1402/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خطبه شانزدهم/فراز دوم /آثار گناهان در زندگی
متن خطبه: أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ، أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ [لَرُبَّمَا] فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ.
قال السيد الشريف و أقول إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به و فيه مع الحال التي وصفنا زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجّها إنسان و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق و جرى فيها على عرق ﴿وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ﴾[1] .
ترجمه خطبه: آگاه باشيد همانا گناهان چون مركب هاى بد رفتارند كه سواران خود(گناهكاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ مى اندازند. اما تقوا چونان مركب هاى فرمانبردارى هستند كه سواران خود را، عنان بر دست وارد بهشت جاويدان مى كنند. حقّ و باطل هميشه در پيكارند و براى هر كدام طرفدارانى است، اگر باطل پيروز شود، جاى شگفتى نيست، از دير باز چنين بوده و اگر طرفداران حق اندكند، چه بسا روزى فراوان گردند و پيروز شوند، امّا كمتر اتّفاق مى افتد كه چيز رفته باز گردد.
مى گويم: «كلمات امام عليه السّلام پيرامون حق و باطل، از سخنان نيكويى است كه كلام كسى از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد و بيش از آن چه كه ما در شگفت شويم، شگفتى، برابر آن فرو مانده است. در اين كلمات امام عليه السّلام ريزه كاريهايى از فصاحت است كه نه زبان، قدرت شرح آن را دارد و نه انسانى مى تواند از درّه هاى عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا كسانى كه در فصاحت با سابقه و پيشگامند، درك مى كنند.»
ترجمه لغوی برخی واژهها:
شُمُس: دگرگونی، ناپایداری، مرکب چموش
ذُلُل: جمع ذَلول به معنای رام
مطایا: جمع مطیه به معنای مرکب راهوار و سریعالسیر
لُجُم: جمع لجام به معنای لگام
توضیح و تفسیر خطبه: سه فراز از خطبه شانزدهم نهج البلاغه را مطرح کردیم و گفتیم که این خطبهی بسیار مهمی است چون اوّلین خطبهای است که امیرالمؤمنین(ع) بعد از به خلافت رسیدن، پس از قتل عثمان در مدینه ایراد کردند. در فراز اوّلِ خطبه، سیاست حکومتشان را برای مردم مطرح کردند که حکومت من بر پایه عدالت است. این حکومت آمده که در جامعه، عدالت نهادینه شود لذا باید هر چیزی جای خود قرار داده شود. لذا حضرت اتمام حجّت کردند. در فراز اوّل گفتند کسانی که رفتند بالا، باید بیایند پایین و کسانی که رفتند پایین، باید بیایند بالا. فرمودند هرکسی جای خودش باید قرار بگیرد. هر کسی مالی از بیتالمال گرفته، باید پس دهد چون عدالت در حکومت امیرالمؤمنین(ع) باید حکمفرما باشد.
در فراز دوم حضرت اشاره میکنند به تقوا. امر دومی که در حکومت علی علیه السّلام حکمفرمایی میکند تقواست چون اگر تقوا در جامعه بود، حکومت میشود حکومت حق؛ هر چیزی در جای خودش است ولی اگر تقوا نبود، سر از حکومت باطل و فاسد درمیآورد. پس حضرت در کل خطبه شانزدهم دو مطلب میخواهند بیان کنند: عدالت و تقوا.
در این فراز دوم که میخواهند تقوا را برای مردم بیان کنند، یک تشبیه بسیار جالب و زیبا و دقیقی امیرالمؤمنین(ع) از تقوا و گناه برای مردم بیان میکنند که بعد، سیدرضی زبان به مدح و ستایش از این تشبیه امیرالمؤمنین(ع) میگشاید و میگوید زیباییهای این کلام امیرالمؤمنین(ع) برای من تا الآن هضم نشده و چقدر امیرالمؤمنین(ع) تشبیه زیبایی به کار بردهاند.
