1402/10/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: راههای اصلاح نفس/ولایت اهل بیت /نقش ولایت اهل بیت (ع) در تهذیب نفس
نقش ولایت اهل بیت (ع):
بحث و تحقیق ما در بارهی اخلاق نسبت به نقش ولایت اهل بیت (ع) بود. برای اصلاح نفس کسی که بخواهد از نظر معنا و رشد و سلوک، مسیر را پیدا کند، بدون ولایت اهل بیت (ع) به جایی نمیرسد. در این رابطه دو نکتهی تکمیلی یادآور شوم.
نکتهی اول این است که سلوک، معرفت و تربیت، به طور عمده، هدفی را که دنبال میکند، این است که طهارت باطن میآورد و این طهارت باطن اثرگذار در عمل و کارکرد و فعالیت است و حتی میتوان گفت نورانیت باطن به نور ظاهر انسان هم اثر میکند. کسی که اهل ولایت مولی است و باطن پاک و نورانی دارد، چهرهی نورانی هم دارد. آدمی که باطنش پاک نیست، صورت و سیمای کدری دارد و افراد از دیدن آن متنفر میشود و لو این که نقشه و مهندسی صورتش خوب است، اما جاذبه و گرایشی ندارد؛ چون از باطن ریشه اش مشکل دارد؛ اما بر عکس فردی هست که نقشهی صورتش خیلی خوب نیست؛ ولی یک نورانیتی دارد؛ چون در باطن نور دارد. طهارت باطن مطهری دارد و طهارت ظاهری مطهری دارد. از نظر فقهی، طهارت ظاهری ذکر شهادتین (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله) است. طهارت باطن، ولایت اهل بیت (ع) است. مطهر باطنی انسان، ولایت اهل بیت (ع) است به این دلیل که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا»[1] ولایت مطهر باطنی است. مؤید دیگر این است که در زیارت حضرت صدیقه طاهره میخوانیم «قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ»[2] . لذا اگر کسی بخواهد شکر نعمتهای الهی را انجام دهد، مقدمهی آن شمارش نعمت و تشخیص نعمت است. در رأس نعمتها، نعمت ولایت است. پس مطهر باطنی «اشهد ان علیا ولی الله» و عقد قلبی نسبت به ولایت ائمه اطهار (ع) است.
ای جوان رهبر تو کسیت از آن شاه بگو اشهد ان علیا ولی الله بگو
نکتهی دیگر این است که به طور طبیعی، تزکیه؛ یعنی پاکیزگی و اجتناب از رذائل و آلودگی ظاهری و باطنی. تزکیه برای کسانی است که عادی و غیر معصوم باشد و برای معصوم نیست. این تزکیه یک پاکیزگی اکتسابی است و باید کسب شود. راه کسب آن را باید پیدا کنیم. یک جوی آب، یک منبع و سرچشمه دارد یا یک رود خانه، یک منبع دارد. جوی آب یک منشأ دارد و بدون آن انفکاک اثر از مؤثر میشود. تزکیه که یک پاکیزگی فرعی است، قطعا یک جایی طهارت اصلی و مرکزی وجود دارد تا این تزکیه به آن وصل شود و در اثر اتصال پاکیزگی به دست آید. تزکیه پاکیزگی فرعی برای انسان است و اما این تزکیه از کجا میآید؟ سر منشأ آن یک پاکیزگی اصلی و اساسی و مرکزی است و آن عصمت است. عصمت طهارت و پاکیزگی مرکزی است و این تزکیه باید ارتباط با عصمت داشته باشد و آن سیمی که به قول مرحوم کافی بین تزکیه و عصمت ارتباط برقرار میکند، ولایت اهل بیت (ع) است.
نسبت به اثر گذاری ولایت در طهارت باطن، این دو نکتهی که ذکر شد لازم است. بعد از آن که معصومین (ع) را شناختیم و ارتباط و ولایت عملی گوش دادن به دستورات معصومین (ع) و اولیاء الله شد، ائمه معصومین در بارهی پیروان خود چه توصیههایی دارد؟
دو نوع توصیهی اصلی و تکمیلی داریم. نسبت به توصیه اصلی، امام صادق (ع) فرموده است «لا ينظر الله إلى عبده ، ولا يزكيه إذا ترك فريضة من فرائض الله ، أو ارتكب كبيرة من الكبائر.»[3] هر قدر یا الله بگوید، نظر خداوند محقق نشود. این حدیث ریشه قرآنی هم دارد، خداوند به آن بنده نظر نکند و اعمالش را هم تزکیه نکند که یک واجب از واجبات الهی را ترک کند یا یک گناه کبیره از گناهان کبیره را مرتکب شود. پیروی اهل بیت خرج دارد و باید پایبند به واجبات و محرمات بود. این در حقیقت نشانهی اصلی عبودیت است و پیشانی بند پیروان امیرالمؤمنین (ع) است. یک مؤمنی یک وقتی خواست خودش را بشناسد که از لحاظ پیروی مولی امیرالمؤمنین چگونه است؟ به همسرش گفت برو پیش حضرت صدیقه طاهر (س) و از حضرت بخواه که از مولی سؤال کند من در حد پیرو شما هستم یا نه؟ حضرت صدیقه (س) وقتی به حضرت علی (ع) سؤال او را مطرح کرد، حضرت علی (ع) فرمود ولایت ما معیار دارد، اگر پایبند به واجبات و محرمات الهی هستی، پیرو ما هستی و اگر نیستی به فکر خودت باشد. «ولا تنال ولايتنا إلا بالورع والعمل.»[4] تا واجبات و محرمات را رعایت نفرمایید، پیرو ما به حساب نمیآید. اگر کسی این معیار را ندارد، از اهل ولایت (ع) بودن صحت سلب دارد.
