درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نيت/وقوف در مشعر/سومین عمل/اعمال حج تمتع

حدیث دوم: صحیحه حلبی

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ وَ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لَا تُجَاوِزِ الْحِيَاضَ‌ لَيْلَةَ الْمُزْدَلِفَة».[1]

جمله: وَ لَا تُجَاوِزِ الْحِيَاضَ‌ لَيْلَةَ الْمُزْدَلِفَة با توجه به اینکه لیل از اول مغرب تا طلوع فجر است دلالت دارد که حاجی حق ندارد از حدود مشعر -که منها حیاض است- خارج شود لازمه این کلام این است که پس باید شب عید را در مشعر باشد.

و فیه: بحث این بود که ملازمه بین حرمت خروج از مشعر و کون فی المشعر نیست زیرا ممکن است نزدیک مشعر شب را بخوابد و قبل از اذان وارد مشعر می شود.

خلاصه اینکه ملازمه غالبی است نه دائمی زیرا یک فرض این است که شب را در مشعر بوده است و یک فرض دیگر این است که نزدیک مشعر خوابیده است و قبل از طلوع فجر وارد مشعر شده است پس خارج نشده از مشعر قبل از طلوع فجر بر این فرض هم صادق است.

این حدیث در چند باب ذکر شده است و در هر بابی تقطیع شده است لذا سیاق روایت نشان می دهد که این امر هم مستحب است زیرا در ردیف بقیه مستحبات آمده است و اضف الی ذلک که این نهی مولوی نیست بلکه ارشادی است یعنی حضرت می خواهند بفرمایند اگر از مشعر خارج شوی ممکن است دیگر نتوانی قبل از طلوع فجر به مشعر برگرددی لذا وقوف را نمی توانی درک کنی.

حدیث سوم: صحیحه معاویة بن عمار

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَصْبِحْ عَلَى طُهْرٍ بَعْدَ مَا تُصَلِّي الْفَجْرَ فَقِفْ‌ إِنْ شِئْتَ قَرِيباً مِنَ الْجَبَلِ وَ إِنْ شِئْتَ حَيْثُ شِئْتَ فَإِذَا وَقَفْتَ فَاحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ اذْكُرْ مِنْ آلَائِهِ وَ بَلَائِهِ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ لْيَكُنْ مِنْ قَوْلِكَ اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ- وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ اللَّهُمَ‌ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ وَ خَيْرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْئُولٍ وَ لِكُلِّ وَافِدٍ جَائِزَةٌ فَاجْعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هَذَا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِي وَ أَنْ تَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَى مِنَ الدُّنْيَا زَادِي ثُمَّ أَفِضْ حَيْثُ‌ يُشْرِقُ لَكَ ثَبِيرٌ وَ تَرَى الْإِبِلُ مَوَاضِعَ أَخْفَافِهَا».[2]

صاحب جواهر می فرمایند از این روایت استفاده می شود که نزد این شخص وجوب کون فی المشعر در شب عید مرتکز و مفروغ عنه بوده است این مطلب از کلمه أَصْبِحْ عَلَى طُهْرٍ استفاده می شود زیرا اصباح متوقف است بر اینکه این شخص از قبل از اذان در آن مکان بوده است کما اینکه در باب صوم شخص جنب باید قبل از فجر غسل کند تا اصباح طاهرا محقق شود.

و فیه: در این حدیث هم ملازمه غالبی است نه دائمی زیرا ممکن است که شخص پنج دقیقه قبل از فجر وارد مشعر شده باشد بر این فرد هم اصبح فی المشعر صادق است.

حدیث چهارم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُفِيضَ الرَّجُلُ بِلَيْلٍ إِذَا كَانَ خَائِفاً».[3]

اذا کان خائفا مفهومش این است که غیر خائف حق حرکت از مشعر را در شب عید ندارد و این به معنای وجوب وقوف می باشد.

و فیه: این روایت مرسله است و حجت نمی باشد.

حدیث پنجم: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع‌ فِي رَجُلٍ وَقَفَ مَعَ النَّاسِ بِجَمْعٍ- ثُمَّ أَفَاضَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ أَفَاضَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ».[4]

وجوب کفاره به این خاطر است که مرتکب حرام شده است زیرا وقوف در مشعر واجب بوده است.

