درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

94/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وظیفه ناسی سعی/رکنیت سعی/سعی/افعال عمره
به دنبال بحث گذشته سه مطلب بیان می شود:
مطلب اول: اجتهاد در مقابل نص
نسبت به اشکال اجتهاد در مقابل نص که به روایات اتمام شد می فرمایند این اجتهاد در مقابل نص نیست زیرا این نص که صحیحه محمد بن مسلم است با نص دیگری که صحیحه معاویة بن عمار(ح1 باب 12) است تعارض دارد به این بیان که اگر چه صحیحه محمد بن مسلم دلالت بر صحت سعی از مروه دارد ولکن صحیحه معاویة بن عمار در همین فرض دلالت بر بطلان سعی از مروه دارد زیرا در این حدیث فرموده است شوط هشتم و ما قبل آن را اسقاط کنید دلیل بر اسقاط این است که شروع سعی از مروه بوده است.
خلاصه اینکه با تعارض، این دو روایت ساقط می شود و ادله اولیه که می فرماید سعی باید از صفا باشد محکم است لذا اتمام صحیح نیست و باید سعی را رها کند.
و فیه:
اولا: این دو روایت تعارض ندارند زیرا صحیحه معاویة بن عمار اعم از عمد و نسیان است اما صحیحه محمد بن مسلم اختصاص به نسیان دارد یکی عام و دیگری خاص است فیقدم الخاص علی العام لذا از ظهور این روایت بر بطلان در صورت نسیان رفع ید می شود.
ثانیا: احدی از فقهاء به این روایت عمل نکرده است زیرا هر دو طائفه(راوایات طرح و اتمام) دلالت بر صحت سعی داشتند اما این روایت دلالت بر بطلان سعی در زیادی سهوی دارد.
ضمن اینکه فهم فقهاء از این روایت مختلف است و با توجه به ذکر این دو اشکال دیگر نیازی به ذکر این اختلافات در فهم از روایت نیست.
مطلب دوم: اگر کسی جاهل به مساله بوده است یعنی نمی دانسته است که شوط فقط رفت است بلکه فکر می کرده است رفت و برگشت یک شوط محسوب می شود بعد در شوط هشتم متوجه اشتباهش شده است آیا این زیادی ملحق به عمد است تا مبطل باشد یا ملحق به نسیان است تا سعی صحیح باشد؟
مرحوم نراقی در مستند و صاحب جواهر این فرع را مطرح کرده اند و فرموده اند ملحق به نسیان می باشد.
فرع: حكم الجاهل هنا كالناسي،لشمول الخطأ للجهل أيضا، بل ظهوره فيه، بل ظهور صحيحتي هشام و جميل في الجاهل أيضا.[1]
دلیل: سه روایت
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ‏ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَعَيْتُ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- أَنَا وَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ رَاشِدٍ فَقُلْتُ لَهُ تَحَفَّظْ عَلَيَّ فَجَعَلَ يَعُدُّ ذَاهِباً وَ جَائِياً شَوْطاً وَاحِداً فَبَلَغَ مِثْلَ ذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ تَعُدُّ قَالَ ذَاهِباً وَ جَائِياً شَوْطاً وَاحِداً فَأَتْمَمْنَا أَرْبَعَةَ عَشَرَ شَوْطاً فَذَكَرْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ زَادُوا عَلَى مَا عَلَيْهِمْ لَيْسَ عَلَيْهِمْ شَيْ‏ء[2]
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع فِي رَجُلٍ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثَمَانِيَةَ أَشْوَاطٍ مَا عَلَيْهِ فَقَالَ إِنْ كَانَ خَطَأً اطَّرَحَ وَاحِداً وَ اعْتَدَّ بِسَبْعَة[3]
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ حَجَجْنَا وَ نَحْنُ صَرُورَةٌ فَسَعَيْنَا بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَرْبَعَةَ عَشَرَ شَوْطاً فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَا بَأْسَ سَبْعَةٌ لَكَ وَ سَبْعَةٌ تَطْرَح‏ [4]
در این احادیث قرائنی است که این زیادی در مورد جهل صورت گرفته است یا اقلا در مورد جهل و نسیان بوده است
در صحیحه جمیل جمله حَجَجْنَا وَ نَحْنُ صَرُورَةٌ اشعار به این دارد که ما جاهل بودیم چون دفعه اول تشرف ما بوده است.
در صحیحه عبد الرحمن مفهوم جمله إِنْ كَانَ خَطَأً اطَّرَحَ وَاحِداً وَ اعْتَدَّ بِسَبْعَة این است اگر عمدا بوده است باطل است  و منطوقش این است که اگر جهلا یا سهوا بوده است طرح شود اگر چه مرحوم نراقی فرموده است خطا فقط یعنی جهل و شامل سهو نمی شود.
ان قلت:
در بحث اینکه سعی رکن است یا نه، جاهل را ملحق به عامد دانستیم طبعا این مطلب با آنچه اینجا گفتیم تعارض دارد.
چگونه می شود در یک مورد جاهل ملحق به عامد باشد و در مورد دیگر ملحق به ناسی باشد
قلت:
بحث سابق در نقیصه بود اما این بحث در زیادی است لذا مرحوم نراقی هم در عبارتی که از ایشان نقل کردیم می فرمایند حكم الجاهل هنا كالناسي کلمه هنا دلالت بر همین مطلب دارد.
مطلب سوم: اگر نصف شوط را اضافه کرده است آیا می توان در این فرض هم قائل به وجوب اتمام شویم یا نه؟به عبارت اخری حکم اضافه نصف شوط، حکم اضافه کردن یک شوط کامل است یا نه؟
ظاهرا و الله العالم وجوب یا جواز اتمام در این فرض در غایت اشکال است زیرا روایات دو طائفه بود طائفه اولی دلالت بر اسقاط داشت که شامل نصف شوط هم می شود طائفه دوم هم که دلالت بر وجوب اتمام داشت مخالف با چهار قاعده در سعی داشت( شروع از مروه، اجتماع استحباب و وجوب، استحباب نفسی سعی، عدم قصد) لذا در نصف شوط دلیلی بر اتمام نداریم.
اشاره کردیم در مساله نهم دو فرع است فرع اول در زیادی سهوی بود.
اما فرع دوم: نقصان سهوی در سعی سیاتی انشاء الله


[1] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص180.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص488، ابواب سعی، باب 11، ح 1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص491، ابواب سعی، باب 13، ح 3، ط آل البیت.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص492، ابواب سعی، باب 13، ح 5، ط آل البیت.