واجبات و محرمات گاهی ریز است که انسان متوجه آن نمیشود؛ مثلا با یک شوخی نابجا ممکن است دل مؤمنی برنجد و با یک برخورد تند یا خشونت، ممکن است کسی متأثر و دل آزرده شود و تأثر مؤمن حرام است. از مسائل ریز واجبات و محرمات برخی ممکن است اطلاع نداشته باشد؛ مثلا در اداره جات، در یک اطاق خلوت، یک مرد با یک زن اجنبی که مشغول صحبت باشد، از نظر فقهی حرام است. توصیه اول که نقش بنیادی دارد، پایبندی به واجبات و محرمات است و اگر این پایبندی نباشد، از دایرهی ولایت اهل بیت (ع) خارج است. کسی که پایبند به واجبات و محرمات الهی است، اثر اولش این است که اجازهی ورود به وادی پیروی اهل بیت (ع) به او داده میشود و علامت ولائی بودن برای او ثابت میشود و آرزوی بالاتر از این نیست که خداوند به کسی توفیق دهد که اهل ولایت باشد و اسمش در لیست پیروان اهل بیت (ع) ثبت شده باشد. اثر دیگری که برای آن وجود دارد، این است که کسی که پایبند به واجبات و محرمات الهی باشد، مدیریت بالا کارهای او را تنظیم میکند. پس اثر دوم بیمه شدن از خطرات است. خطر اول خطر آبرو است و کسی که پایبند به واجبات و محرمات است، آبرویش بیمه و محفوظ است و کل کارهایش آسان میشود. مستند و سند این حرف آیهی قرآن است که میفرماید: ﴿وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا﴾[5] کسی که تقوای خدا را رعایت کند، اعلام بیمه شده است، تمام کارهایش آسان است. تجربه شده باشد هر کسی به مشکلی بر میخورد، یک حرامی را مرتکب شده است؛ چنانکه امام باقر (ع) میفرماید: «مَا مِنْ نَكْبَةٍ تُصِيبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ»[6] هیچ بدی و گرفتاری به وجود نمیآید؛ مگر این که برگرفته و برخواسته از گناه انسان باشد. بنابراین تقوا انسان را بیمه میکند. پس از آن که تشخیص دادیم مرکز اصلی و مهبط وحی ائمه اطهار (ع) است، به آن سمت و سو توجه کنیم و ارادت قلبی داشته باشیم و به تعظیم و تجلیل از ائمه اطهار (ع) توجه داشته باشیم. فقهاء اگر به جایی رسیده اند، از توجه به مقام اهل بیت (ع) بوده است. آیت الله بروجردی که یک فقیه آل البیت (ع) در تاریخ بود و یک رجالی تقریبا عدیم المثالی بود در تاریخ فقهاء و اصحاب رجال که جامع احادیث شیعه ایشان در حدی است که از وسائل یک رتبه بالاتر است؛ چون وسائل خوبی اش جامعیت و مطابقت ابواب آن با ابواب شرایع محقق حلی است که کار را آسان کرده است؛ اما یک چیزی در آن دیده میشود که روایات را گاهی کامل نقل نمیکند و فقط آن مقطعی را که به درد آن باب میخورد، نقل میکند؛ ولی جامع احادیث شیعه روایات را کامل نقل میکند. در نجف اشرف وقتی مشرف بودم سیدنا الاستاد میخواست تألیف جامعی در جمع آوری روایات تنظیم کند که کل روایات اهل بیت (ع) را تنظیم کند، بعد از آن که جامع احادیث شیعه آقای بروجردی را دید، فرمود کتاب ایشان کافی است و نیاز به این ندارد که من کتاب جامع روایی بنویسم و لذا کتاب معجم رجالی نوشت که ناسخ معاجم است و اثری است افتخار برای شیعه امامیه. ما باید به این اعاظم و مراجع بدون استثناء که چهرههای پرنور حوزه و فقاهت اند، احترام و تقدیر داشته باشیم. آقای بروجردی در زمان مرجعیتش، طنطاوی، رئیس جامع الازهر، به ایران آمد و او کسی بود که اعلام کرده بود عمل طبق مذهب امامیه درست است. طنطاوی در تهران آمد و گفت میخواهم مرجع بزرگ شما را ببینم. به آقای بروجردی گفته شد که ایشان میخواهد شما را ملاقات کند. ایشان حاضر نشد، به دلیل این که گفت ایشان به زیارت من میآید؛ اما به زیارت حضرت معصومه (ع) نمیرود و من نمیتوانم قبول کنم که به زیارت من بیاید و به زیارت حضرت معصومه (ع) نرود. نور ولایت این گونه به ذهنها جا میگیرد، تا میشود مرجع بزرگی مثل آیت الله العظمی بروجردی.