درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

96/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدي/ اعمال مني/پنجمين عمل/اعمال حج تمتع

ادله وجوب قائلین به اکل:

برای وجوب اکل ناسک از یک سوم خودش، به دو طریق تمسک شده است:

طریق اول: اوامری که امر به اکل چه در کتاب و چه در سنت می کند و مخاطب آن ناسک و حاج است.

منها: در آیه 28 و 36 سوره حج، امر به اکل شده است.

منها: در حدیث 1 و 18 از باب 40 ذبح آمده: ح 18: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- سُقْتُ فِي الْعُمْرَةِ بَدَنَةً فَأَيْنَ أَنْحَرُهَا قَالَ بِمَكَّةَ- قُلْتُ أَيَّ شَيْ‌ءٍ أُعْطِي مِنْهَا قَالَ كُلْ ثُلُثاً وَ أَهْدِ ثُلُثاً وَ تَصَدَّقْ بِثُلُثٍ».[1]

طریق دوم: تمسک به سیره ائمه علیهم السلام مخصوصا پیامبر اکرم و امیرالمومنین علیهما السلام که از هدی خود در حج تمتع میل کرده اند. که این احادیث مرارا گذشته است. ح4 و 14 باب 2 این احادیث می باشد که مضمون آنها این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قطعه ای از گوشت هر بدنه ای جدا کرد و آنها را آبگوشت درست کرد و از آن گوشت، خود و امیرالمومنین علیهما السلام میل کردند و بلکه ایشان امر به اکل از گوشت کرد و مقداری هم از آب آبگوشت را میل کردند.

ادله کسانی که می گویند اکل واجب نیست:

مهمترین ادله ای که این گروه دارند، اصالت البرائت است. به اینکه ایشان در ادله وجوب اکل، مناقشه می کنند و بعد از آن شک ایجاد می شود که اکل بر ناسک واجب است یا خیر، مجرای برائت است.

ظاهرا والله العالم ادله وجوب برای اثبات وجوب اکل کفایت نمی کند. چون:

اولا: طریق دوم نا تمام است. چون در حدیث 4 و 14 نسبت به هدی، بسیاری از مستحبات بیان شده است، مثلا پیامبر 60 بدنه ذبح کردند در حالی که 1 ذبح واجب است و اغلب اموری که در این حدیث بیان شده است، از مستحبات است و در بین این امور، اکل هم آمده است. پس اینکه حضرت از این هدی، خورده اند دلیل بر وجوب ندارد.

ثانیا: قرائنی وجود دارد که طریق اول را هم مخدوش می کند و دلالت بر وجوب اکل ندارد:

قرینه اول: مطلبی که اغلب مفسرین و فقها در خصوص ما نحن فیه بیان کرده اند و آن قرینه این است که مرحوم طبرسی در مجمع البیان[2] و کنزالعرفان، جامع و کشاف[3] آمده: در جاهلیت به توهم اینکه این ثلث صدقه است، از آن استفاده نمی کردند.

مثلا مجمع می فرمایند این امر، اباحه است: «وليس بأمر، لأن أهل الجاهلية كانوا يحرمونها على نفوسهم».[4]

البته به نظر می رسد مفسرین از کشاف این مطلب را گرفته اند.

در نتیجه به نظر می رسد اکل در اینجا مباح است. چون امر عقیب حظر است و دلالت بر اباحه دارد.

قرینه دوم: زمان تشریع این حکم در اسلام، در حجة الوداع بود و از حجة الوداع تا زمان امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام، فاصله زیادی است و این مساله هم از مسائل سیاسی نیست و آیات هم هیچ قصوری ندارد، و این مسئله در این زمان مورد ابتلاء همه مسلمانان بوده است و اگر آیه دال بر وجوب اکل بود بر کسی مخفی نمی شد و نیاز نبود از امام صادق یا امام کاظم یا امام رضا علیهم السلام نسبت به آن سوال کنند. پس از این سوالها معلوم می شود که حکم روشنی از آنها در اسلام نبوده است و بخاطر همین سوال پرسیده اند.

در نتیجه از عدم بیان وجوب در این فاصله زمانی، معلوم می شود که اکل واجب نبوده است.

قرینه سوم: اگر به مالک بگویند از این بخور، آیا کسی احتمال می دهد که این امر دال بر وجوب خوردن باشد؟!! ظاهرا که این برای ترخیص است.

در نتیجه ظاهرا و الله العالم، آنچه که سیدنا الاستاذ گفته که اکل واجب نیست، تمام است و دلیلی بر وجوب اکل ناسک از هدی خود، کافی نیست و اصل عدم وجوب است.

اما بحث در این است که صدقه و هدیه واجب است یا خیر؟ که در جلسه بعد خواهد آمد ان شاء الله


[1] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج14، ص165، ابواب الذبح، باب40، ح18، ط آل البیت.
[2] مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج7، ص155.
[3] کشاف، زمخشری، ج3، ص158.
[4] مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج7، ص155.