درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدي/ اعمال مني/پنجمين عمل/اعمال حج تمتع

دوم: آيا نقص در باب حج با نقص در ساير ابواب فرق دارد يا خير؟ چند احتمال وجود دارد.

احتمال اول: مراد معناي عرفي نقص باشد و اين مثل ساير معاني است كه عرف مرجع تشخيص است. مجمع مي فرمايد: «يعد ناقصا عرفا».[1]

احتمال دوم: مراد از نقص هر چه كه موجب نقصان در قيمت باشد، مي باشد. مثلا اگر قيمت گوسفند مرضوض 400 باشد و اگر مرضوض نباشد، قيمت آن 500 باشد، اين حيوان بدون دندان ناقص است.

احتمال سوم: مراد از نقص، ملاحظه آن عضو يا آن وصف است. يعني هر نقصي كه موجب اختلال در حيات حيوان مي شود، اين ناقص است. مثلا اگر جگر گوسفند مشكلي دارد كه نمي تواند به حيات ادامه دهد، اين حيوان ناقص است.

ظاهرا والله العالم احتمال اول اقرب است، چون هر لفظي كه معناي شرعي نداشته باشد، عرف مرجع است.

جواهر[2] به اين احتمالات اشاره مي كند و مي گويد دليلي بر اين احتمالات نمي باشد.

نتيجه آنچه كه ذكر كرديم، اين است كه آنچه در عرف نقص شمرده مي شود، تمام است و اگر مشكلي هم باشد، نمي توان در كلمه نقص تصرف كرد، بلكه بخاطر دليلي مثلا اشكالي وارد شد، تخصيص زده مي شود.

پس از اين به بعد، با توجه به همين ملاك جلو خواهيم رفت.

بعد از اين دو مقدمه، وارد مصاديق بحث مي شود.

مرحله دوم از شرط چهارم: مصاديق نقص

مورد اول: آيا خصي نقص است يا نه؟

نسبت به خصي و بعضي ديگر از موارد، بحث گذشت.

مورد دوم: حيواني كه دم آن بريده شده است.

حيواني كه قرار است هدي شود، نبايد دم آن بريده شود.

دليل: نبودن دم براي حيواني كه مثل آن دم دارند، نبودن دم نقص شمرده مي شود و كبراي كلي داريم كه هر حيواني كه ناقص باشد، براي هدي تمتع كفايت نمي كند.

پس آنچه سيدنا الاستاذ كه فرموده «و لا مقطوع الذنب»[3] تمام است.

مورد سوم: حيواني كه گوشش بريده شده است.

اگر حيواني كه قرار است هدي تمتع قرار بگيرد، گوشش بريده شده باشدف كفايت نمي كند.

سيدنا الاستاذ مي فرمايند: «و لا الاذن».[4]

دليل:

اول: به حيواني كه امثال آن گوش دارند وا و گوش ندارد، نقص شمرده مي شود و كبراي كلي مي گويد ناقص را نمي توان هدي كرد.

دوم: نسبت به مقطوع الاذن، سه روايت وجود دارد كه در آن «و لا بجذعاء» آمده.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ص‌ لَا يُضَحَّى بِالْعَرْجَاءِ بَيِّنٍ عَرَجُهَا وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ وَ لَا بِالْجَرْبَاءِ وَ لَا بِالْخَرْقَاءِ وَ لَا بِالْجَدْعَاءِ وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ».[5]

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ لَا يُضَحَّى بِالْعَرْجَاءِ بَيِّنٍ عَرَجُهَا وَ لَا بِالْعَوْرَاءِ بَيِّنٍ عَوَرُهَا وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ وَ لَا بِالْخَرْصَاءِ وَ لَا بِالْجَدْعَاءِ وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ الْعَضْبَاءُ مَكْسُورَةُ الْقَرْنِ وَ الْجَدْعَاءُ الْمَقْطُوعَةُ الْأُذُنِ».[6]

اين حديث ضعف سندي دارد.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ بِإِسْنَادٍ لَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ‌ سُئِلَ عَنِ الْأَضَاحِيِّ إِذَا كَانَتِ الْأُذُنُ مَشْقُوقَةً أَوْ مَثْقُوبَةً بِسِمَةٍ فَقَالَ مَا لَمْ يَكُنْ مِنْهَا مَقْطُوعاً فَلَا بَأْسَ».[7]

اين حديث مرسله است.

پس مورد سوم، يك دليل عام دارد و يك دليل خاص دارد كه بعضي از روايات مي باشد و تمام است.

مورد چهارم: حيواني كه شاخ ندارد.

اگر شاخ حيواني شكسته شده است، اكتفاء به ذبح اين حيوان نبايد بشود.

دليل:

اول: دليل عام كه در موارد قبل گذشت.

دوم: رواياتي كه نسبت به مكسور القرن است كه بعد از بررسي مشخص مي شود آيا منظور مطلق شاخ است يا منظور شاخ كوچك است.


[1] مجمع الفائده، محقق اردبيلي، ج7، ص274.
[2] جواهر الكلام، محمد حسن جواهري، ج19، ص145.
[3] تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص446.
[4] تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص446.
[5] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص127، ابواب الذبح، باب21، ح5، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص126، ابواب الذبح، باب21، ح3، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج14، ص129، ابواب الذبح، باب23، ح1، ط آل البيت.