1402/09/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خطبه شانزدهم/فراز سوم /تقسیم مردم به سه گروه
متن خطبه: و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف: شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ، سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا، وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا، وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى؛ الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ؛ هَلَكَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى؛ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ [عِنْدَ جَهَلَةِ النَّاسِ]؛ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ؛ لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ؛ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ؛ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ.
ترجمه خطبه:
3. سرگردانى مردم، و ضرورت تقوا: آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تلاش است. برخى از مردم به سرعت به سوى حق پيش مى روند، كه اهل نجاتند، و بعضى به كندى مى روند و اميدوارند، و ديگرى كوتاهى مى كند و در آتش جهنّم گرفتار است. چپ و راست گمراهى، و راه ميانه، جادّه مستقيم الهى است كه قرآن و آثار نبوّت، آن را سفارش مى كند، و گذرگاه سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو مى باشد. ادّعا كننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان كرد، هر كس با حق در افتاد هلاك گرديد. نادانى انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد. آن چه بر أساس تقوا پايه گذارى شود، نابود نگردد. كشتزارى كه با تقوا آبيارى شود، تشنگى ندارد. مردم به خانه هاى خود روى آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد، توبه و بازگشت پس از زشتى ها ميسّر است. جز پروردگار خود، ديگرى را ستايش نكنيد و جز خويشتن خويش ديگرى را سرزنش ننماييد.
معنای لغوی برخی واژهها:
منفذ: دریچه
خاب: بیفایده، محروم شدن
سنخ: محل روییدن درخت، ریشه
توضیح و تفسیر خطبه: بحث ما در خطبهی 16 نهجالبلاغه بود. گفتیم که این خطبه اوّلین خطبهای است که امیرالمؤمنین بعد از به خلافت رسیدن پس از قتل عثمان در مدینه ایراد کردند. گفتیم که این خطبهی شریفه، سه فراز دارد؛
فراز اوّلش را بیان کردیم که امیرالمؤمنین سیاستهای کلّی حکومتشان را در آن فراز فرمودند که حکومت علی مبتنی بر عدالت است.
در فراز دوم که جلسهی گذشته بیان کردیم در رابطه با تقوا بود که حضرت تشبیهی کردند که گناهان همچون اسبهای چموشی هستند که افسار و لجامشان هم از ما گرفته شده است ولی تقوا آن اسب رامی است که لجامش هم دست انسان است و انسان را به مقصود میرساند.
فراز سوم امیرالمؤمنین اشاره به این نکته کردهاند که راه نجات این است که انسان صراط مستقیم و طریق وسطی را بپیماید که آن هم طریق قرآن و اهلبیت میباشد. اگر انسان دستش را بگذارد در دست قرآن و عترت، این طریق نجاتش است. میتواند سریع به بهشت برسد و الّا اگر انسان، چپ و راست انحراف پیدا کند، از طریق وسطی انحراف پیدا کند سر از گمراهی و جهنّم درمیآورد. یک جملهای امیرالمؤمنین در ابتدای فراز سوم فرمودند که واقعاً جملهی عجیبی است و تن و بدن انسان را میلرزاند که إن شاء اللّه این جمله را حفظ کنیم و همیشه نصب العینمان باشد؛ امیرالمؤمنین این فراز را اینگونه شروع میکنند(شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ) باید مشغول باشد کسی که بهشت و جهنّم را در پیش دارد. یعنی باید مشغول باشد و حواسش باشد، کمکاری نکند، وقتش را بیهوده تلف نکند، راحت نباشد، در آسایش نباشد کسی که بهشت و جهنّم را پیش رو دارد. باید مشغول خودش باشد، حواسش به خودش باشد کسی که بهشت و جهنّم پیش رویش است. آسوده نباشد، راحت نخوابد، تنبلی نکند، سستی نکند، حواسش به چپ و راست نرود، وقتش را بیهوده تلف نکند کسی که جنة و نار پیش رو دارد؛ مشغول باشد کسی که بهشت و جهنّم روبرو دارد.
بعد امیرالمؤمنین مردم را تقسیم میکنند و میفرمایند مردم در این طریقِ رسیدن به بهشت سه گروهند؛
آنهایی که راه را انتخاب کردند، دستشان را در دست ولیّ خدا گذاشتهاند، سریع به مقصد میرسند.
آنهایی که میخواهند به مقصد برسند ولی کُند میباشند، تنبلی میکنند، سستی میکنند، امروز و فردا میکنند، در مسیر هستند ولی آهسته راه میروند؛ حضرت میفرمایند اینها امید داشته باشند. سریع به مقصد نمیرسند ولی باید امیدوار باشند که به مقصد برسند.
گروه سوم گروهی هستند که مقصِّرند، کوتاهی کردند، راه را درست انتخاب نکردند، دستشان را در دست ولیّ خدا نگذاشتهاند؛ اینها بدانند که هرگز به مقصد نمیرسند.
