1402/03/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصلاح نفس/کرم و لطف مسیر تکامل /بهترین بنده
اسعدالله ایامکم. دهه مبارکه کرامت را خدمت شما تبریک عرض میکنم و سال روز فتح خرم شهر را تهنیت میگویم.
بحث ما اینجا بود که گفتیم برای اخلاق بحث بنیادی این است که انسان معرفت به نفس پیدا کند و خودش را بشناسد، بعد از آن راه تکامل را جستجو کند و آن راه تکامل منتهی میشود به اصلاح نفس و اصلاح نفس یعنی اخلاق و رسیدن به سر حد کمال.
گفتم که انسان به تعریف فلاسفه و ارسطو حیوان ناطق گفته شده است که این تعریف تعریف جسم است و ناقص و رد شده است.
بعد گفتم که انسان تعریفش از منظر قرآن و عترت مؤمن صالح است که از آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[1] استفاده میشود. ایمان یعنی معرفت و صالح یعنی عمل صالح و تربیت. اگر ایمان و عمل صالح برای انسان محقق نباشد مقوم ماهیت موجود نیست و صحت سلب دارد که در قرآن آمده ﴿أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.[2]
گفته شد که مسیر تکامل که انسان برسد به کمال از طریق کرم است و لطف. کرم ارتباط مستقیم با خود خدای متعال از زوایهی کرم است نه از زاویهی عدالت و محاسبه. آدم خودش را ببرد به در کرم دخیل ببندد که کریم کسی را از در خود رد نمیکند کرم یعنی بخشش از سر بزرگواری بدون در نظر گرفتن قابلیت. عدالت و تقوا و محاسبه حساب کتاب دارد و از آن طریق تقریبا اکثریت قریب به اتفاق افتاده است.
بعد گفتم راه دیگر لطف است. رسیدن به کمال و تربیت لطف است. منظور از لطف یعنی وسائط فیض، یعنی هادیان طریقت و شریعت یعنی ائمهی هدا که اینها الطاف الهی هستند. از طریق لطف استفاده کن.
وَ قَالَ الْبَاقِرُ ع سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ خِيَارِ الْعِبَادِ»[3] بهترین بندهی خدا کیست؟ حضرت در جواب حدیثی را فرمودند که اوصاف بهترین عباد الله در آن است: «فَقَالَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أُغْنُوا شَكَرُوا وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا»[4] اگر انسان یک احسانی کند و یک کار خیری از او سر بزند خوشحال شود این خوشحالی در حقیقت یک نوع سپاسگزاری عملی است. انسان که شکر کند نعمت بیشتر و توفیق بیشتری در جهت انجام عمل خوب عنایت خواهد شد.
فراز دوم این است که انسان در حقیقت باید ترصد کند؛ دشمن داخلی دارد و انسانیت را میگیرد و باطن را سیاه میکند ظاهر و قالب محفوظ است اما باطن حیوان، درنده و وحشی است. اگر گناه کند انسانیت را میگیرد و گرفتاری هم میآورد از امام باقر (ع) رسیده است: «مَا مِنْ نَكْبَةٍ تُصِيبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ»[5] حصر کرده است مطلب را هیچ نکبت و گرفتاری برای آدم پیش نمی آید مگر به وسیلهی گناه. از باب لطف خدا کرم نا منتناهی خداوند یک پاک کنی برای ما عنایت فرموده و آن استغفار است. ترصد کنید اگر گناه سر زد فوری استفغار کنید. در بحثهای تربیتی آمده است که تا هفت ساعت اگر از تحقق گناه نگذشته باشد استفغار کند پاک پاک میشود و اثر وضعی آن هم از بین خواهد رفت و بعد از آن پاک میشود ولی اثر وضعی آن باقی میماند و پاک نمیشود.
ماه ذی القعده ماهی است برای استغفار. بعد از نماز صبح و عصر هفتاد مرتبه استغفار کنیم که بسیار اثر گذار و مفید و مؤثر است.
فراز سوم این است که نعمتی که خدا برا انسان دهد باید شکر کند و شکرگذار باشد. مقدمهی شکر نعمت دو نکتهی ذیل است:
یکی این که نعمتها را توجه کنیم. اگر انسان نسبت به آن نعمتها و دادههای الهی توجه کند که خدا برای انسان آن قدر نعمت داده که قابل شمارش نیست طبیعتا شکرش هم خواهد آمد.