استدلال به این روایت اضعف من الکل است زیرا اولا کفاره ملازمه دائمیه با عصیان ندارد و ثانیا کفاره مناسب با حکم وضعی است و بحث ما در حکم تکلیفی است لذا بعید نیست لاباس هایی که در این روایات بود مرتبط به حکم وضعی باشند.

ضمن اینکه معلوم نیست که کفاره برای این است که قبل از فجر خارج شده است یا کفاره بخاطر این است که دیگر برنگشته است و وقوف بین الطلوعین را درک نکرده است.

کما اینکه مدارک فرموده است سند این روایت ضعیف است که این مطلب را قبلا بررسی کردیم.

ظاهرا والله العالم این روایات اثبات وجوب کون بالمشعر در شب عید را ندارد.

دلیل دوم: استدلال به تاسی

مدرک تاسی: «وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ إِبْرَاهِيمَ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ التَّرْوِيَةِ- فَقَالَ- يَا إِبْرَاهِيمُ ارْتَوِ مِنَ الْمَاءِ لَكَ وَ لِأَهْلِكَ وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ مَكَّةَ وَ عَرَفَاتٍ يَوْمَئِذٍ مَاءٌ فَسُمِّيَتِ التَّرْوِيَةَ لِذَلِكَ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ حَتَّى أَتَى مِنًى- فَصَلَّى‌ بِهَا الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْعِشَاءَيْنِ وَ الْفَجْرَ حَتَّى إِذَا بَزَغَتِ الشَّمْسُ خَرَجَ إِلَى عَرَفَاتٍ- فَنَزَلَ بِنَمِرَةَ وَ هِيَ بَطْنُ عُرَنَةَ- فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ خَرَجَ وَ قَدِ اغْتَسَلَ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ صَلَّى فِي مَوْضِعِ الْمَسْجِدِ الَّذِي بِعَرَفَاتٍ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ مَضَى بِهِ إِلَى الْمَوْقِفِ فَقَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ- اعْتَرِفْ بِذَنْبِكَ وَ اعْرِفْ مَنَاسِكَكَ فَلِذَلِكَ سُمِّيَتْ عَرَفَةَ حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ أَفَاضَ بِهِ إِلَى الْمَشْعَرِ فَقَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ- ازْدَلِفْ إِلَى الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فَسُمِّيَتِ الْمُزْدَلِفَةَ- وَ أَتَى بِهِ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- فَصَلَّى بِهِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ ثُمَّ بَاتَ‌ بِهَا حَتَّى إِذَا صَلَّى الصُّبْحَ أَرَاهُ الْمَوْقِفَ ثُمَّ أَفَاضَ بِهِ إِلَى مِنًى فَأَمَرَهُ فَرَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ- وَ عِنْدَهَا ظَهَرَ لَهُ إِبْلِيسُ ثُمَّ أَمَرَهُ بِالذَّبْحِ الْحَدِيثَ».[5]

جمله ثُمَّ بَاتَ‌ بِهَا حَتَّى إِذَا صَلَّى الصُّبْحَ دلالت بر این دارد که حضرت شب عید هم در مشعر بوده اند.

و فیه: تاسی دلالت بر اصل رحجان دارد اما دلالت بر وجوب ندارد.

ادله قائلین به عدم وجوب مانند علامه و ظاهر شرایع

 

    1. استدلال به دو روایت

روايت اول: صحیحة: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي التَّقَدُّمِ مِنْ مِنًى إِلَى عَرَفَاتٍ- قَبْلَ‌ طُلُوعِ الشَّمْسِ لَا بَأْسَ بِهِ وَ التَّقَدُّمُ مِنْ مُزْدَلِفَةَ إِلَى مِنًى يَرْمُونَ‌ الْجِمَارَ- وَ يُصَلُّونَ الْفَجْرَ فِي مَنَازِلِهِمْ بِمِنًى لَا بَأْسَ».[6]

روايت دوم: «وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَطِيَّةَ قَالَ: أَفَضْنَا مِنَ الْمُزْدَلِفَةِ بِلَيْلٍ أَنَا وَ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ الْكُوفِيُّ- فَكَانَ‌ هِشَامٌ خَائِفاً فَانْتَهَيْنَا إِلَى جَمْرَةِ الْعَقَبَةِ طُلُوعَ الْفَجْرِ فَقَالَ لِي هِشَامٌ أَيَّ شَيْ‌ءٍ أَحْدَثْنَا فِي حَجِّنَا فَنَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ لَقِيَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع- قَدْ رَمَى الْجِمَارَ وَ انْصَرَفَ فَطَابَتْ نَفْسُ هِشَام‌».[7]

