1401/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ماه شعبان/ویژگی مؤمن و منافق /ولایت اهل بیت تنها مسیر وصول به عبودیت
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِيَّاكَ وَ مَا تَعْتَذِرُ مِنْهُ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُسِيءُ وَ لَا يَعْتَذِرُ وَ الْمُنَافِقُ يُسِيءُ كُلَّ يَوْمٍ وَ يَعْتَذِرُ.[1]
ایام، ایام مبارک شعبان المعظم و ایام ولادت هاست. اولین مولود مسعود، نور مقدس سیدالشهداء است. حلول ماه شوال را تبریک میگویم.
برای شما گفته باشم که انسان به طور طبیعی تلاش میکند تا عزت به دست آورد و در دستورات قرآنی آمده است که انسان میتواند کمالات را به دست آورد؛ ولی عزت موهبت الهی است که مقدمهی آن در دست انسان است و مقدمهی آن ترک گناه است؛ همان طوری که مقدمه ذلت و خواری، خود گناه است. عزت به وسیلهی تقواست و ذلت به وسیلهی گناه است. آدمی که پایبند به دستورات الهی باشد و تقوا را رعایت کند، هر چند معاند و افراد حسود برای او توطئه بچیند و پشت سر او غیبتهای فراوانی کند، ذلیل نمیشود ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾[2]
ذلت و سرشکستگی مرتبط با گناه آدم است و کسی که گناه میکند ذلیل، سرشکسته و خوار است.
روایتی را که خواندم میفرماید: مؤمن کسی است که مراقب است و گناه نمیکند و معذرت خواهی هم نمیکند. معذرت خواهی نوعی اظهار سرشکستگی است و مؤمن مراقب است و گناه نمیکند و سرشکسته نیست و عزیز است. منافق در ظاهر مسلمان اند و در باطن کافرند. بر اساس توسعه در اصطلاح، منافق هر کسی است که ظاهر و باطنش از حیث دینی یکی نباشد. منافق هر روز گناه میکند و معذرت خواهی میکند. گناه سرشکستگی میآورد.
ماه شعبان اثری دارد. مسیر حرکت به سوی خداوند از توسل و توکل شروع میشود و به تقرب میرسد که ماه رجب، ماه توسل است و ماه شعبان، ماه توکل است و ماه رمضان، ماه تقرب است. در مذهب ما میتوان تمام امور زندگی را عبادی قرار داد. استادنا العلامة شیخ صدرای باکویی که علامه طباطبایی و مشاور علامه امینی در تدوین الغدیر بود، ایشان در درس نجف خود نکتههای تربیتی و اخلاقی میگفت. اهل علم، اهل تربیت هم هست. ایشان میفرمود بعد از شرحی که برای عبادت داده شد که معنای قصد قربت چیست؟ از نظر فقهی، قصد قربت با اخلاص یکی است و تعبیر دو تا است. عبادت این است که داعی و عامل برای انجام عمل آدم، امر خدا و امر شرعی باشد. صاحب جواهر در وصف نیت این مطلب را بیان کرده است. قصد قربت یعنی اخلاص و اخلاص یعنی این که عملش داعی و عاملی که دارد امر شرعی باشد. به تفسیر دیگر که شیخ صدرا فرموده: قصد قربت یعنی این که عمل را آدم اضافه به خدا کند. درس، فعالیت و ... را قربة الی الله قرار دهید. مطالعه با این قصد باشد، رفتن به سمت درس با این قصد باشد، آن وقتی همهی اعمال عبادت است.
پس از آنکه گفتیم عزت گره به تقوا خورده است و تقوا عبارت است از انجام کارها برای خدا، برای حرکت در این جهت، راه اول این است که عبودیت بدون ولایت اهل بیت نمیشود. مسیر و راهی که آدم را به سمت عبادت سوق میدهد، ولایت است. ولایت چند منظوره است؛ از یک جهت ارشاد و دعوت به تقوا میکند، از سوی دیگر به آدم عزت میدهد. کسی که از عمق دل به ولایت علی شهادت دهد عزیز است.
