1402/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: راههای اصلاح نفس/ولایت اهل بیت /ولایت نظری و ولایت عملی
ولایت نظری و عملی:
ولایت نظری اعتقاد به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام است. گفته شد در این رابطه از نظر آیات، روایات، تسالم و تحلیل، امامت ائمه (ع) ثابت است و آیات قرآن، نصوص روایی، تسالم اصحاب بلکه تسالم فریقین فی الجمله و تحلیل علمی بر این است که حقا اگر امیرالمؤمنین ع در دنیا نبود، انسان یک اسوهی کامل برای تکامل نداشت. در تکامل یک اسوه و سرمشق لازم است که انسان از آن الگوگیری نماید. در بحث کلام به وجود ائمه اطهار انسان کامل گفته شود و اگر ائمه نبود، انسان اسوهی کاملی نداشت. به تعبیر دیگر، فلسفهی وجودی امامت، ارائهی اسوهی کامل برای انسانهاست.
بحث ما در تربیت مربوط میشود به ولایت عملی که در تعبیر ساده، عبارت است از پیروی از امیرالمؤمنین و ائمه اطهار (ع) به طور دقیق و کامل؛ به عنوان درس تاریخی آورده اند که سلمان رحمة الله علیه وقتی پشت سر مولی علی (ع) راه میرفت سعی میکرد که پایش را جای پای امیرالمؤمنین (ع) بگذارد. وقتی جذب ولایت میشود، جذب ولایت انسان را به سوی معنویت ائمه هدایت میکند؛ لذا امیر المؤمنین (ع) که اسوهی انسان کامل است، دستوراتش را باید عمل کنیم. اگر کسی در زندگی عرفان بخواهد، در صدر جدول امیرالمؤمنین (ع) است. به مناسبت ایام دههی فجر بگویم که از امام خمینی (ره) شنیدم که فرمود: در بارهی فضیلت امیرالمؤمنین (ع) هر دستهی و هر قشری در رأس دستهی خودش امیرالمؤمنین (ع) را میداند. قشر پهلوانها برای پهلوانی میگویند یا علی و کسانی که در جبهه در برابر دشمن قرار گرفته اند برای فتح میگویند یا علی مدد و ...
اتباع آل البیت عرفان میگویند و در اصطلاح ابناء عامه تصوف است. در تصوف و عرفان اگر بخواهد بدون هیچ مبالغهی یک عارف کامل برای مکتب سلوک الگو معرفی کند، فقط علی ابن ابی طالب (ع) است. در دنیایی که زندگی میکنیم ،یکی از خطوط علمی تحقیقی دنیا، ادب و بلاغت است که از زمان قدیم تا الآن یک جایگاهی دارد و یک نقش و آثار و ثمراتی دارد. همین الآن نه تنها در دانشگاههای ادبیات مسلمانان؛ بلکه در دانشگاهی که سرپرست آن فرد عربی زبان و مسیحی است، اسوهی بلاغت و سرمشق برای بافت هنری بلاغت، کلمات علی (ع) در نهج البلاغه است.
ها علي بشر كيف بشرربه فيه تجلى وظهر[1]
شکر خدا که اسم علی در اذان ماست فرزند آن امام امام زمان ماست
در بحث تفسیر، آیهی «والراسخون فی العلم» بر اساس روایت معتبری که قمی نقل میکند، راسخ در علم امیرالمؤمنین (ع) است و در حقیقت مفسر اصلی، علی بن ابی طالب (ع) است.
گفته بودم انسان در حقیقت مفسر قرآن نیست و قرآن مفسر انسان است. انسان قرآن خوان و تفسیر خوان است و مفسر حقیقی خود قرآن است. قرآن دو مصداق دارد یکی ناطق و دیگری صامت که قرآن ناطق امیرالمؤمنین (ع) است. با بیان امیرالمؤمنین (ع) قرآن تفسیر میشود.
