1401/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انسانیت/تعریف انسانیت /آثار انسان شدن
قال الله تعالی فی کتابه الکریم: ﴿هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ﴾.[1]
توفیقی است که بعد از انقضای حادثه کرونا، جلسات تهذیب را مدیریت حوزه برپا کرده اند و این حقیر بنا است که در جهت فرهنگ و تربیت و آداب طلبگی، بحثهایی را داشته باشم.
آیهی قرآن که تلاوت شد، یک آیهی جامعی است که تعلیم، تزکیه، تربیت و معرفت را در ضمن دارد. اخلاقی که این قدر مظلوم است و مشتری آن چنانی ندارد؛ ولی هدف بعثت است. اخلاق؛ یعنی انسان شدن و انسان زیستن و آرامش روحی و اجتماعی و مصونیت از همهی دغدعهها و گرفتاریها. ابتدا به ذهن میآید که بر اساس حدیث «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»[2] بعثت برای اخلاق است، خیلی چیزهای دیگری باید داشته باشد، تحول، تکامل و غیر آن باشد. بعد از فهمیدن معنای اخلاق، معنای حدیث روشن میشود. مکارم اخلاق؛ یعنی این که بشریت از وادی حیوانیت به وادی انسانیت برسد. پیامبر (ص) آمده است تا بشر را انسان بسازد، این هدف رسالت است و بهترین هدف هم میتواند باشد.
در یک جمله اگر در جهانی که زندگی میکنیم، بشریت، اخلاق را رعایت کند، یک مورد درگیری، اختلاف، قتل و غارتی وجود نخواهد داشت. کسانی که دست به تجاوز، قتل، غارت، اختلاف و عداوت میزنند، از اخلاق بهرهی ندارند و در حقیقت از انسانیت بویی نبرده اند. انسان شدن؛ یعنی صمیمیت کامل همه با هم، کمک رسانی و حسن نیت همه با هم که هیچ کسی از هم نوع خود احساس خطر و احساس اذیت و آزار نکند و این موقعی است که اخلاق پیاده شود. ان شاء الله آن زمانی فرا رسد که «يملأ الأرض قسطا وعدلا»[3] و معنای آن این است که مردم و بشریت، زیر پوشش اخلاق میآید.
نکتهی اصلی که سنگ پای عمارت اخلاق هست، عبارت است از معرفت. انسان باید ابتداءا معرفت داشته باشد، تا معرفت نباشد، تربیت پا نمیگیرد و تربیت اصلی و واقعی به دست نمیآید. معرفت به طور کلّی؛ یعنی انسان شناسی. انسان شناسی به معنای کلمه و به معنای واقعی، خصوصیتش این است که جنس و فصلی دارد. منطق و فلسفه جنس و فصل انسان را حیوان ناطق اعلام کرده است، این انسان شناسی نیست؛ بلکه جنبهی جسم انسان را تعریف ابتدائی کرده است. جنس و فصل واقعی انسان که محقّق انسانیت است، عبارت است از معرفت و تربیت. یک فرد اگر معرفت و تربیت دارد، جنس و فصل واقعی انسان را دارد. لذا اگر در السنهی عوام تعبیر بی معرفت نسبت به فردی به کار میرود؛ معنایش این است که او از انسانیت ساقط و بی تربیت است؛ یعنی از وادی انسانست خارج است.
نکتهی اول از خود قرآن به دست میآید که فرموده: ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾.[4] انسان در خسران و زیان است؛ یعنی از وادی انسانیت بهره ندارد؛ مگر کسانی که ایمان دارد و علم صالح انجام میدهد. ایمان؛ یعنی معرفت و عمل صالح؛ یعنی تربیت. ارسطو حیوان ناطق گفته آن هم قبل از اسلام و متأسفانه فلاسفه اسلامی هم این تعریف را کنار نگذاشته است. این تعریف مربوط به جسم انسان است. معنا و تعریف واقعی انسان طبق بیان امام هادی (ع) «مؤمن صالح»[5] است. اگر ایمان و معرفت نبود، انسانیت محقق نشده است و اگر تربیت نباشد، انسانیت محقق نشده است.
امام سجاد (ع) میفرماید: اگر انسان فاقد معرفت باشد، ﴿أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[6] ؛ یعنی معرفت محقّق انسانیت انسان است. تربیت هم همین طور است.
