درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

96/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اعمال حج تمتع/ مني/ هدي/ بدلیت/ یوم الحصبه

در رابطه با بحث دیروز، صاحب جواهر می فرمایند: «لان ذی الحجة کله وقت»[1] این کلام صغری برای آن کبری است که شیخ الاستاذ فرمود، قرار می دهیم، بعد نتیجه ما ذکرنا در مفاد آیه خواهد بود.

در فرع دوم در مسئله 22 دو نظریه است:

نظریه اول: ابن ادریس، علامه، فاضل مقداد، مرحوم نراقی فرموده اند: این است که در این فرض، روزه کافی است، احتیاج به ذبح هدی نمی باشد.

سرائر می گوید: «إذا تلبس بالصوم، ثم وجد الهدي، لم يجب عليه أن يعود إليه، و له المضي فيه، و له الرجوع إلى الهدي، بل هو الأفضل».[2]

می فرمایند مجرد تلبس، چه یک روز باشد، یا یک ساعت باشد، کافی است و اتمام سه روز کافی نیست و نیاز به هدی نیست.

نظریه دوم: اکثر علماء می فرمایند در این فرض، هدی واجب است و روزه کافی است.

مستند: «و المسقط للهدي عند الأكثر إكمال الثلاثة، فلولاه يجب الهدي».[3]

ریاض: « وجوب الهدي لو لم يصم الثلاثة بكمالها، كما عن الأكثر».[4]

 

دلیل نظریه اول:

این گروه تمسک به اطلاق آیه 196 و روایات متقدمه است، به اینکه موضوع سقوط هدی، عدم وجدان است و قیدی در آن اخذ نشده که سه روز تمام شده باشد، کل موردی که هدی پیدا نشود، وظیفه ناسک، روزه است و مطلق هم است، شروع به روزه یا اکمال روزه، پس مقتضای اطلاق، کفایت روزه به مجرد تلبس است.

این نظریه مشکله ای دارد، که اگر موضوع عدم وجدان است، تلبس هم لازم نیست.

در جواب گفته اند، اگرچه موضوع عدم وجدان است، اما قبل از تلبس، به اتفاق مسلمین خارج است.

دلیل بر قول دوم:

دلیل این قول آنچه است که در گفتیم در عذر غیر مستوعب امری نیست تا اطلاقی باشد، این فرد که ذی الحجه گوسفند پیدا کرده است، در واقع امر به روزه نداشته است، اگر امر به روزه نداشته، امری نیست تا اطلاق داشته باشد، از تحت این قاعده، با توجه روایات عبدالله بن بحر به ضمیمه عمل مشهور، موردی که سه روز روزه تمام شده باشد، خارج می شود. اگرچه این فرض هم، امر اضطراری موضوع ندارد اما با توجه به نص می گوئیم روزه کافی است.

ظاهرا و الله العالم کلام سیدنا الاستاذ بر اینکه مجرد تلبس به صوم کفایت نمی کند، صحیح است.

مسئله 23: «يجب صوم سبعة أيام بعد الرجوع من سفر الحج،و الأحوط كونها متوالية، و لا يجوز صيامها في مكة و لا في الطريق، نعم لو كان بناؤه الإقامة في مكة جاز صيامها فيها بعد شهر من يوم قصد الإقامة، بل جاز صيامها إذا مضى من يوم القصد مدة لو رجع وصل إلى وطنه، و لو أقام في غير مكة من سائر البلاد أو في الطريق لا يجوز صيامها و لو مضى المقدار المتقدم، نعم لا يجب أن يكون الصيام في بلده، فلو رجع إلى بلده جاز له قصد الإقامة في مكان آخر لصيامها».[5]

در این مسئله چند فرع بیان شده است:

فرع اول:

سیدنا الاستاذ با این عبارت به این فرع اشاره می کند: «اذا رجح من سفره فی الحج».[6]

در اینکه روزه هفت روز، متمّم بدلیت روزه سه روز است، شکی نیست و همه می گویند و آیه قرآن هم است. اختلافی که هست، در زمان و مکان رجوع است. در «اذا رجعتم» سه احتمال است:

احتمال اول: اتفاق امامیه و بعضی از عامه مثل شافعی در یکی از اقوالش می گویند: مراد از «رجعتم» رجوع به وطن است.

احتمال دوم: حنفیه و بعضی از عامه می گویند منظور از «رجعتم»، فارغ شدن از اعمال حج است که روز 12 یا روز 13 ذی الحجه می شود که در این روز نوعا حجاج اعمال حج را تمام کرده اند.

احتمال سوم: مالکی های و مجاهد و.. می گویند منظور از «رجعتم»، روزی است که از مکه بر می گردد.

این احتمالات هم در کتب تفسیر امده است و هم در کتب فقهیه کشاف «اذا نفرت و فرغت من افعال الحج».

