درس خارج اصول استاد سید محسن مرتضوی

1403/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه یازدهم

 

تنبیه یازدهم: حکم ملاقی بعض اطراف الشبهة

نجاست ملاقی با اعیان نجس از مسلمات و جزء ضروریات فقه است یعنی اگر دست شما با میته ملاقات کرده است، دست ملاقی با نجس است و نجس می شود حال این بحث مطرح شده است که همانطور که اجتناب از اطراف علم اجمالی واجب است، آیا اجتناب از ملاقی با یکی از اطراف علم اجمالی هم لازم است یا خیر ؟یا به تعبیر دیگر آیا ملافی با یکی از اطراف علم اجمالی نجس می شود یا نه ؟ قبل از ورود به اصل بحث دو مقدمه اشاره می شود:

مقدمه اولی: موضوع بحث در جایی است که ملاقات با یکی از اطراف علم اجمالی صورت پذیرد و لذا دو مورد از محل بحث خارج می باشد:

مورد اول: اگر ملاقات با جمیع اطراف علم اجمالی صورت بگیرد از محل بحث خارج است چون در این صورت علم تفصیلی به نجاست حاصل می شود.

مورد دوم: جایی است که هر دو طرف علم اجمالی ملاقی دارد، یک شیء با اناء اول ملاقات کرده و شیء دیگری با اناء دوم ملاقات کرده این هم از محل بحث خارج است چون موجب تولید علم اجمالی جدید در این دو شیء ملاقی می شود و علم اجمالی دوم محقق می شود که یکی از این دو شیء ملاقی نجس است.

مقدمه دوم: میزان در تنجیز علم اجمالی این است که علم به تکلیف فعلی علی أیّ تقدیر تعلّق بگیردولی اگر معلوم بالاجمال جزء الموضوع بود و تمام الموضوع نبود، نمی توان آثار تمام الموضوع را بر اتکاب احد اطراف علم اجمالی بار کرد. مثلا اگر علم اجمالی داریم یکی از این دو جسد، میت انسان است و دیگری حیوان مذکّی مأکول اللحم است چون یکی از این دو قطعه میّت انسان است، پس علم اجمالی منجّز است و وجوب اجتناب از هر دو ثابت می شود.در فقه گفته شده اگر کسی دست بزند به میت انسان، غسل مس میت بر او واجب می شود، حال اگر کسی به یکی از اطراف علم اجمالی مذکور دست بزند، حکم مس میت بر او بار می شود یا نه؟ در اینجا باید گفت که غسل مس میّت واجب نمی شود چون تمام الموضوع برای غسل مس میت، مس میّت انسان استو در محل بحث که علم اجمالی داریم یکی از این دو میت انسان است، با دست زدن به یکی از اطراف علم اجمالی،غسل مس میت واجب نمی شود چون احراز نمی شود که مس میت انسان صورت گرفته است.

یا شرب احد المانعین المعلوم الخمریة موجب ثبوت حکم حد شرب خمر نخواهد شد چون تمام الموضوع که شرب خمر است احراز نشده است، پس علم اجمالی نسبت به آثاری منجّز است که معلوم بالاجمال تمام الموضوع برای آنها باشد نه جزء الموضوع.به تعبیر دیگر آنچه که مورد اتفاق است، این است که در اطراف معلوم بالاجمال، اجتناب به حکم عقل واجب است، این لا شبهة فی ذلک، زائد بر این نمی توانید اثری بار کنید، نمی توانید بگوئید اطراف خمر است یا نجس است واقعا و یا ظاهرا،همان طور که آثار معلوم بالتفصیل را نمی توانید در اطراف علم اجمالی بار کنید قطعا. مرحوم آیت الله خویی در این باره می فرماید: و اما إذا لم يعلم الا الموضوع الناقص أي جزء الموضوع، فلا مانع من جريان الأصل و الحكم بعدم تحقق الموضوع التام، كما إذا علم بكون أحد الجسدين ميت إنسانو الآخر جسد حيوان مذكى مأكول اللحم، فان هذا العلم الإجمالي و ان كان يقتضي وجوب الاجتناب عن أكل لحم كل من الجسدين، إلا انه إذا مس شخص أحدهما لا يحكم عليه بوجوب الغسل، لأن المعلوم بالإجمال و هو بدن ميت الإنسان جزء للموضوع، للحكم بوجوب الغسلو تمامه مس بدن ميت الإنسانو هو مشكوك التحقق و الأصل عدمه.[1]

 

حکم ملاقی با احد اطراف علم اجمالی:

اگر شیئی با یکی از اطراف علم اجمالی ملاقات کند حکم ملاقی از جهت وجوب اجتناب و نجاست چه می باشد؟ در این زمینه ابتدا فرمایش مرحوم آخوند در کفایه و سپس فرمایش سائر اعلام اصولی مطرح خواهد شد:

کلام مرحوم آخوند خراسانی در کفایه الاصول:

ایشان فرموده این بحث سه صورت پیدا می کند که حکم آن به لحاظ وجوب اجتناب متفاوت می شود:

1. جایی که ابتدا علم اجمالی به نجاست باشد، بعد شیء ثالثی با احد اطراف علم اجمالی ملاقات کند، در اینجا اجتناب از دو اناء لازم است ولی اجتناب از ملاقی لازم نیست چون ملاقی فرد آخری غیر معلوم بالاجمال است لذا اصل طهارت در او جاری شده و حکم به طهارت آن خواهد شد.

