آیات مبارکه طلاق را بحث میکردیم اولین آیه ای که مطرح شد در ارتباط با شرایط طلاق بود و از آن تعبیر به زمان طلاق کردیم گفتیم در طلاق زمان خاصی معتبر است، و البته تعبیر به زمان طلاق برای آن زمان خاص با مسامحه همراه است و زن باید در آن زمان در طهر غیر مواقعه باشد .آیاتی را در این زمینه خواندیم و بحث کردیم صدر آیه در ارتباط با حکمیبود و به ذیل آیه ی مبارکه رسیدیم:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا ( الطلاق : 1 )
بعد بعضی از احکام عده را متعرض شدیم مثل لا تخرجوهن و لا یخرجن و ... رسیدیم به این فراز از آیه :
لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا :
تو نمیدانی شاید خداوند بعد از این امری را احداث نماید یک جریان تازه ای واقع شود، این لاتدری را چند وجه گفتهاند :
- گاهی خطاب به نبی اکرم ص است، بعنوان اینکه رسول هستند و پیام را به امت میرسانند .
- یا اینکه گاهی خطاب به نفس همان زوج است که شوهری که زن را طلاق دادی، تو نمیدانی ای، که خدا ممکن است بعد از این(طلاق با این شرایط که گفته شد ) مطلب تازه ای را ایجاد کند، خطاب باشد لا تدری نفس عن نفس، این انسان نمیداند که چه اتفاقی خواهد افتاد، عمده مودّای این جمله این است که این آیه در چه مقام است؟ نمیدانی شاید خدا بعد از این امری را احداث کند . این طور توضیح دادهاند که چون در آیه ی قبل گفته شد که اینها را از خانه بیرون نکنید و در زمان عده در خانه در کنار شما باشند و با هم زندگی کنید، شاید این فراق تبدیل به وصال بشود به ضمیمه روایاتی که بیان میکنند که زن در ایام عده خودش را معطر و زینت کند، لاتدری شاید بدین معنی باشد که همینها باعث شود که این زن و مرد باهم آشتی کنند و محبت جلب شود و فراق تبدیل به بوصال شود و این احکام مذکور در آیه زمینه سازی برای آن امر است.
تقریبا با توجه به آنچه از قبل فهمیده میشود میتوان گفت که حکمت و ملاک اینکه از خانه خارج نشوند و زن در کنار مرد باشد این مطلب باشد همانطور که در فراز قبل لاتدری آمده است که :
وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ
اگر زن و مرد تعدی از این حدود نمایند به خودشان ظلم کردهاند .از این حدود خدا تعدی نکنید و کسی که تعدی کند به خودش ظلم کرده است و هم ظلم دنیوی و هم ظلم اخروی یعنی هم از آن مصالح دنیا محروم میشوید چرا که اگر زن در خانه باشد برای شما نفع دارد که باعث نزدیکی و الفت خواهد داشت و هم در آخرت.
لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا:
شاید خدا بعد از این طلاق امری را احداث کند که عبارتست از نزدیک شدن و ادامه ی ازدواج و زندگی و ... روایاتی هم از ائمه(علیهالسلام)در این زمینه رسیده است که این معنی را تایید میکنند .
عن زراره عن ابی عبد الله(علیهالسلام):المطلقه تکحل و تخضب و تطیب، و تلبس ما شاء من الثیاب لان الله عزوجل لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا لعلها ان تقع فی نفسه فیراجعها .
مطلقه سرمه میکشد و خضاب میکشد و خوشبو میکند شاید محبت این زن در نفس شوهر ایجاد شود و سبب رجوعش شود .
روایت دوم :
عن احدهما(علیهالسلام)فی المطلقه تعتد فی بیتها، لتظهر له زینتها لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرً
این موید معنی معروفی است که در تفاسیر آمده است.
روایت سوم:
سندش از زراره است در همان باب، تفسیر برهان صدر ش این است که :
قال سمعت اباجعفر(علیهالسلام)یقول احب للرجل الفقیه اذا اراد ان یطلق امراته ان یطلقها طلاق السنه،
این طلاق سنت طلاق عده است که از روایات استفاده میشود که اینچنین است که شوهرِ زن صبر میکند وقتی که زن پاک شد از او دوری میکند بعد طلاقش میدهد بعد صبر میکد که عده اش تمام شود و بعد او را تزویج میکند او را این طلاق سنه است که در مقابل طلاق سنت طلاق عدی است که شوهر زن را طلاق میدهد و در عده به او رجوع میکند، آن وقت حضرت فرمودهاند که اگر میخواهد زن را طلاق دهد :
وهو الذی قال الله تعالی لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْراً یعنی بعد انقضا العده فاتزویج بها من قبل ان تزوج زوجا غیره .
شاید مقصود از اینکه خداوند امری را احداث میکند این باشد که : بعد از اینکه زن را طلاق دادید این امر یعنی تزویج ثانی، مرد بعنوان شوهر مستقل به او مراجعه کند که این امر را نه رجوع در عده بلکه تزویج بعد از عده توضیح دادند، یعنی بعد الطلاق و انقضا العده فاتزویج بها من قبل ان تزوج زوجا غیره .