ای جوان رهبر تو کیست از آن شاه بگو اشهد ان علیا ولی الله بگو
عزت گره خورده است به ولایت اهل بیت (ع). جهان الآن دور سر حضرت حجت حرکت میکند؛ چنانکه آمده: « وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ».[3]
منظور اول این شد که انسان را به سمت و سوی عبادت سوق میدهد بیانا و عملا؛ بنابراین هم دستورات و هم خود زندگی ائمه را مطالعه کنیم و ببینمی که عبودیتش به چه صورت بوده است؟ بعضی از داستان هایی که در بارهی عبودیت اهل بیت است مطالعه شود، نه آن قسمت هایی که از خصائص است بلکه آن قسمت هایی که به عبادت اهمیت میداده است.
منظور دوم عزت است.
منظور سوم این است که معنای واقعی ولایت عرفان است، اگر عرفان میخواهید یعنی ولایت؛ چنانکه امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «لانهم عرفاء الله».[4] آنچه که مورد اطمینان است صد در صد، این است که عارف کسی است که «عرف الله حق معرفته» و آن مولای ما حضرت ولی عصر (ع) است. ولایت برای آدم معرفت میآورد. بعضی از لحاظ علمی و استعداد در حد نیمه نبوغ بوده اند ولی به جایی نرسیده اند. سیدنا الاستاد آیت الله العظمی خویی (ره) که سکان دار فقه و اصول در تاریخ معاصر است هشصد تا مجتهد پای درسش بود، از اول درس تا به آخر یک کلمه یادداشت نداشت و یک فرد قدرت و جرئت سؤال نداشت، این ها همه در اثر ولایت او بود. قبل از درس حرم مولا علی (ع) میرفت. امام خمینی (ره) در نجف هر شب بعد از جلسه، حرم مشرف میشد بدون این که یک شب زیارتش قطع شود؛ لذا در یک خواب مکاشفه گونهی هم آمده است که علی (ع) در حرم دیده شده است و علماء و فقهاء بوده اند؛ از جمله امام خمینی که حضرت مطالب نجوایی به ایشان فرمود.
اهل علم تا این خصوصیات و شرایط را رعایت نکند به جایی نمیرسد. شیخ انصاری کسی است که موضوع رسالهی دکتری یک سنی مذهب از کشور عمان قرار گرفت. مرتبهی ایشان عنایتی است. یکی از شاگردانش خیلی علاقه داشت که از او در جلسه درس سؤال کند. رفت در حرم مولی علی (ع) توسل کرد و عرضه داشت که عنایتی کند. در عالم توسلات مولی علی (ع) را دید و به گوش او یک بسم الله الرحمن الرحیم خواند - بسمله فاصله اش با اسم عظم به اندازه فاصله سیاهی چشم با سفیدی آن است. یازده بار گفتن آن در هر روز آدم را از خطرات بیمه میکند. لذا گفته میشود: «کلمة بسم الله من العبد ککلمة کن من الرب» کلمه بسمله اثر گذاری اش از یک بنده مخلص خدا، بسان این است که خداوند برای آفرینش بگوید: کن فیکون - این طلبه وقتی به درس شیخ انصاری آمد احساس قوت در خود کرد و احساس کرد که میفهمد و اشکالات به ذهنش خطور میکند. مرتب از شیخ سؤال کرد و شیخ جواب داد. بعد از درس شیخ فرمود چه کار کردی؟ گفت توسل کردم و حضرت یک بسمله بهگوشم خواند. شیخ انصاری فرمود پسرم خیلی بالا پایین نپر، آن امیرالمؤمنینی که به گوش تو یک بسمله خوانده است، به گوش من سوره حمد را کامل خوانده است. هر چه داریم از اهل بیت است. عزت از ناحیه ولایت اهل بیت است.
منظور پنجم این است که ولایت یک آرامش و تکیه گاه قلبی است. آدم ضعیف است و فقط ولایت است که دست آدم را میگیرد؛ بخصوص در حالت احتضار، چیزی که دست آدم را میگیرد ولایت علی (ع) است. در مکاشفات مکرر دیده شده است که حضرت هنگام احتضار میآید.
گر دم مرگ من آیی و نگاهی بکنی جان دهم مرگ ستانم که نگاه تو بس است.