این روایت موید باشد بهتر است زیرا اولا این روایت ضعف سندی دارد لمکان احمد بن هلال، نه به این خاطر که لامذهب بوده است؛ گاهی علی اللهی بوده است و گاهی مذهب دیگری داشته است، بلکه به این خاطر که توثیق صحیحی ندارد و ثانیا جهت فعل امام علیه السلام مشخص نیست آیا این فعل را اختیارا انجام داده است یا چون حضرت عذر داشته اند این عمل را انجام داده اند.

لذا مهم در این باب حدیث اول است- اگر چه صاحب جواهر می فرمایند شیخ این حدیث را حمل بر موارد عذر کرده است و خود صاحب جواهر هم این وجه را پذیرفته است- درنتیجه استدلال به این روایت برای جواز خروج از مشعر در شب عید مانعی ندارد.

    2. تمسک به اصل زیرا ما شک در حرمت خروج داریم، مجرای برائت است لذا احتیاط وجوبی سیدنا الاستاذ در غایت اشکال است بله احتیاط استحبابی خوب است.

مطلب دوم درملاحظه چهارم

ما اشار سیدنا الاستاذ بقوله:« بنیة خالصة»

چه قائل به وجوب باشیم و چه بگوییم مستحب است چون این عمل عبادی است لذا نیاز به قصد قربت دارد کما اینکه قصد وقوف هم لازم است.

مطلب سوم: آیا دو نیت لازم است یا یک نیت کافی است سیدنا الاستاذ احتیاط وجوبی دارند که دو نیت انجام شود مثلا وقتی شب وارد مشعر شد نیت کند که من تا طلوع فجر در مشعر می مانم و بعد از طلوع فجر دوباره نیت وقوف تا طلوع آفتاب کند.

این مساله فروضی دارد:

فرض اول: یکی اینکه اول شب وارد مشعر شود و نیت کند تا طلوع آفتاب در مشعر باشد در این صورت همین یک نیت کافی است زیرا نیت مجرد داعی نفسانی است و در کل آنات موجود است و تعدد در آن معنا ندارد بله اگر نیت را اخطار به قلب بدانیم باید هنگام طلوع فجر تکرار شود.

فرض دوم: حاجی وقتی شب وارد مشعر شده است نیت کرده است تا طلوع فجر در مشعر باشد در این فرض لاینبغی التامل که باید هنگام طلوع فجر دوباره نیت کند زیرا اصلا نسبت به طلوع فجر نیت نداشته است چه نیت را داعی نفسانی بدانیم و چه اخطار به قلب.

در این فرع فرقی نمی کند که وقوف شب عید را مستحب بدانیم یا واجب اگر نیت کل را کرده است کافی است و اگر فقط نیت شب را کرده است باید دوباره نیت کند چه مبیت شب مستحب باشد و چه واجب باشد.

جواهر اين بحث را مفصل مطرح كرده است و صاحب جواهر از مسالك نقل كرده است كه اگر مبيت مستحب باشد، بايد نيت تكرار شود و اگر واجب باشد، نيت لازم نيست تكرار شود.

عبارت ايشان اين است: «و في المسالك «ثم إن لم نقل بوجوبه أي المبيت فلا إشكال في وجوب النية للكون عند الفجر، و ان أوجبنا المبيت فقدم النية عنده ففي وجوب تجديدها عند الفجر نظر».[8]


[1] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملي، ج14، ص18، ابواب وقوف در مشعر، باب8، ح3، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملي، ج14، ص21، ابواب الوقف بالمشعر، باب11، ح1، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملی، ج14، ص28، ابواب الوقوف بالمشعر، باب17، ح1، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملی، ج14، ص27، ابواب الوقوف بالمشعر، باب16، ح1، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملی، ج11، ص237، ابواب اقسام الحج، باب2، ح35، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملی، ج14، ص31، ابواب الوقوف بالمشعر، باب17، ح8، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعه، الشیخ الحر العاملی، ج14، ص71، ابواب رمي جمرة العقبة، باب14، ح3، ط آل البيت.
[8] جواهر الكلام، محمد حسن جواهري، ج19، ص74.