نکاتی علمی که در نهج البلاغه آمده است؛ مثلا در بارهی حرکت زمین دانشمندان میگفتند زمین حرکت میکنند و علمای مسیحی میگفتند خیر، زمین حرکت نمیکند. علمای وهابیت تا الآن میگویند زمین حرکت نمیکند. یک مقالهی است در کتابخانهی مدینه از همین علمای وهابی معاصر در رابطه به این که زمین حرکت نمیکند و اگر حرکت کند ساختمانها خراب میشود. در ادامه میگوید اگر کسی قائل به حرکت زمین باشد مشرک است؛ در حالی که در نهج البلاغه حضرت علی (ع) میفرماید: زمین مهد متحرکی است. تمام این علوم منتهی به اقوال و نصوص ائمه (ع) میشود و ریشه اش پیامبر اکرم و آخرش وحی است. معدن علم همین ائمه اطهارند. حتی از لحاظ سیاستی که در دنیا دائر است، کوفی عنان رئیس سازمان ملل یک وقتی سخنرانی کرد و خطاب به سران کشورهای دنیا گفت: بدانید اگر میخواهید یک ادارهی کاملا عدالت آمیز و در حد بسیار درست و کافی برای مملکت تان داشته باشید، از نامهی علی بن ابی طالب به مالک اشتر استفاده کنید. لذا بعضی از ارباب ذوق گفته اند خدای متعال با آفرینش علی (ع) قدرت نمایی کرده است.
ولایت عملی به مناسبت ایام گفته شد. یک حدیثی را از امیرالمؤمنین ع یادآور شوم. کتاب وسائل، ج1، باب 19 از ابواب مقدمه عبادت، حدیث شماره 2 از علی (ع) سؤال شده است و حضرت در جواب فرموده: «أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها، وأحبّها بقلبه، وباشرها بجسده ، وتفرغ لها.»[2] نشانهی افضل الناس در این روایت مطرح شده است. ببینید واقعا نسبت به عبادت عشق دارید؟ وقتی که اذان میشود، دل تان به سمت نماز میپرد؟ اگر این حالت را دارید خوشا بحال تان. در باب 24 امام صادق (ع) میفرماید: «من سرته حسنته وساءته سيئته فهو مؤمن.»[3] عشق به عبادت باعث میشود که انسان دیگر کارها را رها کند. عبادت در درجه اول است. بعد در حال عبادت در جمله ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[4] آن را با قصد معنا بگوییم و اگر حال آورد و شبیه اشک آورد، خدا را شکر کنید که عشق وجود دارد. در تشهد که انشاء است و انشاء متقوم به قصد است، اگر در حین گفتن آن قصد نداشته باشید، مشکل دارد. قصد کنید که از عمق دل شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر (ص) میدهم. بعد از عشق به عبادت، معانقه است که عبادت را در بغل بگیرید و با آن وصل شوید. بعد میفرماید «و احبها فی قلبه» عبادت را قلبا دوست داشته باشد.
نسبت به شخصی برای رسیدن به یک هدف مادی، طرف مقابلش شرط کرد که چهل روز عبادت کند و بعد از آن جذب معنا شد و به زبان حال گفت آن قدح بشکست و آن پیمانه ریخت و لذا سراغ آن هدف مادی هم نرفت.
ما در دو جهان غیر خد یار نداریم جز عشق خدا هیچ دیگر کار نداریم.
کسی که عبادت را در قلب خودش دوست داشته باشد، سومین علامت افضل الناس بودن است. علامت چهارم این است که برای عبادت فراغت در نظر بگیرد. شما یک فراغت و یک وقتی برای عبادت در نظر بگیرید و این گونه نشود که تمام وقت شما برای مسائل زندگی باشد و آخر وقت نماز خوانده شود. یک وقت وسیع و یک وقت خوبی برای عبادت در نظر گرفته شود و چیزی که در دنیا و آخرت دست انسان را میگیرد عبادت است.
در نتیجه اگر انسان اهل عبادت شود در زندگی دو تا اثر خیلی خوبی دراد یکی این که آبرویش نمیریزد حتی بدهکاری اگر داشته باشد در موقع خطر یک گشایشی ایجاد میشود. اثر دوم عبادت در زندگی این است که کسی که اهل عبادت است، هیچگاه ذلیل نمیشود؛ ذلت مربوط به گناه است و اثر مستقیم گناه، ذلت و خواری است ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾.[5] مؤمنین که اهل عبادت اند، اهل عزت اند.