تطبیق خطبه: امیرالمؤمنین میفرمایند(شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ) مشغول باشد کسی که بهشت و جهنّم پیش رو دارد.(سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا) آن طی کنندهی راهی که سریع راه را طی میکند نجات پیدا میکند.(وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا) آن کسی که راه را طی میکند و طلب میکند ولی کُند است و آهسته آهسته طی میکند امید داشته باشد که شاید با شفاعت و توسّل بتواند بالآخره به مقصد برسد. ولی(وَ مُقَصِّرٌ) کسی که کوتاهی میکند و راه را درست انتخاب نکرده(فِي النَّارِ هَوَى) بداند که با صورت به آتش جهنّم خواهد افتاد.
بعد حضرت میفرمایند(الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ) چپ و راست نروید، غیر از طریق قرآن و اهلبیت طریقی انتخاب نکنید که طریق چپ و راست است؛ انحراف به راست و چپ پیدا نکنید.(وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ) راه را گم نکنید؛ جاده، طریق مستقیم است. طریق مستقیم چه طریقی است؟(عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ) آن طریقی است که کتب انبیاء بر آن طریق است یا کتاب باقی و ماندگار که قرآن است بر آن طریق است.(وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ) ارشادات و راهنماییهای نبوّت و پیامبر بر آن طریق است.(وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ) و از طریق وسطی است که سنّت و اهلبیت عبور میکنند یعنی راه سنّت هم از طریق وسطی میباشد.(وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ) عاقبت نیک هم در همان طریق و جاده وسطی است. خداوند در قرآن میفرماید:(وکذلک جعلناکم أمه وسطا)[1] . پس انسان باید راه مستقیم را انتخاب کند که میگوییم إهدنا الطّراط المستقیم؛ فرّاء که از قرّاء قرآن و مفسرین عامّه است نقل میکند که(إهدنا الطّراط المستقیم یعنی صراط علیّ بن ابیطالب) . صراط مستقیم صراط علی بن ابیطالب است. خود پیامبر هم در روایتی میفرمایند(یا علیّ انت الطریق الواضح وأنت الصراط المستقیم وأنت یعسوب الدّین)[2] توی علی صراط مستقیم هستی. پس راه و جادهی مستقیم، صراط ولایت امیرالمؤمنین است. این روایت پیامبر به عمّار را هم زیاد شنیدهایم ـ که امیرالمؤمنین در این خطبه فرمود که چپ و راست انحراف پیدا نکنید، مردم هر طرفی رفتند شما راه مستقیم، راه ولایت را بروید؛ ممکن است هیچ کسی در راه ولایت نباشد. ارتدّ النّاس بعد النّبی روایاتی داریم که سه نفر، پنج نفر بیشتر بر صراط مستقیم باقی نمادند. ـ لذا پیامبر فرمود به عمّار فرمودند(یا عمّار إن رأیتَ علیّاً قد سلک وادیاً) اگر دیدی علی راه و جادهای را انتخاب کرده که امیرالمؤمنین از این جاده میرود(وسلک النّاس وادیاً غیره) ولی دیدی همهی مردم از وادی و راه و جادهی دیگری رفتند(فاسلک طریق علیّ و دع النّاس) از راهی که امیرالمؤمنین میرود برو، پا جای پای امیرالمؤمنین بگذار و دع النّاس(علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ) پس طریق ولایت امیرالمؤمنین، طریق حقّ است که ما در زندگیهای روزمرهمان خیلی داریم که مردم یک طریقی میروند، ما را مسخره میکنند، بد میدانند؛ مردم نمیتوانند برتابند این همه محبّت و ولایت ما نسبت به اهلبیت را ببینند؛ این همه مجالس روضه و عزا میگیریم. الحمد للّه الآن که خوب است ولی ممکن است زمانهایی برسد که ما اقلیّت باشیم. الحمد للّه الآن شیعه عزّت دارد و حداقّل در کشورمان در اکثریّت است ولی ممکن است زمانهایی برسد همانطور که زمانها و عصرهای قبلی بود؛ شیعه ذلیل و قلیل بود و نمیتوانسته مظاهر و شعائرش را در جامعه برپاکند. شخصی خدمت امام صادق علیه السّلام آمد و عرض کرد که ما هرشب جمعه کربلا و زیارت أباعبداللّه میرویم ولی مردم ما را مسخره میکنند. امام صادق به او فرمود(دع النّاس وکُن معنا) مردم را رها کن و با ما باش. مردم ممکن است به راست و چپ میل پیدا کنند ولی ما باید همیشه در طریق و صراط مستقیم باشیم؛ صراط علیّ بن ابیطالب. در روایت فرمودند(إنَّ علیّاً بابٌ مَن دخله کان مؤمناً و مَن خرج عنه کان کافراً)[3] طریق، طریق ولایت امیرالمؤمنین است، هر کسی در طریق ولایت داخل شود چه سریع به مقصد برسد چه آهسته حرکت کند ولی بالآخره امید هست که به مقصد برسد امّا کسی که در طریق ولایت نباشد هیچ موقع به مقصد نمیرسد. بعد امیرالمؤمنین در ادامه فرمود(هَلَكَ مَنِ ادَّعَى) کسی که ادعای امامت و خلافت کند هلاک شده است که اشاره دارند به خلفاء ثلاثه(وَ خابَ مَنِ افْتَرى) و ناامید و محروم باشد کسی که دروغ میبندد به اهلبیت پیامبر و کسی که در این راه افتراء میبندد به ما اهلبیت.(مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ) کسی که در مقابل حقّ خودش را نمایان میکند، کسی که در مقابل حقّ که ولایت امیرالمؤمنین باشد عرض اندام کند بداند که هلاک میشود.(وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ) برای جهالت مردم همین بس که کسی قدر خودش را نداند یعنی کسی که میتواند با تمسّک به طریق و صراط مستقیم و ولایت امیرالمؤمنین سریع به مقصد برسد سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا؛ ولی کسی که به چپ و راست میل پیدا کند از طریق حقّ انحراف پیدا کند کسی است که هلاک میشود؛ پس این کسی است که قدر خودش را ندانسته است. نظیر این جمله را امیرالمؤمنین در خطبهی 103 هم دارند که میفرمایند(العالم من عرف قدره) عالم کسی است که قدر خودش را بداند(وکفی بالمرء جهلاً أن لایعرف قدره) برای جهالت همین بس که کسی قدر خودش را نداند. در این زمینه حرف زیاد است که اگر ما طلبهها هم خودمان، قدر خودمان را بدانیم و به وظیفهمان عمل کنیم و خودمان سربازی کنیم برای ولیّعصر ارواحنا له الفداء، هم اهلبیت چقدر هوای ما را دارند و هم چقدر مردم قدر ما را میدانند. جایی که میبینید روحانیّت عزیز است جایی است که یک روحانی میباشد که خدوم بوده و به وظیفهاش با اخلاص عمل کرده، قدر و شأن خودش را تشخیص داده و عمل کرده است؛ مردم هم قدرش را میدانند ولی جاهایی که میبینید روحانیّت راه را اشتباه رفته، شغلهایی را انتخاب کرده، کارهایی را کرده که در شأن روحانیّت نبوده است، مردم هم دیگر قدر آن روحانی را نمیدانند. پس امیرالمؤمنین فرمودند(کفی بالمرء جهلا) اینکه قدر خودش را نداند.
بعد امیرالمؤمنین تکیه میکنند بر تقوا و میفرمایند اگر درخت تقوا کاشته شود، این درخت تقوا تنومند میشود و دیگر هیچ موقع از بین نمیرود(لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ) ریشهی هیچ درختی با تقوا، هیچ موقع خشکیده نمیشود.(وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ) بذر و گندمی که در درخت تقوا، در سرزمین تقوا کاشته شود هیچ موقع تشنه نمیشود. خیلی تعابیر زیبایی است. ریشهی هیچ درختی با تقوا از بین نمیرود و خشکیده نمیشود، و تشنه نمیشود کسی که زراعت کند در سرزمینی که پایهی آن تقوا باشد. سپس حضرت اشاره میکنند به فتنههایی که در زمان خودشان بوده است(فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ) در گروه منافقین و اصحاب سقیفه و خوارج نروید؛ الآن که دوران فتنه است(فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ) در خانههایتان بمانید؛ در فتنهها در خانههایتان بمانید، در گروه چپ و راست نروید، در گروه نفاق و خوارج و نواصب نروید(وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ) بین خودتان اصلاح و وحدت ایجاد کنید(وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ) از بدیهایی که در گذشته کردید، در گذشته با منِ علی بیعت نکردید در زمان خلفاء، راه را اشتباه رفتید، الآن توبه کنید. بعد حضرت در انتهای خطبه میفرمایند(وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ) هیچ کسی جز خداوند متعال سزاوار ستایش و حمد نیست(وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ) مشکلات و گرفتاری که پیش میآید هیچ کسی را جز خودتان ملامت نکنید. بدی از ماست؛ بدی آثار گناهان خودمان است. این اشاره دارد به آیهی شریفهی(ما أصابک من حسنة فمن اللّه وما أصابک من سیئة فمن نفسک)[4] اگر بدی و بلایی هست، ثمرات و عواقب کارهای خودمان است.
