درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدي/ اعمال مني/پنجمين عمل/اعمال حج تمتع

نظریه دوم: عدم کفایت گوسفندی که بالاصاله گوش یا شاخ ندارد.

دلیل: همه گوسفندها دارای گوش و شاخ می باشند و نداشتن آن نقص است و در نقصان گوش و شاخ بین اینکه حیوان گوش و شاخ داشته بعد از بین رفته است یا از اصل خلقت نداشته است فرقی نیست.

و به مقتضای صحیحه علی بن جعفر(ح1 باب21) حیوانی که تمام نباشد ذبح آن باطل است.

متن حديث: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْأُضْحِيَّةَ عَوْرَاءَ فَلَا يَعْلَمُ إِلَّا بَعْدَ شِرَائِهَا هَلْ تُجْزِئُ عَنْهُ قَالَ نَعَمْ إِلَّا أَنْ يَكُونَ هَدْياً فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ نَاقِصا».[1]

و الی ذلک اشار صاحب الجواهر بقوله: «لانه مناف لإطلاق عدم جواز كون الهدي ناقصا في الصحيح المزبور الشامل للجماء والبتراء والصمعاء ولو خلقة».[2]

مورد ششم: ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله: «ولو كان عماه أو عرجه واضحا لا يكفي على الأقوى، وكذا لو كان غير واضح على الأحوط».[3]

در کلمه اعماه دو احتمال است

    1. مراد حیوان کور باشد، اگر این احتمال مراد ایشان باشد بحث از آن به این ترتیب است که در مورد این عنوان روایت خاصی وارد نشده است -بخلاف مقطوع الاذن و مکسور القرن- بر این اساس دلیل بر عدم کفایت گوسفند کور فقط صحیحه علی بن جعفر است زیرا کوری در حیوان نقص محسوب می شود لذا دیگر جای تفصیل بین واضح و غیر واضح نیست زیرا در این صحیحه تفصیلی نیامده است اینکه به اولویت بخواهیم استدلال کنیم لزومی ندارد زیرا با وجود صحیحه نیازی به اولویت نداریم تا بعد بحث کنیم وجه اولویت اعمی از بقیه عیوب چیست.

    2. مراد از اعمی همان اعور باشد؛ اگر مراد سیدنا الاستاذ اعور باشد بنابر این هم روایات عامه مثل صحیحه علی بن جعفر دلالت بر بطلان می کند و هم روایات خاصه مانند روایت براء بن عازب و ح3 و ح5 از باب 21 که در جلسه قبل به بعضی از این روایات اشاره شد.

بنابر این احتمال این تفصیل جا دارد که آیا حکم در همه صور اعور است یا در فرض خاصی از اعور است.

در اعور دو بحث است:

    1. مراد از اعور واضح و غیر واضح چیست؟

بعضی گفته اند اگر اعور باعث این انخساف چشم شده است یعنی چشم به عقب رفته است و چیزی از آن دیده نمی شود. بعضی هم گفته اند یک سفیدی روی چشم آمده است و مانع دید شده است.

    2. آیا مطلق اعور مانع از اکتفاء است یا اعور خاص مانع از اکتفاء است؟

در این جهت اختلاف است.

جماعتی تفصیل داده اند و فرموده اند عوار واضح مانع است اما غیر واضح مانع نیست مانند مستند[4] و حدائق.

جماعتی لعل منهم الجواهر می فرمایند مطلقا عوار کفایت نمی کند چه واضح باشد و چه واضح نباشد.

منشا این اختلاف، اختلاف در روایات است در یک روایت مطلق عوار مانع است، این روایت صحیحه علی بن جعفر می باشد.