2. اجنتاب از ملاقی لازم است ولی اجتناب از ملاقا لازم نیست و آن در جایی است که ابتدا مکلف علم اجمالی دارد مثلا به نجاست ثوب یا اناء احمر بعد علم تفصیلی حاصل شده که اگر لباس نجس شده ناشی از ملاقات با اناء اصفر استو در مرحله بعد علم اجمالی به نجاست اناء احمر و یا اناء اصفر پیدا می کند، در این مورد سه عنوان(ثوب،اناء احمر و اناء اصفر) وجود دارد و یک علم تفصیلی(علم به ملاقات ثوب با انای اصفر) و دو علم اجمالی وجود دارد،علم اجمالی اول بین ثوب(ملاقی)و انای احمر و علم اجمالی دوم بین انای اصفر(ملاقا) و انای احمر(طرف ملاقا) بنابراین نسبت به انای احمر دو علم اجمالی واقع شده است.مرحوم آخوند می فرماید در این مورد اجتناب از ملاقی(ثوب) و طرف ملاقا(انای احمر) واجب است ولی اجتناب از ملاقا(انای اصفر) واجب نیست. چون اجتناب از ثوب و انای احمر به علم اجمالی اول لازم استو علم اجمالی دوم به نجاست اناء اصفر و انای احمر اثری ندارد چون تکلیف در اناء احمر به علم اجمالی اول منجّز شده است و " المنجز لایتنجز ثانیا "، لذا علم اجمالی دوم بی اثر است و نسبت به انای اصفر شبهه بدویه در نجاست او وجود دارد و اصل طهارت در او جاری خواهد شد.

3. اجتناب از ملاقی و ملاقا هر دو لازم است و آن در جایی است که ابتدا ملاقات صورت پذیرد و سپس علم اجمالی حادث شود مثلا مکلف یقین دارد که ظرف اسود با ظرف اصفر ملاقات کرده است و بعدا علم اجمالی پیدا می شود که یا ظرف اصفر نجس است و یا ظرف احمر پس در اینجا سه عنوان داریم: ملاقی(ظرف اسود)،ملاقا(ظرف اصفر) و طرف ملاقا(ظرف احمر). مرحوم آخوند فرموده در این صورت اجتناب از هر سه واجب خواهد بود زیرا در حقیقت در این صورت یک طرف علم اجمالی مثنّی است و یک طرفش موحد است به این صورت که علم اجمالی داریم که یا طظرف اسود و اصفر نجس است و یا ظرف احمر، لذا به مقتضای علم اجمالی اجتناب از هر سه که دو طرف علم اجمالی را تشکیل می دهند واجب خواهد بود.

عبارت کفایه الاصول این چنین است: و منه ينقدح الحال في مسألة ملاقاة شيء مع أحد أطراف النجس المعلوم بالإجمال:

وأنه تارة يجب الاجتناب عن الملاقي دون ملاقيه فيما كانت الملاقاة بعد العلم إجمالا بالنجس بينها فإنه إذا اجتنب عنه و طرفه اجتنب عن النجس في البين قطعا و لو لم يجتنب عما يلاقيه فإنه على تقدير نجاسته لنجاسته كان فردا آخر من النجس قد شك في وجوده كشيء آخر شك في نجاسته بسبب آخر و

أخرى يجب الاجتناب عما لاقاه دونه فيما لو علم إجمالا نجاسته أو نجاسة شيء آخر ثم حدث الملاقاة و العلم بنجاسة الملاقي أو ذاك الشيء أيضا فإن حال الملاقي في هذه الصورة بعينها حال ما لاقاه في الصورة السابقة في عدم كونه طرفا للعلم الإجمالي و أنه فرد آخر على تقدير نجاسته واقعا غير معلوم النجاسة أصلا لا إجمالا و لا تفصيلا...

و ثالثة يجب الاجتناب عنهما فيما لو حصل العلم الإجمالي بعد العلم بالملاقاة ضرورة أنه حينئذ نعلم إجمالا إما بنجاسة الملاقي و الملاقى أو بنجاسة الآخر كما لا يخفى فيتنجز التكليف بالاجتناب عن النجس في البين و هو الواحد أو الاثنان.[2]

این تقسیم بندی مرحوم آخوند است که به لحاظ حکم وجوب اجتناب سه صورت متصوره را مطرح نمود ولی در کلمات بقیه اعلام به لحاظ زمان ملاقات، بحث را مطرح کرده اند. یا ابتدای علم اجمالی است و علم به ملاقات در آینده است، یا اینکه ابتدا علم به ملاقات است بعدا علم اجمالی حاصل می شودو یا ابتدا ملاقات رخ داده و بعد علم اجمالی حادث شده و بعدا علم به ملاقات حاصل شده است که حکم این صور باید بررسی شود.


[1] مصباح الأصول( مباحث حجج و امارات- مكتبة الداوري)، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص406.
[2] كفاية الأصول - ط آل البيت، الآخوند الخراساني، ج1، ص362.