1403/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: راههای اصلاح نفس/نکتههای آرام بخش زندگی /حلم، ورع و حسن خلق
من ندیدم در جهان جستجو هیچ وصفی به از خلق نیکو
بحث ما در بارهی اخلاق بود که گفته شد اثری که اخلاق برای انسان دارد اولا خودش در آرامش است. ثانیا مردم از دست او در آرامشند. ثالثا در زندگی، به مشکل و تنگنای خطرناکی بر نمیخورد. انسانی که در زندگی خود به پیچ و خم تندی بر میخورد، در اثر عدم رعایت معاییر و دستورات اخلاقی است، اگر اخلاق را انسان رعایت کند، زمینهی زندگی برایش هموار میشود.
گفته بودم مظلوم ترین علم در بین رشتههای علوم انسانی و بهترین علم در بین آن، علم اخلاق است؛ ولی متأسفانه که از اخلاق آن استقبال و تجلیل و قدردانی که لازم است، به عمل نمیآید. اگر یک انسان بحث اخلاق را سبک بشمارد، خودش را سبک شمرده است. اخلاق را سبک شمردن نشان میدهد که از لحاظ شخصیتی وزنهی ندارد. انسانی که دارای شخصیت انسانی است، خود شخصیت انسانی گره خورده است به اخلاق؛ به این معنا که فرایندها و دستورات و معاییر اخلاقی را در عمل آوردن؛ یعنی شخصیت انسانی داشتن.
امام صادق (ع) از پدرش و پدرانش از علی بن ابی طالب (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکند: «من لم يكن فيه ثلاث لم يجد طعم الأيمان حلم يرد به جهل الجاهل وورع يحجزه عن المحارم وخلق يدارى به الناس.»[1] سه چیز است که اگر کسی آن را نداشته باشد، طعم ایمان را نمیچشد. یکی این است که حلم داشته باشد تا با آن جهل جاهلان را ردّ نماید. انسان در دنیا گرفتار جاهلان است. حلم، جهل جاهل را رد میکند. این سه چیز را اگر انسان داشته باشد مفهوم روایت این میشود که با پیامبر (ص) است و مرد خدایی است و با خدا است. پس اولین چیز حلم و باردباری در برابر حرکاتهای جاهلانهی است که انسان از افراد جاهل میبیند. آدم با فرهنگ در بین مردم به دور از فرهنگ غریب است و از این غریبی وحشت نکنید؛ چون مولای ما امیرالمؤمنین (ع) در دنیا، در جامعهی خودش غریب بود و درد دلش را با چاه میگفت. آدم با فرهنگ در بین مردم بی فرهنگ و جاهل غریب است؛ یعنی خدا نعمتی داده؛ ولی مردم یا قسمتی از آنان آمادگی و فهم و ادب لازم را ندارند تا آن فرد را به عنوان یک فرد درست و مورد احترامی قبول نماید.
در برابر دشمن و خطراتی که نسبت به دین و مذهب در حالت تکوین باشد، آنجا مسألهی دفاع و جهاد پیش میآید و مسألهی حلم مطرح نیست. حلم در برابر برخوردهای داخلی مردمی است که در بین خود ما افراد جهال وجود دارند و اگر میشود بر اساس وظیفه، با منطق خودش با آنان مقداری مهربانی و تواضع شود، بعد مقداری موعظه و نصحیت شود، اگر قبول کرد خوب و اگر نکرد و روی مرکب جهل خود باقی ماند، قرآن میفرماید: ﴿وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[2] از افراد جاهل اعراض کن و خودت را کنار بکش. گفته ام که سیاست حوزوی ما در رفتارهای داخلی مردمی این است که نه زور داریم و نه اهل دعوا هستیم و سیاست ما عقب نشینی است. بنابراین آدمی که در برابر جاهل قرار گیرد، اگر سماجت و مقاومت کند با او دعوا نداریم. آدمی که در برابر جاهل قرار گیرد و اگر سماجت و مقاومت کند، جاهل که از جهل خودش عقبب نشینی نمیکند، مقاومت شما هیچ اثری ندارد؛ بلکه جهل او تصاعدی بالا میرود.
حافظ وظیفهی تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که بشنید یا نشنید
کسی که از مرکب جهل پیاده نمیشود، سیاست درگیری با او نیست و اگر درگیر شوی، کار به قتل و جرح کشیده میشود. عمدهی درگیریها در دنیا در اثر جهل است. کسی که بداند یک قتل چه قدر گناه عظیم است، درگیر نمیشود. جهل است که این همه گرفتاریها را به وجود میآورد. با برد باری جهل جاهل را از خود رد کنید و از صدمهی که بر شما وارد کند، با حلم که سپری است از بلا، خود را رد کنید.