امیرالمؤمنین(ع) در این فراز دوم، گناه و گناهکار را تشبیه میکنند به کسی که سوار اسب سرکش و طغیانگری شده، که لجام و افسار اسب را هم از او گرفتهاند. پس گناه این است که انسان سوار اسب سرکش و طغیانگری میشود که خود اسب، سرکش است حالا اگر لجام و افسار اسب را هم از او بگیرند که هیچ یعنی کسی که وارد گناه شود، معلوم نیست سر از کجا درمیآورد. خیلی تعبیر زیبایی است که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که گناهان همچون اسبهای سرکشی هستند که لجام را از شما گرفتند، دیگر سر از کجا درمیآورد معلوم نیست. لذا در تعابیر دیگر مثل قرآن داریم که گناه، با گناه شروع میشود ولی اینکه به کجا ختم میشود و شما با این گناه کجا سر درمیآوری، معلوم نیست؛ با گناه کوچک شروع میشود، کمکم کار به جایی میرسد که سر از تکذیب خداوند متعال درمیآورد. در آیه 74 سورهی بقره میگوید: ﴿ثُمَّ قَسَت قُلُوبُكُم مِّن بَعدِ ذَلِكَ﴾ گناه باعث میشود که انسان دچار قساوت قلب شود ﴿فَهِيَ کَالحِجَارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَة﴾ باعث میشود قلب انسان سنگ شود بلکه سختتر از سنگ. پس اگر آدمی دچار یک گناه کوچک شود ولی پشت سرش گناهان بعدی بیاید، پشت سرش اصرار بیاید، پشت سرش گناهان کبیره بیاید، باعث میشود که انسان را قساوت قلب فراگیرد. لذا امیرالمؤمنین(ع) در یک تعبیر دیگر دارند مَا جَفَّتِ اَلدُّمُوعُ إِلاَّ لِقَسْوَةِ اَلْقُلُوبِ اشک چشم ها خشک نمیشود مگر به خاطر قساوت قلب ها وَمَا قَسَتِ اَلْقُلُوبُ إِلاَّ لِكَثْرَةِ اَلذُّنُوب.[2] قلب انسان قسیّ نمیشود مگر به خاطر کثرت گناهان. باز در آیهی دیگر داریم که خداوند میفرماید: ﴿ثُمَّ كَانَ عاقِبَةَ ٱلَّذِينَ أَسَاءُواْ ٱلسُّوأى﴾ عاقبت گناه چه میشود؟ کار به جایی میرسد که انسان آیات الهی را هم مورد تکذیب قرار میدهد ﴿أَن كَذَّبُواْ بِآیَاتِ ٱللَّهِ وَكَانُواْ بِهَا يَستَهزِءُونَ﴾[3] نبوت، ولایت، امامت را هم مورد تکذیب و شبهه قرار میدهد، پس عاقبت گناه این است. لذا خیلی تعبیر زیبایی است از امیرالمؤمنین(ع) که ظاهراً در یکی از حکمتها فرمودند: ماهیت گناه چیست؟ این است که الدّخولُ فیها سَهْلٌ وَالخروجُ منها مَعَ السَّلامةِ صعبٌ پس گناه الدخول فیها سهل آدم راحت داخل گناه میشود، میگوید یکبار است دیگر؛ با یک بار شیطان انسان را گول میزند و وارد گناه میشود ولی از کجا معلوم که وقتی وارد این گناه شدی بتوانی از این گناه دل بکنی و از این گناه خارج شوی و خدا به تو توفیق توبه دهد. کسانی بودند که به امید توبه، گناه مرتکب شدند ولی هرگز توفیق توبه پیدا نکردند لذا امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: الدخول فیها سهل ولی الخروج منها مع السلامة صعب چه کسی گفته که تو با سلامت میتوانی از این گناه بیرون بیایی و عاقبت به خیر شوی.
لذا گناه اسب سرکش و طغیانگری است که معلوم نیست شما را کجا میبرد. اگر توفیق باشد، خدا به ما فرصت توبه میدهد که بتوانیم این اسب را مهار کنیم و الّا گناه اسبی است که مقصدش مشخّص نیست. در مقابل امیرالمؤمنین(ع) میفرماید تقوا چه؟ آدم اگر خودپندار باشد، تقوا داشته باشد، بتواند خودش را کنترل کند تقوا مثل یک اسب رام و سریعالسیر است که هم رام است یعنی افسارش دست انسان است و هم انسان را سریع به مقصد میرساند. این تشبیه امیرالمؤمنین(ع) از گناه و تقوا هست.
در روایتی از امام صادق علیه السّلام آمده است: کَانَ أبِی یَقُولُ: مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنَ اَلْخَطِيئَةِ إِنَّ اَلْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ اَلْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيَصِيرَ أَسْفَلُهُ أَعْلاَهُ وَ أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ.[4]
تطبیق خطبه: ألَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ خطایا گناهان اسب چموشی هستند که حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا اهل گناه را سوار خودشان میکند ولیخُلِعَتْ لُجُمُهَا لجام و افسار را از او میگیرند. پس گناه کار را سوار میکند ولی افسار را از او میگیرد. چه میشود نتیجهاش وقتی اسب سرکش و طغیانگر است؟ فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ اینها را مستقیم در آتش جهنم میبرد. پس نتیجه گناه، میشود جهنم چون اسب سرکش و چموش سوار شدی، مهارش هم دست خودت نیست. امّا در مقابل أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ تقوا اسب رام است که حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا متّقین را سوار اسب میکند وَأُعْطُوا أَزِمَّتَهَا و افسار هم دست خودشان میدهد یعنی اگر انسان تقوا داشته باشد بر نفسش مسلّط است ولی گناه که باشد انسان زمام عقل و زمام نفسش، دست خودش نیست. خُب کجا میبرد اسب رام و سریعالسیر متّقین را؟ فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ می بردشان تا بهشت. پس نکتهی اوّل: گناه، اسب سرکش و تقوا اسب رام است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ در هر دور و زمانهای حقّ و باطل و اهل حقّ و اهل باطل بوده است؛ پس چیز تازهای نیست. فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ و اگر در جامعه باطل و گناه جولان میدهد و حکمرانی می کند، چیز تازهای نیست. وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ و اگر بگویید حقّ و اهل حقّ همیشه قلیل و کم هستند، غصه نخورید، همیشه حقّ در اقلیّت است فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ. چه بسا همین حقّ اندک بر آن باطلِ مضاعف پیروز شود. نکتهی دوم: حقّ و باطل همیشه جولان میدهد و همیشه حقّ در اقلیّت بوده است و کثرت باطل شما را اندوهناک نکند و چه بسا همین حقّ اندک بر آن باطلِ مضاعف پیروز شود.