در مقابل این روایت، سه روایت داریم که تفصیل داده است که اگر عوار بین باشد مانع است و اگر غیر بین باشد اشکال ندارد.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ص‌ لَا يُضَحَّى بِالْعَرْجَاءِ بَيِّنٍ عَرَجُهَا وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ وَ لَا بِالْجَرْبَاءِ وَ لَا بِالْخَرْقَاءِ وَ لَا بِالْجَدْعَاءِ وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ».[5]

این حدیث به طریق معانی الاخبار صحیح السند می باشد

منها: «ما روى البراء بن عازب عن النبي (صلّى اللّه عليه و آله) في حديثه: العوراء البيّن عورها، و المريضة البيّن مرضها، و العرجاء البيّن عرجها، و الكسير الذي لا ينقى».[6] این حدیث چون مشهور به آن عمل کرده اند ایضا حجت است.

لذا باید بین این روایات با صحیحه علی بن جعفر جمع کرد و چون نسبت اطلاق و تقیید است این روایات صحیحه علی بن جعفر را تقیید می زند.

دلیل نظریه اول:-عدم کفایت مطلقا-

کلمه بین در این روایات موضوعیت ندارد بلکه یکی از طریق شناخت عوار، بین بودن عوار می باشد و الا موضوع خصوص عوار می باشد نه عوار بین، در نتیجه بین روایات اختلافی وجود ندارد.

ظاهرا و الله العالم مطلق اعور کفایت نمی کند.

مورد هفتم: اعرج

در اعرج دو نظریه است.

نظریه اولی: مطلقا کفایت نمی کند چه عرجش واضح باشد یا نباشد.

دلیل: جمع بین ادله به این بیان که صحیحه علی بن جعفر مطلق است و مطلق عرج را مانع می داند و از طرف دیگر سه روایت(روایت براء، معتبره سکونی(ح3)، روایت سکونی(ح5)) تفصیل داده است بین بیّن و غیر بین تفصیل داده است فیقدم المقید علی المطلق.

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ لَا يُضَحَّى بِالْعَرْجَاءِ بَيِّنٍ عَرَجُهَا وَ لَا بِالْعَوْرَاءِ بَيِّنٍ عَوَرُهَا وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ وَ لَا بِالْخَرْصَاءِ وَ لَا بِالْجَدْعَاءِ وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ الْعَضْبَاءُ مَكْسُورَةُ الْقَرْنِ وَ الْجَدْعَاءُ الْمَقْطُوعَةُ الْأُذُنِ».[7]

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ص‌ لَا يُضَحَّى بِالْعَرْجَاءِ بَيِّنٍ عَرَجُهَا وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ وَ لَا بِالْجَرْبَاءِ وَ لَا بِالْخَرْقَاءِ وَ لَا بِالْجَدْعَاءِ وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ».[8]

این حدیث به طریق معانی الاخبار صحیح السند می باشد

منها: «ما روى البراء بن عازب عن النبي (صلّى اللّه عليه و آله) في حديثه: العوراء البيّن عورها، و المريضة البيّن مرضها، و العرجاء البيّن عرجها، و الكسير الذي لا ينقى».[9]

نظریه دوم: اگر عرجش واضح است کفایت نمی کند و الا کافی است.

دلیل: کلمه بین در روایات طریق شناختن عرج است و موضوع حکم، مطلق العرج است.

سیدنا الاستاذ کسابقه احتیاط وجوبی به عدم کفایت دارد.

ظاهرا و الله العالم اعرج بودن حیوان مطلقا مانع از صحت ذبح حیوان در حج تمتع است.


[1] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص125، ابواب الذبح، باب21، ح1، ط آل البيت.
[2] جواهر الكلام، محمد حسن جواهري، ج19، ص145.
[3] تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص446.
[4] مستند الشيعه، محقق نراقي، ج12، ص315.
[5] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص127، ابواب الذبح، باب21، ح5، ط آل البيت.
[6] سرائر، ابن ادريس، ج1، ص597.
[7] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص126، ابواب الذبح، باب21، ح3، ط آل البيت.
[8] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص127، ابواب الذبح، باب21، ح5، ط آل البيت.
[9] سرائر، ابن ادريس، ج1، ص597.