پس امیرالمؤمنین در این فراز سوم خطبه، که خطبهی بسیار زیبایی بود، مردم را توجّه دادند که(شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ) باید مشغول باشد کسی که بهشت و جهنّم را روبرو دارد؛ و باید کسی که بهشت و جهنّم را روبرو دارد چه کار کند که از طریق انحراف پیدا نکند؟ فرمودند در جادهی وسطی، در طریق حقّ، طریق ولایت امیرالمؤمنین باشد؛ چپ و راست انحراف پیدا نکند؛ این مفاد همان روایات است که از پیامبر زیاد داریم که(مَثَلُ أهلِبیتی کمثلِ سفینةِ نوحٍ مَن رَکِبَها نَجَا و مَن تَخَلَّفَ عنها غَرِقَ)[5] . روایت از موسی بن جعفر است که فرمودند از توصیههای حضرت لقمان به فرزندشان این بوده است که خیلی جملهی زیبایی است:(إنَّ الدّنیا بَحرٌ عمیقٌ قد غَرِقَ فیها عالَمٌ کثیرٌ)[6] دنیا دریای عمیقی است که خیلی از مردم تا حالا در آن غرق شدهاند. که آدم باید در دریا و تلاطمهای امواج، کشتی نجات داشته باشد و به آن پناه ببرد. کشتی نجات، کشتی نجات اهلبیت است. هر کسی داخل کشتی نجات اهلبیت شود اگر هم در این کشتی، غفلت و کمکاری داشته باشد ولی بالآخره در کشتی نجات است؛(طَالِبٌ بَطِيءٌ)، کُند هست ولی بالآخره امید دارد که به مقصد برسد. ولی کسی که خودش را به کشتی نجات اهلبیت نرساند، پسر نوح هم که باشد غرق میشود. پس همهی اهلبیت کشتی نجات هستند؛ در آن روایت زیبا هم ـ که در شب معراج وقتی پیامبر به معراج رفت و خیلی جاها، درهای بهشت، درهای جهنّم، آسمانهای هفتگانه به پیامبر نشان داده شد ـ پیامبر فرمود شب معراج به عرش الهی رسیدم دیدم تابلویی زینت دهندهی عرش الهی است؛ یعنی خداوند متعال تابلویی در عرش الهی نصب کرده است؛ میبینید ما در خانههایمان هر تابلویی که دوست داشته باشیم و از آن لذّت ببریم نصب میکنیم، یکی عکس حرم امام رضا علیه السّلام، یکی عکس بینالحرمین، یکی عکس ایوان نجف را در خانهاش نصب میکند؛ حالا خداوند متعال شب معراج به پیامبر نشان داد که من در عرش الهی این تابلو را نصب کردهام که(مکتوب علی یمین العرش إنّ الحسین مصباح الهدی وسفینةالنّجاة) .
آمد خدمت امام رضا علیه السّلام عرض کرد مگر پیامبر نفرمودند همهی شما اهلبیت کشتی نجات هستید پس چرا به أبیعبدالّله میگویند سفینةالنّجاة؟ امام رضا علیه السّلام فرمودند(کلّنا سُفُن النّجاة) همهی ما اهلبیت کشتیهای نجات هستیم(ولکن سفینة جدی الحسین أوسع) کشتی نجات أبیعبداللّه خیلی وسیعتر است، در روایت داریم وقتی أبیعبداللّه وارد صحرای محشر میشوند(یشیر بیده إلی النّاس)، أبیعبداللّه با انگشتشان به مردم اشاره میکنند(ویدخلون النّاس أفواجاً أفواجاً إلی الجنّة) مردم به برکت أبیعبداللّه گروه گروه وارد بهشت میشوند که پیامبر هم فرمود(إنّ الحسین بابٌ من ابواب الجنة)[7] أبیعبداللّه بابی از بابهای بهشت است. إن شاء اللّه خدا به همهی ما این لیاقت را بدهد که از باب الحسین وارد بهشت شویم. امام رضا علیه السّلام فرمود(سفینة جدی الحسین أوسع وفي لجج البحار أسرع) کشتی نجات أبیعبداللّه سریعتر به مقصد میرسد.
امیرالمؤمنین فرمود(سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا) کسی سریع طیّ مسیر کند نجات پیدا میکند که یکی از راههایش توسّل به أبیعبداللّه است. چه کسانی که به برکت أبیعبداللّه، رسول ترکها، علی گندابیها، بودند که یک ساعته، یک شبه، رَه صد ساله را به مقصد رساندند.
(کشتی نوح نشد منتظر هیچ کس)، چقدر شاعر زیبا میگوید، کشتی نوح نشد منتظر هیچ کس، حتّی منتظر پسر نوح و زن و بچهی نوح هم نشد،(این حسین است که دست همه را میگیرد). صَلَّی اللّهُ عَلَیْکَ یا أبَاعَبْدِاللّه.Top of FormBottom of FormTop of FormBottom of Form