درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وظیفه ناسی سعی/رکنیت سعی/سعی/افعال عمره
کلام در وظیفه ناسی در مورد نسیان سعی (فرض عدم قول به رکنیت سعی در صورت ترک سهوی) بود.
قلنا باینکه دو نظریه است:
نظریه اولی: اگر تمکن از سعی دارد باید خودش انجام دهد و اگر تمکن ندارد نائب بگیرد.
این نظریه نسب الی المشهور منهم المحقق فی الشرایع و الحر العاملی فی عنوان باب 8 من السعی.
عبارت محقق:
الأولى السعي ركن‏ من تركه عامدا بطل حجه و لو كان ناسيا وجب عليه الإتيان به فإن خرج عاد ليأتي به فإن تعذر عليه استناب فيه.[1]
عنوان باب در وسائل:
بَابُ أَنَّ مَنْ تَرَكَ السَّعْيَ نَاسِياً وَجَبَ عَلَيْهِ الْإِتْيَانُ بِهِ وَ إِنْ خَرَجَ لَزِمَهُ الْعَوْدُ لَهُ وَ إِنْ تَعَذَّرَ وَجَبَ أَنْ يَسْتَنِيبَ فِيه‏[2]
نظریه دوم: مخیر است خودش انجام دهد یا نائب بگیرد کما عن النراقی فی المستند و السید الخونساری فی جامع المدارک
عبارت جامع
و قد جمع بين ما دلّ على لزوم المباشرة و الاستنابة بحمل ما دلّ على جواز الاستنابة على صورة التّعذّر بمعنى‏ المشقّة كما في المتن، و لا يخفى عدم كون هذا جمعا عرفيّا بل المتّجه لو لا مخالفة الفتاوي التّخيير برفع اليد عن ظهور كلّ بنصّ الآخر[3]
عبارت مستند
أقول: الجمع كما يمكن بما ذكر يمكن بالقول بجواز كلّ من الأمرين، بل هو ليس جمعا حقيقة، بل مقتضى الروايات، لورود الكلّ بالجمل الخبريّة، و بعد الحمل على الجواز لا تكون أدلّة نفي العسر و الحرج معارضة لما مرّ أيضا. [4]

دلیل نظریه دوم: مرحوم نراقی می فرمایند با توجه به اینکه روایت با جمله خبریه آمده است لذا اصل وجوب انجام سعی دلیل ندارد لذا وجوبی نیست تا با ادله لاحرج تعارض کند.
و فیه: فرقی بین جملات انشائیه و خبریه ای که در مقام انشاء هستند نیست و هر دو دلالت بر وجوب دارند بلکه دلالت جملات خبریه آکد است کما عن الآخوند.
دلیل نظریه اول:
صحیحه محمد بن مسلم یک نصی دارد که وجوب استنابه می باشد و یک ظهوری دارد که بین وجوب استنابه فرقی نیست که خودش هم انجام داده است یا نه.
کما اینکه صحیحه معاویة بن عمار نیز یک ظهور دارد و یک نص، نص در این است که خودش انجام دهد و ظهورش این است که ولو نائب بگیرد باز هم باید خودش انجام دهد نتیجه اینکه به نص هر کدام از ظهور دیگری دست بر می داریم.
و فیه: صحیحه محمد بن مسلم اطلاقی ندارد تا تعارض بین اطلاقین باشد زیرا قائل نداریم کسی که خودش سعی را انجام داده است نائب هم بگیرد.
