1402/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: راهکار عملی پیاده سازی اخلاق/عوامل پیاده سازی اخلاق در عمل /بون خود انسان عامل اصلی اصلاح نفس
قال الله تعالی خطابا لرسوله: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ.﴾[1]
گفته شد که بحث اخلاق، حیات معنوی انسان است. چیزی که برای انسان در دنیا آرامش، سلامت روح، آبرو، عزت و توفیق میدهد اخلاق است. انسان نمیتواند تمام نا بسامانیها را از مسیر زندگی خودش بردارد؛ ولی یک راهی دارد که هیچ مشکلی در زندگی برای انسان اثر نکند و آن این است که انسان از اخلاق ولائی، معنوی و اسلامی استفاده کند و بهرهگیرد. اخلاق برای انسان نه تنها آرامش است؛ بلکه یک سکوی پرواز به سوی کمال است. انسان به توسط اخلاق میتواند راه کمال را پیدا کند و به سوی آن صعود نماید. اگر اخلاق حاکم و پیاده شود، اگر در دنیا اخلاق پیاده شود، یک مورد درگیری در دنیا وجود نخواهد داشت. اگر اخلاق در جامعه محقق شود، اصلا اختلاف و درگیری در کار نخواهد بود. در بین یک خانواده اگر اخلاق جا باز کند، آن خانواده یک گونهی بهشتی میشود. این اخلاق اگر نسبت به خود فرد به وجود بیاید و یک فرد خودش از اخلاق بهره مند باشد، به سوی عبودیت و کمال و عزت سوق داده میشود. انسان با اخلاق یعنی یک فرد آبرومند، یک فرد با عزت و یک فردی که در زندگی موفق است.
در عمل میخواهیم از اخلاق استفاده کنیم و با اخلاق باشیم، با اخلاق بودن یعنی چه؟ یعنی انسان بودن، یعنی اینکه مردم را خوب ببینید و مردم شما را خوب ببینند. مردم از دست شما در آرامش باشد و شما از دست مردم از دست در آرامش باشید. با اخلاق بودن یعنی انسان شدن. اما اخلاق عملی، به تعبیر دیگر اصلاح نفس است که انسان ابتدا باید خود را اصلاح کند. در جامعه شناسی گفته اند که اصلاح جامعه از بیرون نمیآید. اصلاح جامعه از اصلاح فرد شروع میشود و اصلاح نفس یعنی اخلاق عملی و ما اگر بخواهیم اصلاح نفس را به دست آوریم، عوامل آن چیست؟
4
عملیاتش این است که در همان اول کار سعی کند که کار خلاف انجام ندهد. مرز بین انسانیت و حیوانیت این است که انسان در فکر کار خلاف نیست و انسان در این فکر است که کار خلاف عقل و شرع انجام ندهد و بر آن مواظبت کند.
مرحله بعد این است که به واجبات و محرمات پایبند شود تا عبد صالح شود و عبد صالح به سمت و سوی بهشت راه پیدا میکند. در مسجد پیامبر (ص) یک فردی وارد شد و حضرت فرمود این فرد اهل بهشت است. مردم به فکر افتادند که کار او چیست؟ از او پرسیدند کار شما چیست؟ او گفت من هنر دیگری ندارم، فقط پایبند به واجبات و محرمات الهی هستم تا یک واجبی ترک نشود و یک حرامی انجام ندهم.
مرحله بالاتر این است که انسان جزء ابرار شود و از آن بالاتر، جزء مقربین شود. گویند عبد صالح به بهشت راه دارد و ابرار بهشت را آرزو میکنند و مقربین را بهشت آرزو میکند. مقربین بالاتر از بهشت اند؛ چنانکه قرآن میفرماید: ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ﴾.[3] در کامل الزیارات ابن قولویه آمده که برای زوار و مخلصین اهل بیت، بخصوص اهل روضه، قرائت و مداحی، در روز قیامت مسیری است به بهشت و مخلصین سید الشهدا در جایی جمع میشوند و یک آقایی که عزیز ترین آقای آفرینش است؛ چون رسول خدا فرمود: «من أحب أن ينظر إلى أحب أهل الارض إلى أهل السماء، فلينظر إلى الحسين..»[4] در آن مسیر حضرت سید الشهداء صحبت میکنند و آن مردم گوش میدهند، آن مردم منتظر اند تا در بهشت باز شود. در این موقعیت هنگامی که فرصت توقف شان تمام میشود و خبر میآید که در بهشت برای شما باز شده، بشتابید به سوی بهشت که خداوند آن را برای شما روزی کرده است. جواب آنان برخواسته از عمق ولائی است که میگویند ما بهشت را چه کنیم؟ ما میخواهیم پای جلسه امام حسین (ع) باشیم و بهشت ما این است.
بنابراین مراحل اصلاح نفس اول عبد صالح شدن است، بعد جزء ابرار و مقربین شدن است. بعد از آن انسان فکر دیگری ندارد و تمام تلاشش این است که در این جهت صعود و حرکت کند. در حرکت انسان به سمت و سوی اصلاح نفس اول از پایبندی به واجبات و محرمات شروع شود و هر کسی باید عمل به واجبات و محرمات را خودش تنظیم کند و یک دروغ حتی در قالب شوخی جا ندارد؛ مثلا گاهی سؤال میشود بابایت خوب است؟ میگوید سلام رساند، کجا سلام رساند؟ یا قلبا نمیخواهد از شما پذیرایی کند و میگویید بفرمایید. این ها دروغ هایی است که انسان متوجه نیست. رسول خدا (ص) میفرماید: «لا يستقيم ايمان عبد حتى يستقم قلبه، ولا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه.»[5] کسی که زبانی استقامت پیدا نکند، قلبش استقامت پیدا نمیکند.
انسان باید از ذهن خود اصلاح را شروع کند، یک وقت نسبت به مردم و مؤمنین بدبینی و کینه دارد، این ذهن، ذهن یک مؤمن نیست، خطر داخلی است که خیلی مهم تر و بنیان برانداز تر از خطر بیرونی است. ذهن فاسد خطر داخلی است و ذهن فاسد انسان است که به مؤمنی که حد اقل اهل شهادت ثالثه است و اشهد ان علیا ولی الله میگوید، بدبین است.
ای جوان رهبر تو کسیت از آن شاه بگو اشهد ان علیا ولی الله بگو
چه دلیلی داری که نسبت به او سؤ ظن به کار میبری؟ همه که معصوم نیست. کاری که از او دیدی حمل بر صحت کن. قانون اخلاقی و فقهی حمل افعال مردم بر صحت است و این کار دو فایده دارد: یکی این که به انسان آرامش میدهد و دیگری این که مردم هم کار شما را حمل بر صحت میکند. پس عامل اصلی برای اصلاح نفس خود آدم است.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
اگر خطری هست از طرف خود آدم است. اگر بگویید شیطان آدم را اذیت میکند، آن شیطان هم خود آدم است. فردی در خواب دید که شیطان با یک لباس عجیب و غریب آمد و از او سؤال کرد که شما چه کسی هستید؟ گفت من ابلیسم. به او حمله کرد و از ریش او گرفت و یک سیلی محکمی به صورت او زد؛ اما وقتی از خواب بیدار شد، دید که از ریش خود گرفته است. یعنی شیطان خودتی. انسان اگر ملک و فرشته شود، خودش است و اگر شیطان شود هم خودش است. خطر داخلی خطرناک تر از خطر خارجی است و آن خطر داخلی، ذهن خود انسان است. اول خانهی دل را از غیر پاک کنید که امام صادق (ع) میفرماید: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ.»[6]