اگر بین روایات جامعی بگیریم بعد ذلک امرا، یعنی همه ی (لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ و.....) این کارها سبب میشوند که مرد در عده مراجعه کند و گاهی سبب میشود که بعد از عده تزویج مجدد کند با هر دو تناسب دارد و با حکمت عدم خروج زن از خانه و نگهداشتن در پیش خودش تناسب دارد چه بسا در زمان عده تزویج کند، و یا اینکه بعد از طلاق با ولیمه ی جدید و مهر جدید و ... لعل الله یحدث بعد ذلک امرا .
شرط دوم طلاق : اشهاد دو عادل :
بحث دیگری که از شرایط طلاق است این است که چون بحث در شرایط طلاق بود، شرط اول بلحاظ زمان بود که طلاق باید در زمان طهر باید واقع شود و جهت دومیکه در شرایط طلاق است مسئله ی اشهاد است یعنی شاهد گرفتن لازم است، و این مطلب از آیه ی بعد فهمیده میشود .
در همین آیه ی بعد از آیه اول که که خواندیم مسئله ی اشهاد است که بعد از آیه اول و قبل از اشهاد این جمله آمده است که :
فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ( الطلاق : 2 )
آنها را طلاق بدهید که بعد از طلاق عده نگه دارند، گفتیم با توجه به اینکه طلاق باید 3 طهر باشد و اینکه باید طلاق در طهر باشد و بمجرد طلاق عده بعد از آن نگه داشته باشد، بعد فاذا بلغن اجلهن، وقتی که زنها به مدت خودشان رسیدند، فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف شما این زنها را یا با خوبی و معروف و خوشی نگهشان دارید و یا با خوبی جدا شوید و برای جدا شدن اشهدوا ذواعدل منکم:
دو شاهد را بگیرید که عادل باشند، نوعا در کتب آیات الاحکام و تفاسیر امامیه این آیه را معنی میکنند به اینکه زمانی که مدت عده به آخر رسید نه اینکه مدت تمام شود یعنی در اواخر مدت وقتی که دارد عده کمکم تمام میشود نسبت به این زنها یا نگهشان دارید و از طلاقتان رجوع کنید، با خوبی نگهشان دارید او فارقوهن بمعروف اگر هم میخواهید جدا بشوید با معروف یعنی اطلاع دهید که عده ی شما تمام شده مفارقتی که انجام میشود به آنها اطلاع دهید که او بتواند به دنبال زوجی و چیزی باشد اما مخفی نکنید که عده شان تمام شده است .
فالذا بلغن اجلعهن، ای قربن آخر عدتهن و شارفن علی خلاف منها فامسکوهن بمعروف فیجب ان الامساک برجعه بطریق معروف حسن، بحسن المعاشره، اگر میخواهید نگهشان دارید با خوبی و انفاق ای المفارقه بترک الرجعه و تخلیه السبیل فیها و ترکها بطریق حسن جمیل لا باضرار و غیض و غضب بمعنی تحریم جعلها کالمعلقه با ان یطلق و لم یراجع و لم یخبر بالطلاق .
چرا که گاهی خبر نمیدهند که عده اش تمام شده است، گاهی زوج اصلا به زن نمیگوید که طلاقش داده است بعد از مدتها خبر میدهد و این اضرار به زن است که چه بسا اگر خبر داد به او برای شوهر جدید و ... زن اقدام میکند، اما زوج بخاطر اضرار میگوید که من شوهرت هستم و یا مراجعه میکند و باز طلاق میدهد و بعد نزدیک اینکه عده تمام شود رجوع کند اینها مفارقت به معروف نیست، برای اینکه مفارقت به معروف باشد باید قبلا به او اعلام کند .
وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ:
بعد از این که قصد طلاق کرد باید 2شاهد عادل بگیرید از خودتان، برخی از علمای عامه میگویند که این اشهاد مال جمله ی آخر باشد که در همین مفارقت و ترک رجعت شاهد بگیرید .
یعنی اگر ترک رجعت کرد و عده تمام شد باید شاهد بگیرد که این عده اش تمام شده است و من رجوع نکردم و اشهاد را به فارقوهن بمعروف است وقتی که بنا است جدا شوید عده نگه دارید .
اما روایات زیاد، بانضمام اجماع علمای امامیه بر این موضوع است که این اشهاد به اصل مسئله بر میگردد که چون همه ی این آیات مال طلاق است این اشهدوا را به اصل بحث یعنی به طلاق دادن برگردانید شما دو عادل را شاهد بگیرید البته کلام قابلیت این را دارد که بحث شود، اما عمده ی بحث در این است که فقها به این جهت رسیده است که شهادت در طلاق لازما ست و از ارکان طلاق است فقهای عامه شهادت در نکاح را لازم دانستهاند اما در طلاق خیر که توضیح آن در جلسه ی آتی ان شاء الله .
[1]
تفسیر برهان ج 4 چاپهای قدیم در ذیل آیه اول سوره ی طلاق