مجع البیان ذیل ایه مبارکه اشاره به بعضی از اقوال شده است

حدائق[7] اشاره به این اقوال شده است

لکن نزد امامیه خلافی در این زمان نیست جواهر: «بلا خلاف اجده بل الاجماع بقسمیه علیه».[8]

ظاهرا والله العالم که آنچه سیدالاستاذ و جواهر ذکر کرده اند، مراد به «رجعتم» همان رجوع به مکه است و خواهد آمده که این 7 روز در مکه یا در بین راه و یا در منی کفایت نمی کند. چون:

اولا: خود آیه به قرینه تقابل این را می رساند، مقابل حج، وطن است.

دوما: اجماع بر اعتبار اینکه هفت روز روزه، باید در وطن باشد.

سوما: روایات کثیری دال بر این است که در باب 46 ، 50، 51 و 45 از ابواب ذبح خوانده شد و موجود است که ائمه علیهم السلام، کلمه اذا رجعتم به وصول به وطن معنا کرده اند و اکثر آنها خوانده شده است:

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الصَّوْمُ الثَّلَاثَةُ الْأَيَّامِ إِنْ صَامَهَا فَآخِرُهَا يَوْمُ عَرَفَةَ- وَ إِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى ذَلِكَ فَلْيُؤَخِّرْهَا حَتَّى يَصُومَهَا فِي أَهْلِهِ وَ لَا يَصُومُهَا فِي السَّفَر».[9]

این روایت نسبت به روزه سه روز است که می گوید در سفر گرفته نشود.

منها: « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ وَ لَمْ يَجِدْ هَدْياً قَالَ يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بِمَكَّةَ- وَ سَبْعَةً إِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ يُقِمْ عَلَيْهِ أَصْحَابُهُ وَ لَمْ يَسْتَطِعِ الْمُقَامَ بِمَكَّةَ- فَلْيَصُمْ عَشَرَةَ أَيَّامٍ إِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ».[10]

در این روایات گفته شده که اگر سه روز را هم نتوانست بگیرد، هر ده روز را زمانی که به وطن برگشت بگیرد.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّ الْمُتَمَتِّعَ إِذَا وَجَدَ الْهَدْيَ وَ لَمْ يَجِدِ الثَّمَنَ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ يَوْماً قَبْلَ التَّرْوِيَةِ- وَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ عَرَفَةَ- وَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ إِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ لِجَزَاءِ الْهَدْيِ فَإِنْ فَاتَهُ صَوْمُ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَيَّامِ تَسَحَّرَ لَيْلَةَ الْحَصْبَةِ وَ هِيَ لَيْلَةُ النَّفْرِ- وَ أَصْبَحَ صَائِماً وَ صَامَ يَوْمَيْنِ مِنْ بَعْدُ فَإِنْ فَاتَهُ صَوْمُ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَيَّامِ حَتَّى يَخْرُجَ وَ لَيْسَ لَهُ مُقَامٌ صَامَ هَذِهِ الثَّلَاثَةَ فِي الطَّرِيقِ إِنْ شَاءَ وَ إِنْ شَاءَ صَامَ الْعَشْرَ فِي أَهْلِهِ وَ يَفْصِلُ بَيْنَ الثَّلَاثَةِ وَ السَّبْعَةِ بِيَوْمٍ وَ إِنْ شَاءَ صَامَهَا مُتَتَابِعَةً إِلَى أَنْ قَالَ وَ مَنْ جَهِلَ صِيَامَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ صَامَهَا بِمَكَّةَ إِنْ أَقَامَ جَمَّالُهُ وَ إِنْ لَمْ يُقِمْ صَامَهَا فِي الطَّرِيقِ أَوْ بِالْمَدِينَةِ إِنْ شَاءَ فَإِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ صَامَ السَّبْعَةَ الْأَيَّامِ».[11]

این روایت صریح در این است که هفت روز زمانی که به وطن آمده است، گرفته شود.


[1] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج19، ص185.
[2] السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، ابن إدريس الحلي، ج1، ص594.
[3] مستند الشیعه، محقق نراقی، ج12، ص355.
[4] ریاض المسائل، سید علی طباطبایی، ج6، ص444.
[5] تحریر الوسیله، امام خمینی ره، ج1، ص449.
[6] تحریر الوسیله، امام خمینی ره، ج1، ص449.
[7] حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج17 ص144.
[8] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19 ص185.
[9] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج14، ص181، ابواب الذبح، باب46، شماره18928، ح10، ط آل البیت.
[10] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج14، ص180، ابواب الذبح، باب46، شماره18925، ح7، ط آل البیت.
[11] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج14، ص182، ابواب الذبح، باب46، شماره18930، ح12، ط آل البیت.