1403/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انسانیت/فضائل /احسان
احسان:
اخلاق یعنی جذب فضیلتها و دفع و زدودن رذیلتها و ناخالصیها. به اصطلاح طلبگی موضوع اخلاق فضائل و رذائل است. یکی از موضوعاتی که تحت عنوان فضائل به ثبت رسیده عبارت است از احسان. احسان نیکی کردن و به مردم نفع و کمک رساندن است و یک عمل بسیار شایسته و انسانی است که جزء نکتههای اخلاقی است. کسی که میخواهد اخلاق را در نظر بگیرد، فضائل را شناسایی کند آنگاه در جهت آن کسب حرکت کند تا برسد به جایی که انسان با اخلاق شود. یکی از فضائل انصاف است که قبلا بحث شد. در این جلسه بحث احسان مطرح میشود. احسان آثار زیادی هم در زندگی فردی و اجتماعی و هم در دنیا و هم در آخرت دارد.
معنای احسان:
معنای احسان کار نیکو انجام دادن است. احسان از باب افعال است و به این معنا است که انسان نسبت به دیگران نیکی کند و کارهای نیکو از او سرزند. از سوی شرع به آن دستور داده شده است؛ چنانکه قرآن میفرماید ﴿وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ﴾[1] . احسان کن. دستور و امر است. شما با بشر احسان کن همانگونه که خدا به شما احسان کرده است. آنچه داریم همه احسان خدا است. اگر توفیق عبادت، درس خواندن، خدمات اجتماعی و ... داریم از مدیریت بالا است و همه اش احسان و لطف خدا است؛ لذا در علم کلام گفته میشود که عبادت؛ یعنی شکر نعمتهایی که خداوند از طریق احسان داده است. اگر خدا چیزی بدهد احسان است و اگر ندهد مورد سؤال قرار نمیگیرد ﴿لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ﴾.[2] انسانها مورد سؤال قرار میگیرد که با این نعمتها چه کار کردید. پس احسان کردن دستور قرآن است و در نصوص و روایات هم به آن سفارش زیاد شده است.
علاوه بر سفارش آیات و روایت، احسان یک امر فطری است. هر انسانی که دارای فطرت انسانی باشد، احسان و خوبی را دوست دارد. فرق فطرت سالم و فطرت آلوده و صدمه دیده در این است که فطرت سالم، فطریات را به انسان نشان میدهد. یکی از آزمایشهای مهم این است که انسان خودش را بررسی کند ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾.[3] انسان خودش طبیب نفس خودش است و به فطرت خود مراجعه کند، اگر احسان در روحش وجود دارد، نشانهی سلامت فطرت اوست و خدا را شکر کند و اگر فطرت گرفتار شده و خاموش شده است که به آن خمود فطرت گفته میشود و فطرت سرکوب و خاموش شده است، احسان کردن را دوست ندارد. پس اگر احسان را دوست دارید خدا را شکر کنید که فطرت انسانی ات زنده است. شاخص اصلی، فطرت است که اگر فطرت سالم بود، شخص احسان کردن را دوست دارد.
آثار احسان:
یکی از آثار مثبت احسان این است که خود فرد احسان کننده هیچگاه خودش گرفتار نمیشود. انسان موجود گرفتار است. از اول زندگی تا به آخر گرفتار است. کسی که احسان کند، همیشه در زندگی اش از حسن و زیبایی برخوردار میشود و گرفتاری از مسیر زندگی او برطرف میشود.
فایده و اثر دوم احسان سلامت اعصاب و طول عمر است؛ چون با احسان خوشحالی برای انسان دست میدهد و اعصاب آرام میشود.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک ترم از شیر
کسی که محسن است به طور طبیعی سلامت جسم و روح برخوردار است و این تأثیر زیادی در طولانی شدن عمر او دارد. وقتی که انسان اهل احسان شود، بر اساس آیه ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ﴾[4] سود آوری آن عاید خود انسان میشود. وقتی که اهل اخسان باشی اگر با مشکلی رو به رو شوی فردی محسنی پیدا میشود که در مشکلات به شما احسان کند و مورد احسان قرار میگیری و بر اساس ضرب المثل مشهور «حساب حساب است کاکا برادر.»