با رد شدن این دلیل پس دلیل بر تفصیل چیست؟
دلیل بر تفصیل بین صورت تمکن و عدم تمکن:
برای این قول طرقی بیان شده است:
منها: جمع بین این دو صحیحه به این تفصیل به برکت قرائن خارجیه می باشد کما فی الجواهر
المتجه الجمع بينها و لو بملاحظة الفتاوى و الإجماع المحكي و قاعدة المباشرة في بعض الأفراد، و نفي الحرج و قبوله للنيابة في آخر بما عرفت.[5]
بما عرفت یعنی همان جمع محقق یعنی به برکت قرائن خارجیه نه جمع عرفی
منها: صحیحه معاویة بن عمار نسبتش به صحیحه محمد بن مسلم، نسبت الخاص الی العام است فیقدم الخاص علی العام و هو جمع عرفی و دلالی
نتیجه این جمع این می شود که با تمکن خودش انجام بدهد و با عدم تمکن نائب بگیرد.
توضیح ذلک:
در این ارتباط ما یک وجوب مباشری سعی داریم و یک وجوب استنابه داریم آیا وجوب سعی وجوب شرطی است یا وجوب جزئی است یا وجوب استقلالی است؟
کذلک وجوب استنابه وجوب ضمنی است یا وجوب شرطی است یا وجوب مولوی است؟
ظاهر و الله العالم حداقل در بعضی از فروض وجوب اتیان به سعی در مورد نسیان نه جوب شرطی است و نه وجوب ضمنی زیرا من جانب صحیحه معاویة بن عمار می فرماید فان خرج و این جمله اطلاق دارد چه در ماه ذی الحجه به وطنش رسیده است یا در ماه محرم، که اگر در ماه ذی الحجه به وطنش برسد و سعی در حج را فراموش کرده باشد هنوز وقت انجام نسک باقی است اما اگر در محرم به وطنش رسیده باشد وقت نسک تمام شده است حال اگر امام در این فرض هم بفرمایند سعی را انجام بدهد در این فرض موضوع نیست تا بخواهد سعی را اتیان کند تا حجش صحیح باشد پس وجوب اتیان سعی در ماه محرم، وجوب شرطی ندارد زیرا موضوع منتفی شده است و ثانیا بالاتفاق چه سعی را انجام دهد و چه انجام ندهد حجش صحیح است پس اگر امام می فرمایند سعی را انجام بده وجوبش ارتباطی به اعمال حج ندارد.
نتیجه ایکه اگر وجوب شرطی و جزئی ثابت نشد طبعا وجوب مولوی ثابت می شود.
کما اینکه صحیحه محمد بن مسلم باطلاقها می گوید در ماه ربیع استنابه بر ناسی واجب است این وجوب استنابه نه جزء حج است و نه شرط صحت حج است زیرا جزء یا شرط نیست چون موضوع منتفی شده است پس وجوب استنابه مولوی است.
خلاصه اینکه ما دو جوب مولوی داریم که هر و وجوب به برکت لاحرج مشروط به تمکن هستند.
ملاحظه دیگر در این دو روایت این است که صحیحه معاویة بن عمار که می فرماید بنفسه سعی را انجام دهد اطلاق ندارد یعنی اگر قدرت دارد خودش انجام دهد و اگر قدرت هم ندارد خودش انجام بدهد پس مفاد این صحیحه وجوب اتیان سعی بنفسه در صورت تمکن می باشد.
اما مفاد صحیحه محمد بن مسلم که وجوب استنابه است در دو مورد می باشد 1-ناسی قدرت بر اتیان سعی بنفسه دارد 2- ناسی قدرت بر اتیان سعی بنفسه ندارد پس این صحیحه اطلاق دارد.
حال باید به سراغ نسبت بین این دو صحیحه برویم و واضح است که نسبتشان عام و خاص مطلق است زیرا صحیحه محمد مسلم اطلاق دارد و صحیحه معاویة بن عمار اطلاق ندارد و خاص است و یقدم الخاص علی العام.
نتیجه این شد که ما افاد المشهور تمام است و باید قائل به تفصیل شویم.


[1] شرائع الإسلام، محقق حلی، ج1، ص248، ط ­اسماعیلیان..
[2]وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص485، ابواب سعی، باب 8، ط آل البیت.
[3]جامع المدارك، احمد خوانساری، ج‌2، ص525.
[4] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص176.
[5] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19، ص430.