجه کرد که یکی از دلایل متقن وجود معاد، زندگی پس از زندگی است. برخی که در کما میرود و بر میگردد ماجراهای عجیبی را صحبت میکنند. برخی از دانشمندان غربی در این زمینه تحقیق کرده و کتاب نوشتهاند و برخی از آنان دست به خودکشی زده اند؛ چون دیدهاند در آن طرف زندگی خیلی خوب بود. زندگی پس از مرگ، آزاد شدن از قفس است. این شخصی که در کما رفته بود میگوید دیدم که جسمم افتاده و روحم بالا رفت. در یک عالمی رفتم که وضعیت آن خیلی فرق میکرد و برخی از دوستان بسیجی ام به استقبالم آمد و خوش و بش کردیم. میوه آوردند که با میوهی این دنیا فرق داشت. لباس به من دادند. تا دلم چیزی را میخواست و به ذهنم میآمد که یک منظرهی را ببینم، حاضر میشد. یک لحظه به ذهنم آمد که یک دختر بچه داشتم، یک مرتبه دیدم که جهان بزرگ کوچک شد و برگشتم به بیمارستان.
پس کسی که محسن است، بسان مسافری است که به خانه اش بر میگردد «و المسیئ کالآبق یرد الی صاحبه» آدم مسیء همانند بندهی فراری است که دستگیر میشود و به سوی مولایش برگردانده میشود.
اسائت خودت را فراموش نکن؛ چون اگر فراموش کردی دو باره بدی میکند. بدی ات مثل یک زخم و یک عیب یادت باشد. شاید بدترین عیب بدی است. اگر انسان بدی کند، این عیب آدم را بیچاره میکند و آخرش جهنم است. پس بدی ات را فراموش نکن و هر موقع یادت آمد استغفار کن. احسان کسی را فراموش نکن تا جوّ، جوّ محسنین شود و اسائه دیگری را فراموش کن و سعه صدر داشته باش. انسان معصوم نیست، اگر یک عیبی از کسی دیدی صد و هشتاد درجه تغییر نکن و فورا حکم به فسق او نده.
حسن ظن:
شب ولادت حضرت زینب سلام الله علیها، زینت پدر است.
زینب آن زین أب و یار حسین یادگار فاتح بدر و حنین
حضرت زینب فرمایشی دارد که میفرماید: «ما رأيت إلا جميلا.»[5] این جمله را در تمام امور زندگی خود تعمیم دهید. هر ناراحتی و نابسامانی که در زندگی پیش آید، نگران نباش خداوند جواد و لطیف است. لطف دو قسم است: لطف جلی و لطف خفی. لطف جلی این است که ظاهرش هم دلپذیر است و در واقع هم دل پذیر است چون لطف خداست. لطف خفی این است که ظاهرش تلخ است؛ ولی باطنش شیرین است؛ چون لطف خداست. وقتی آقا مصطفی از دنیا رفت، امام خمینی (ره) فردایش در مسجد شیخ انصاری آمد و این جمله را فرمود: فوت آقا مصطفی از الطاف خفیهی الهی است.
ما در زندگی خود باید این جملهی حضرت زینب را تطبق کنیم و حسن ظن داشته باشیم. از الف بای زندگی شروع کنید که از داخل خانواده تا آشنایان و سطح جامعه، حسن ظن داشته باشید که حسن ظن اولا برگرفته از باطن خوب و مثبت انسان است. منشأ آن ذهن است و دهنی که خوب است، خوبی را بیرون میدهد. کسی که حسن ظن دارد، خدا را شکر کند که از حسن باطن برخوردار است. ممکن است با کسی چشم و هم چشمی داشته باشی و اگر حرکتی از او ببینی و سوء ظن داشته باشی، میگویی مرا مسخره کرد و اگر حسن ظن داشته باشی میگویی چقدر آدم خوبی است، مرا دید شاد شد و خنده کرد. بنابراین در تمام زندگی، حسن ظن اولا یک جلوهی از حسن باطن است و ثانیا در زندگی انسان را آرامش میدهد و ثالثا انسان را از گناه سوء ظن حفظ میکند.
امیرالمؤمنین میفرماید: «وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا.»[6] اگر حرف بدی از کسی شنیدی، تا میتوانی حمل بر صحت کن و نگو که به من توهین میکند. بگو خودی صحبت میکند و محمل دارد. اگر همسرت یا بچه ات یک حرفی زد یا برخوردی نسبتا دور از احترام کرد، حسن ظن به خرج بده که حسن ظن زندگی را حسن درست میکند و اما اگر سوء ظن داشته باشی، میگویی به من توهین کردی.
اولین حسن ظن، حسن ظن اعضای خانواده نسبت به همدیگر است. بعد با همدرسها و افراد جامعه که حسن ظن چند اثر در پی دارد: یکی این که نشانه حسن باطن است. دوم این که آرامش برای انسان به ارمغان میآورد. سوم این که باعث اجتناب از گناه سوء ظن میشود. سوء ظن اگر اظهار شود، غیبت میشود و برای سمعه دیگری اشکال ایجاد میکند.
با حسن ظن میتوان تا حدودی از باطن خود با خبر شد. خودت را امتحان کن و ببین اگر حسن ظن داری، خدا شکر کن و اگر نه به فکر خودت باش که در قرآن از سوء ظن نهی شده است ﴿وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُورا﴾[7] سوء ظن بدی صفتی است و برای انسانی آمده که ذهن انسانی ندارد. سیدنا الاستاد در وصایایش که به ذهن دارم، یکی این بود که میفرمود من نسبت به هیچ کسی دید منفی ندارم. این دید منفی نداشتن برای خود انسان اثراتی دارد و یکی از اثراتش این میشود که انسان دارای شرح صدر میشود و فکر میکند که دیگران هم نسبت به او دید منفی ندارند. در روایات به این مضمون آمده که اگر خواستی حسد را از ذهن دیگری قطع کنی، باید خودت حسد نداشته باشی. اگر میخواهی کسی به شما دید منفی نداشته باشد، خود شما نباید به کسی دید منفی داشته باشی.
بعد از حضرت زهرا (س) سیدة النساء حضرت زینب (س) است که جملهی «ما رایت الا جمیلا» او نه تنها یک درس برای شیعیان و مسلمانان است؛ بلکه یک درس برای بشریت است. این جمله به انسان یک انبساط میدهد که از نشانههای بهشتیها است. همه چیز را درست دیدن به خود انسان نشاط میدهد و نسبت به آینده او را امید وار میسازد.
انسان دارای سوء ظن دنیا را تصور میکند که یک شکنجهگاه است و خود را در شکنجه میبیند و یک بیماری روانی و افسردگی است که آدم را بد بین، منزوی و گوشه نشین میکند که از همه چیز بیزار است و این بدبینی در دلش جا میگیرد و در نوار اعصابش نفوذ میکند تا این که او را افسرده میکند.