شرایط احسان:
شرط اول احسان این است که احسان قربة الی الله و برای رضایت خدا باشد.
شرط دوم این است که از احسان کردنت طمع و توقعی نداشته باشی. از کلمات حکیمانهی که به ثبت رسیده، این است که احسان خود را فراموش کند و چشم داشت نداشته باش؛ اما مدیریت بالا آن را بدون اثر نخواهد گذاشت. اگر فراموش نکنی روحیه احسانت از بین میرود چون توقع جبران از طرف مقابل داری و اگر طرف مقابل احسانت را جبران نکند، به تدریج این روحیه از بین میرود. احسان باید بدون چشم داشت باشد؛ چنانکه قرآن میفرماید ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا﴾.[5]
شرط سوم این است که بعد از احسان خدا را شکر کنیم؛ زیرا توفیق داده که چنین عمل نیکی را انجام دهیم. پس هر موقع احسان کردید خدا را شکر کنید.
مصادیق احسان:
یکی از مصادیق احسان کمک پولی است. طبق حدیث احسان مالی سودش ده برابر در دنیا و صد برابر در آخرت بر میگردد به شرط این که قربةً الی الله باشد.
فردی نصف مالش را داد و چند روزی منتظر ماند تا ده برابر شود اما خبری نشد، گفت زندگی ام خراب شد. تصمیم گرفت که خودش را حلقه آویز کند. تنابی را به دیوار مخروبهی بست و همین که تناب دور گردنش سفت شد و دست و پا زد، پایش به دیوار خورد و دیوار فرور ریخت؛ اما از درون آن گنج زردی بیرون آمد. گفت خدایا شکر ده برابر میدهی؛ ولی خرج دارد و خرجش یک حلقه آویز شدن و خفه شدن است.
پس در احسان اگر انسان قصد قربت کند قطعا نتیجه میگیرد. مصداق دیگر احسان این است که اگر طلبهی درسش خوب است، به طلبهی دیگری که درسش خوب نیست کمک کند. چیزی که زود جواب میدهد احسان است. کسی که تا به حال احسان نکرده چه به دست آورده؟
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
احسان اثرش نقد است. کمک کردن در کارهای خانه از دیگر مصادیق احسان است. اگر مؤمنی را دیدی که تندخو است یا نمازش را با تندی میخواند او را نصیحت کن و این نوعی احسان به اوست.
راه به دست آورد عزت ایمان به خدا و انجام واجبات و ترک محرمات و احسان است. مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجع بزرگ جهان تشیع بود، در یک مکاشفهی دید که جسر ابوالحسن خیلی راه را در آن دنیا برایش هموار کرد.
چیزی که جواب نمیدهد جسارت و بدی است. انسان اگر بدی کند اولا گرفتاری خودش پشت سر هم تصاعدی بالا میرود و اگر اهل احسان باشد، در آرامش است. یک راه و رسم مؤمنانه داریم که از اخلاق شروع میشود و به سلوک میرسد. از سلوک بالا میروی به عرفان میرسی و از عرفان به شهود میرسی. احسان به یک مؤمن بسیار از اهمیت بالایی برخوردار است. احسان به حیوانات هم مؤثر است؛ اما در معارف اهل بیت احسان برای کسانی که مؤمن باشد در درجه اول و انسان در درجه بعدی قرار دارد.
در تجربه ثابت شده وقتی دست به احسان بزنی آرامش و لذتی را که از کمک به یک فرد به دست میآوری، از جای دیگر به دست نمیآید. لذتهای معنوی از طریق احسان به دست میآید؛ چنانکه در روایتی آمده: «ومن نفس كربة مؤمن فرج الله عنه كرب الدنيا والآخرة».[6]
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند کز کار خلق یک گرهی بسته وا کند