فراز بعدی این است که میفرماید: در بین مردم با حسن خلق زندگی کنید؛ یعنی اگر در بین مردم، انسان آرام زندگی کند و میخواهد مردم او را دوست داشته باشد، باید با مهر و محبت با مردم و حسن خلق با مردم رفتار کند. خلق خوب و حسن خلق جاذبه است و دلها را جذب میکند. جاذبه مالی، قدرت موقت است اما جاذبهی دائم جذبی است که از ناحیهی اخلاق به دست میآید. اخلاق دو لایه دارد: یکی باطنی که پیش خود فرد است و دیگری بیرونی که جلوهی اخلاقی فرد است. فرق خوش اخلاق با مردم با لبخند و تواضح برخورد میکند و مؤدب است و از این ادب، جاذبهی دائمی ایجاد میشود.
من ندیدم در جهان جستجو هیچ چیزی بهتر از خلق نیکو
اگر کسی خلق خوشی ندارد، در بین مردم هم جا ندارد و مردم آرزوی رفتن او را از محل زندگی اش میکند و اهل خانه اش از آمدن او در خانه ناراحت میشوند. با حسن خلق انسان در بین مردم زندگی میکند و اگر خلق انسان بد باشد، در بین مردم جایگاهی ندارد و کسی از او احترام و تقدیر نمیکند و از او تحویل نمیگیرد.
اگر ز دست بنا بر فلک رود بر خود ز دست خلق بد خویش در بلا باشد
آدم بد خلق همیشه خودش گرفتار است. «من ساء خلقه عذب نفسه»[3] اولین اثر بد خلقی اذیت شدن خود فرد است. افسردگی یک بیماری خطرناکی است و یکی از عوامل افسردگی، بد اخلاقی است. آدم بد اخلاق اول بر اعصاب خودش فشار وارد میکند، بعد به اطرافیان و جامعه. بیماری افسردگی به آسانی قابل معالجه نیست. ما با یک نگاه بسیار کوتاه و تصور کوتاه، به این تصدیق میرسیم که خوش اخلاقی به معنای خاص؛ یعنی خوشرویی، تبسم، لبخند، ادب، تواضع، اظهار مهر و محبت؛ بخصوص تواضع، اوصافی است که برای آدم واقعا بار و بر دلپذیری دارد که هم خود آدم را آرامش میدهد و هم مردم از دست او در آرامش اند.
فراز سوم این است که میفرماید: اگر کسی یک روحیهی پارسایی و یک حالت عبودی، ورع و روحیهی عبادی داشته باشد که در ذهنش به عنوان یک نیروی دفاعی ثبت شده باشد، هر موقع در برابر گناه قرار گیرد، ورع او را باز میدارد. از غیبت و گناه او را باز میدارد.
خداوند برای برخی از افراد روحیهی عبودیت، ورع و پارسایی داده است که در برابر گناه او را محافظت میکند. اگر کسی بگوید من ورع و پارسایی ندارم؛ اولا شبههی کذب دارد. ثانیا خطر ناشکری دارد. ثالثا ممکن است خداوند آن را پس گیرد. علامه آن این است که در بارهی روحیهی ورعی که خداوند داده فکر کند، اگر از گناه خوشش نیاید، این کار یک شکر محکمی میطلبد و خلاف آن را انجام ندهد که خطر شبههی کذب دارد. ورع روحیهی خاص و عبودیت طلبی و انگیزهی ضد گناه است که یک امر فطری است و فطرت سالم آن را دارد و این یک سنت الهی است.
انسان باید پارسایی داشته باشد که او را از ارتکاب گناه منع کند و او را باز دارد. در برابر گناه اگر قرار گرفتید، جنبهی عبودیت اگر قوی تر بود، خود را کنترل میکند و این شکر دارد و اگر از گناه خوشش آمد، خطرناک است. یک مسأله شهوانی یا مالی خلاف شرع اگر برای فردی راحت بود، این شیوه شیوه عبودیت نیست؛ بلکه انحراف است. اگر دیدی که از گناه خوشت نمیآید، نعمت بزرگی است و خدا را شکر کنید.
در بحث اخلاق آمده است که عامل اصلی برای اصلاح نفس خود انسان است و با فطرت و عقلی که به انسان داده شده، با یک تصور کوتاه، مطلب برایش روشن میشود و با خود یک لحظه فکر کند آیا این فکری که نسبت به دیگران دارم درست است؟