1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /ادامه بحث اضطرار به بعض اطراف
بررسی کلام مرحوم آخوند خراسانی:
در مقابل مرحوم آخوند در متن کفایه فرموده که علم اجمالی بعد از طروّ اضطرار کالعدم می شود و تاثیری ندارد، چون اضطرار به یک طرف موجب سقوط تکلیف در آن طرف می شود و علم اجمالی تا زمانی که وجود دارد تنجیز خواهد داشت، بعد طروّ اضطرار مکلّف دیگر علم اجمالی ندارد و علم اجمالی منحل می شود چون نسبت به طرف مضطر الیه یقین به عدم ثبوت تکلیف دارد و نسبت به طرف دیگر شک بدوی دارد، لذا این علم اجمالی بقاء اثری ندارد.کلام ایشان در کفایه این چنین است: لأنّ التكليف المعلوم بينها من أوّل الأمر كان محدودا بعدم عروض الاضطرار إلى متعلّقة، فلو عرض على بعض أطرافه لما كان التكليف به معلوما.[1]
بعد خود ایشان فرموده باب اضطرار با تلف بعض اطراف بعد حصول علم اجمالی متفاوت است چون اضطرار حد و مرز تکلیف و از قیود آن می باشد و لذا با عروض اضطرار تکلیف منتفی خواهد شد بر خلاف تلف و فقدان بعض اطراف که تاثیری در تکلیف منجز قبلی نخواهد گذاشت و قاعده اشتغال حکم به اجتناب از سائر اطراف خواهد کرد. فإنّه يقال: حيث إنّ فقد المكلّف به ليس من حدود التكليف به و قيوده، كان التكليف المتعلّق به مطلقا، فإذا اشتغلت الذمّة به كان قضيّة الاشتغال به يقينا الفراغ عنه كذلك، و هذا بخلاف الاضطرار إلى تركه، فإنّه من حدود التكليف به و قيوده، و لا يكون الاشتغال به من الأوّل إلاّ مقيّدا بعدم عروضه، فلا يقين باشتغال الذمّة بالتكليف به إلاّ إلى هذا الحدّ، فلا يجب رعايته فيما بعده.[2]
البته بعد خود ایشان در حاشیه کفایه از این مطلب نسبت به اضطرار به بعض معیّن عدول نموده و فرموده علم اجمالی در آن منجزیت خواهد داشت.
اشکال به فرمایش مرحوم آخوند این است که در صورت سوم که ابتدا علم اجمالی حادث شده است،این علم اجمالی شرایط تنجیز را داشته است چون در زمان حدوث علم اجمالی علم به تکلیف علی أیّ تقدیر وجود دارد و دو تکلیف فعلی به وجوب اجتناب برای مکلف به وجود آمده است و اضطرار از زمان عروضش می تواند مانع تکلیف شود آن هم نسبت به همان مضطر الیه، نه قبل از آن،لذا در این صورت علم اجمالی تاثیر خود را نسبت به طرف غیر مضطر الیه خواهد گذاشت و وجوب اجتناب از او به قوت خودش باقی می باشد.
و ثانیا اینکه مرحوم آخوند فرمود با عروض اضطرار علم اجمالی از بین می رود امری بر خلاف وجدان است چون حقیقتا بعد از اضطرار هم علم اجمالی وجود دارد ولی طرف علم اجمالی ما و معلوم ما سابق است، الان هم بعد طروّ اضطرار یقین داریم به وجود تکلیف در ظرف اول تا زمان عروض اضطرار و یا در ظرف دوم از گذشته تا حال و آینده و الان علم اجمالی حقیقةً است و بقاءً همان علم اجمالی است لذا حکم به بقاء تنجیز آن می شود. به تعبیر دیگر در مورد بحث، معلوم منتفی شده است یا علم ؟ در مورد بحث علم اجمالی زائل شده است یا معلوم علی تقدیر از بین رفته است،وجدانا علم اجمالی زائل نشده به طوری که تبدیل به شک شود بلکه معلوم(طرف مضطر الیه) از بین رفته و وجوب اجتناب آن منتفی گشته است ولی وجوب اجتناب از طرف دیگر به قوت خود باقی است.مرحوم آیت الله خویی در این باره می گوید: و لكنه غير تام من حيث الصغرى من انه لا يبقى علم بالتكليف بعد حدوث الاضطرار. و ذلك لأن العلم الإجمالي بالتكليف باق بحاله حتى بعد حدوث الاضطرار، فانه يعلم إجمالا و لوبعد الاضطرار بأن التكليف اما ثابت في هذا الطرف إلى آخر الزمان، أو في الطرف الآخر إلى حدوث الاضطرار فلا وجه لدعوى تبدل العلم بالشك.[3]