اهل علم و فضلاء که عنوان روحانیت دارند، یک جنس و فصل اضافه هم دارند. روحانی؛ یعنی اهل علم، علاوه بر آن جنس و فصلی که انسانیت دارد؛ علاوه بر آن یک رتبهی برتری برای خود انتخاب کرده اند و آن این است که هادیان طریقت و مرشدان راه مستقیم اند و در حقیقت، پیروان پیامبر (ص) و ائمه (ع) در جهت هدایت مردم اند. این هادیان طریقت، جنس و فصلش عالم عامل است. اگر عالم نباشند و به لباس اکتفا کنند و از علم بهرهی نداشته باشند، صحت سلب دارد که عالم نیستند و اگر عمل نداشته باشند، عامل نیستند و صحت سلب دارد. یک روحانی باید عالم عامل باشد و پس از آن، یک روحانی و هادی برای مردم میشود. عامل؛ یعنی پای بند به واجبات و محرمات. روایتی از امام سجاد (ع) است که میفرماید: «من عمل بما افترض الله عليه فهو من خير الناس ومن اجتنب ما حرم الله عليه فهو من اعبد الناس».[7] واجبات، فرائض و محرمات کبائر است، این دو تا را اگر انسان عمل کند، عابد ترین مردم میشود.
امام صادق (ع) میفرماید: «لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى عَبْدٍ وَ لَا يُزَكِّيهِ إِذَا تَرَكَ فَرِيضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ أَوِ ارْتَكَبَ كَبِيرَةً مِنَ الْكَبَائِر».[8] خدا نظر لطف نکند به آن کسی که یک فریضهی از فرائض را ترک کند یا یک کبیره از کبائر را مرتکب شود. این روایت به خوبی نقش واجبات و محرمات را بیان میکند.
نکتهی که اثر عملی دارد این است که اگر کسی متعهد باشد و ملتزم به واجبات و محرمات باشد، بی هیچ اشکالی موفق خواهد شد و از عنایات الهی برخوردار خواهد شد. نتیجه اش آرامش است و کسی که به واجبات و محرمات الهی پایبند است در همین دنیا علامت بهشتی دارد و آن آرامش است؛ چنانکه میفرماید: ﴿فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ﴾.[9] کسانی که پایبند نیست، آرامش از او سلب است و زندگی پر از دغدغه و اضطراب دارد.
واجبات و محرمات برای انسان محقق انسانیت است و او را از وادی حیوانیت بیرون میآورد. اگر انسان بتواند به سمت مقام بالاتری برود، باید دقت کند که بین مسلک فقهاء و عرفای نظری فرق وجود دارد، فرق بین مسلک فقهاء با عرفای نظری در این است که سلوک در مکتب عرفا یک مقدار ریاضت و تضییقات و خود شکنجههاست؛ امّا در مکتب فقهاء که برگرفته از قرآن و عترت است، عبارت است از پای بندی به مستحبات و مکروها علاوه بر واجبات و محرمات. این است که انسان را رشد میدهد و نورانیت باطن میدهد. تا به جایی که برسد به آنجا که مقام قرب نصیبش بشود و از حالت عاشق، مبدل به حالت معشوق گردد. اگر یک انسان با اخلاص و قصد قربت، عملش را انجام دهد و با مستحبات انس بگیرد، کارش بجایی میرسد که اگر نماز شبش فوت شود، بی قررا میشود.
مرحوم آقای قاضی سر سلسلهی عرفای نظری و عملی، در روزهای اولی که علامه طباطبایی در نجف مشرف شد، به او توصیه کرد که ای پسر عمو! بدان که سلوک و رشد بدون نماز شب نمیشود و نماز شب پلّکان صعود به سمت مقام قرب است. انسان اگر روحش با عبودیت انس بگیرد، چیز دیگری برای او اهمیت ندارد. هم در زندگی این دنیا و هم در زندگی آخرتی چیزی که به درد میخورد و دست آدم را میگیرد، عبودیت است و عبودیت است که انسان را در آخرت تنها نمیگذارد. در دنیا هم اگر به مشکلی برخورد ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا﴾[10] و کار به جایی میرسد که ورق بر میگردد و بندهی که عاشق خداست، رشد کرد و به مقام قرب رسید، عاشق معشوق میشود و معشوق عاشق میشود.
گر تو بر من عاشقی ای محترم پرده بر کن من به تو عاشق ترم
زود آ که میکشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو
بعد از آن میشود ﴿ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً﴾.[11]