دیگری این که انسان نسبت به تمام موفقیتها و نسبت به تمامی اوصاف و کمالاتی که به حسب ظاهر انجام میدهد هیچ کدام از آن را به خودش نسبت ندهد. همه لطف و کرم خداست. امام خمینی (ره) فرمودند که خرم شهر را خدا آزاد کرد، به خودتان نسبت ندهید که ما بودیم و آزاد کردیم. بعد از فتح خرمشهر فرمود: شما که الآن فاتح شدید از یاد خدا غافل نشوید. همه عنایات از سوی خداست.
فراز چهارم این است که اگر فردی گرفتار شود، دنیا، دنیای گرفتاری است منتها نوع آن فرق میکند. هر کسی گرفتاری دارد، باید صبر کرد و جزع و فزغ، داد و بیداد راه نیاندازید و به غصه را در دل خود راه ندهید. در بیانات امیرالمؤمنین (ع) آمده است: غصبه برای مرد ننگ است. بنابراین اگر یک بلا و گرفتاری آمد بگوید بلا آمده است که برود و نیامده است که بماند. در حال گذر است. صبر کنید یعنی نگرانی و ناراحتی و جزع و فزع و داد و بیداد و گریبان پاره کردنی در کار نباشد.
فراز پنجم این است که اگر یک وقت حالت عصبانیت پیش بیاید عفو کند.
هر چند که انتقام ز دشمن حرام نیست در عفو لذتی است که در انتقام نیست
کسی که اهل عفو باشد عمرش نوعا دارزتر است از کسانی که اهل عفو و گذشت نیستند. علم آن را کشف کرده و ما در متن خود داریم که پیامبر (ص) فرموده: «من كثر عفوه مد في عمره»[6] .
غضب برای انسان تقریبا یک امر طبیعی است، کم است افرادی که عصبانی و در حالت غضب قرار نگیرد. در زندگینامه آیت الله گلپایگانی گفته شده که تقریبا در عمر خود عصبانی نشد. آیت الله خویی هم حالت عصبانیت نداشت. فقهاء و کسانی که واصل اند و به جایی رسیده اند غضب را کنترل میکنند.
در حال غضب انسان در حقیقت جنبهی انسانیتش کنار میرود و عقل از حاکمیت میافتد و احساسات حاکم میشود، آن وقت حرکت حرکت حیوانی میشود از وحوش و درندهها میشود لذا قتل و جرحی که در جامعه به وجود میآید در حال حساسیت است. هر موقع عصبانی شدید تصمیم نگیرید. در حال عصبانیت تصمیم گرفتن خلاف است و نوعا یک حرکت حیوانی است.
نکتهی دیگر این است که در حال عصبانیت سه بار لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم بگوییم کنترل میشود. پس در حال عصبانیت تصمیم نگیریم که اما کاظم (ع) فرمود: «الغضب مفتاح كل شر».[7]
جوانی بود از چشم نابینا و از پا فلج، او را بردند به حرم امام رضا (ع) بعد از چند روز توسل در شب آخر او را به پنجرهی فولاد دخیل بسته بودند در حالت خواب میبیند که یک نور و طلعتی آمد و احوال پرسی کرد بعد از چند قدم فرمود این باغ را نگاه کن و فرمود: این باغ مال من و مال خواهرم حضرت معصومه است. من یک وقت متوجه شدم که چشمم نابینا بود و الآن میبینم. یک وقت الهام شد باغ مشترک است و عنایت هم مشترک است معالجه پا را در حرم معصومه بگیرید وقتی آمدم بانویی آمد و یک وقت با پایش به نوک عصا زد و فرمود عصایت دور بیانداز.
این ماه منیر و مهر تابان عکسی بود از قم و خراسان
از این دو حرم دلا چه پرسیم حق داند و وصف عرش و کرسی
محدث زاده قمی فرزند شیخ عباس قمی خطیب بلند پایهی بود. ایشان در سخنرانی گفتند: میرزای قمی را در خواب دیدم گفتم حضرت معصومه اهل قم را شفاعت میکند. گفت چه میگویی؟ باز هم با یک مقدار تندی گفت چه میگویی؟ باز گفتم فرمود اهل قم را من شفاعت میکنم حضرت معصومه کل شیعیان جهان را شفاعت میکند.
حد اقل هفته دو بار به زیارت حضرت معصومه (ع) برویم. حضرت امام خمینی (ره) و سیدنا الاستاد هر روز به حرم امیرالمؤمنین مشرف میشدند، بعد میآمدند به جلسه تدریس.
هر کس که در جوار تو سکنا گزیده است کفران نعمت است که خود آرزو کند
معصومه بانویی است که به قم میدهد بها هر کس که منکر است بگو رو به رو کند
هر کس که شک به عصمت معصومه میکند آید به درس مصطفوی گفتگو کند