وَ لَقَلَّ مَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ حالا که حقّ میخواهد با حکومت امیرالمؤمنین(ع) در جامعه حکم فرما شود از فرصت استفاده کنید و علی را یاری کنید که معلوم نیست دیگر فرصت یاری امیرالمؤمنین(ع) و حکومت حقّ را داشته باشید چون خیلیکم اتفاق میافتد چیزی که برود برنمیگردد. قرآن از قول فرمانده پیروان طالوت، با بنی اسرائیل میگوید: ﴿كَم مِّن فِئَة قَلِيلَةٍ غَلَبَت فِئَة كَثِيرَةَ بِإِذنِ ٱللَّهِ﴾[5] چه بسیار که یک گروه اندکی بر یک گروه اکثری پیروز شدند به اذن خداوند متعال. لذا امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند که شما در تعجّب نباشید، ممکن است حقّ اندک بر باطل پیروز شود که امیدِ ما هم این است إن شاء الله همیشه اهل حقّ که اندک بوده، همین حقّ در اقلیّت و گروه اندک، بر باطل، بر استکبار جهانی، بر صهیونیست، به اذن خدا پیروز شوند.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 201 جملهای دارند زیبا، میفرمایند: أيُّها النّاسُ لا تَسْتَوحِشوا في طريقِ الهُدى لِقلّةِ أهلِهِ. کم بودن اهل حقّ شما را در طریق هدایت به اندوه و وحشت نیندازد. همیشه حقّ اقلیّت بوده است؛ دوران معصومین چقدر ائمه و یاران ائمه در قلّت و مظلومیّت بودند، چقدر تحت فشارها بودند که داستانها و قضایای معروفی در تاریخ نقل شده است. چقدر اصحاب ائمه را شکنجه و تحت فشار قرار میدادند، شیعه اصلاً جرأت نداشت در طول تاریخ حقّ را ابراز بدارد. الآن که الحمدلله دورانِ عزتِ شیعه است و إن شاء الله متصل شود به قیام و ظهور جهانی حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء بایستی از فرصت استفاده کرده و حکومت را یاری کرد.
سیدرضی ذیل این خطبه این جملات را آورده است:
و أقول إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان من نسبت به این فراز امیرالمؤمنین(ع) چه گویم که در همین جملات کوتاه امیرالمؤمنین(ع) در اینجا لطایف ظریف و نهفتهای هست که جز سخن سنجان و اهل فصاحت متوجّهاش نمیشوند.
و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به خود جملات سیدرضی چقدر زیباست؛ میگوید اگر شما تعجب میکنید از این جملاتِ امیرالمؤمنین(ع)، تعجّب از تعجّب شما بیشتر تعجّب میکند.
و فيه مع الحال التي وصفنا لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجّها إنسان با این حالی که ما از این جمله و شگفتیهایی که از کلام امیرالمؤمنین(ع) دانسته میشود، گفتیم، باز هم زوایدی از فصاحت در این دو جملهی امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد که هیچ زبانی، گویای این مطلب نیست که بخواهد فصاحت این دو جملهی امیرالمؤمنین(ع) را بیان کند و هیچ انسانی نمیتواند پی ببرد.
و لا يعرف ما أقول وجرى فيها على عرق وَما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ این جملاتی که من سیدرضی میگویم کسی نمیتواند به آن پی ببرد مگر کسی که اهل فصاحت باشد؛ خودش اهل بلاغت باشد. ما نسبت به کلام امیرالمؤمنین(ع) در این جا چه میتوانیم بگوییم؟ بگوییم این جمله بر وزان است، جز نکته سنجان و عالمان و اهل فصاحت و بلاغت، این جملات امیرالمؤمنین(ع) در این جا را نمیتوانند به عمقش پی ببرند که گناه اسب سرکش و تقوا اسب رام است.
والحمد لله رب العالمین