درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زیادی سهوی طواف/زمان خواندن نماز/طواف/افعال عمره

بحث در این بود که نماز طواف در زیادی سهوی باید متصلة خوانده شود یا منفصلة خوانده شود.

اشکال اول بر نظریه تفریق گذشت.

 

اشکال دوم برای تفریق بین صلاتین این است که علی فرض اینکه حدیث 15[1] و 16[2] به اعتبار اینکه مشهور طبق این دو حدیث عمل کرده اند و فتوی داده اند حجت باشند لکن حتی با این فرض هم استدلال ناتمام است زیرا مشهور قائل هستند که در مستحبات حمل مطلق بر مقید نمی شود کما فی اجود التقریرات[3] .

 

در این رابطه به سه امر اشاره می شود:

امر اول: نماز این طواف مستحب است دلیلش قبلا گذشت.

امر دوم: این نماز دو امر دارد یکی امر استحبابی مطلق که نماز برای طواف مستحب است امر دوم این است که می گوید این نماز بعد از سعی باشد. نظیرش در مستحبات زیاد است روایتی می گوید که زیارت امام حسین مستحب است و روایت دیگر می گوید زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه مستحب است.

امر سوم: چه فرقی بین مطلق و مقید در مستحبات و در واجبات وجود دارد که در مستحبات حمل مطلق بر مقید نمی شود؟

وجوهی در این زمینه بیان شده است.

 

منها: ما فی الکفایه که مستحبات مراتب مختلفه دارد لذا مرتبه عالیه حمل بر افضلیت می شود مثلا در ما نحن فیه نماز بعد از طواف افضل است.

منها: لقاعده تسامح در ادله سنن

منها: تعدد تکلیف

منها: عدم المنافات و هو الاهم

در ما نحن فیه علت اینکه دلیل صلاة بعد السعی را قرینه بر مطلق الصلاة نمی دانیم این است که تنافی بین دلیل مطلق و مقید وجود ندارد زیرا مفاد دلیل مقید با توجه به مستحب بودن طواف و نمازش این است که می توان آن را ترک کرد یعنی می توان نماز را بعد السعی نخواند کما اینکه مفاد مطلق هم همین است که می توان نماز را قبل یا بعد سعی خواند در نتیجه تنافی بین مطلق و مقید وجود ندارد.

مماذکرنا یظهر وجه ضعف کلام صاحب حدائق و قوة قول المدارک بافضلیة الصلاة بعد السعی نعم الاحتیاط حسن.

کما اینکه کلام سیدنا الاستاذ نیز ظهور در احتیاط وجوبی دارد که این هم ناتمام است کما اینکه ایشان مشخص نکرده است که کدام طواف واجب و کدام مستحب است و ما گفتیم که طواف دوم مستحب است.

فرض اول و دوم از صورت اول تمام شد.

 

تقدم الکلام که این بحث ملاحظاتی دارد:

منها: ح6[4] و ح7[5] این روایت بظاهرها احدها از علماء نفرموده است زیرا در این روایت آمده است که امیر المومنین علی السلام فزاد شوطا حال این شوط یا عمدی اضافه شده است یا سهوی اگر عمدی باشد حرام است زیرا زیادی در طواف حرام است و اگر این زیادی سهوی باشد منافات با ادله عصمت دارد زیرا معصومین خصوصا ائمه علیهم السلام در موضوعات و غیر موضوعات مرتکب سهو نمی شوند.

 

فقهاء رضوان الله تعالی علیهم چند جواب داده اند:

منها: این روایت طرح شود زیرا خلاف اعتقاد شیعه است اگر چه سندا صحیح است لذا صاحب جواهر فرموده است لاباس بطرحه زیرا دلیل دیگری هم داریم.

منها: مراد از این روایت طواف مندوب است زیرا در طواف مندوب قران بین طوافین اشکال ندارد کما عن النراقی.

منها: این عمل حضرت بخاطر مصلحت تعلیم بوده است(یعنی حضرت عمدا یک شوط اضافه کردند تا به دیگران یاد بدهند اگر سهوا یک شوط اضافه کردید باید چگونه عمل کنید)

منها: حمل بر تقیه می شود.

مرحوم نراقی فرموده است حمل بر تقیه فاسد است.

و حمل فعله عليه السلام على التعليم بارد، و على التقيّة فاسد، لعدم داع عليها.[6]

 

ظاهرا این روایت حمل بر تقیه می شود البته به گونه ای که ضرر به استدلال برای فرض دوم صورت اولی نداشته باشد. کما اینکه مرحوم صاحب وسائل در ذیل روایت فرموده است این روایت حمل بر تقیه می شود کما اینکه صاحب حدائق[7] و صاحب جواهر[8] نیز به حمل بر تقیه اشاره کرده اند.

اینکه مرحوم نراقی فرموده است حمل بر تقیه فاسد است بخاطر این است که جهت تقیه را دقت نکرده است.

 

تقریب حمل بر تقیه

ظاهرا از همه بهتر صاحب جواهر حمل بر تقیه را توضیح داده است ایشان فرموده است

که این حدیث شریف دو مطلب را بیان می کند:

مطلب اول این است که اضافه شوط واحد صدمه به صحت طواف نمی زند.

مطلب دوم این است که به دنبال هشت شوط، شش شوط دیگر انجام شود.

این دو حکم در کلام امام علیه السلام برای بیان حکم واقع است و در این دو مطلب حمل بر تقیه نمی شود بلکه فقط در استناد حکم به فعل امیر المومنین تقیه صورت گرفته است یعنی در اینکه حضرت سهو کرده است تقیه صورت گرفته است زیرا اهل سنت قائل بوده اند ائمه علیهم السلام سهو می کرده اند.

و المناقشة في بعض النصوص المزبورة المتضمنة لفعل علي (عليه السلام) بعدم وقوع ذلك منه عمدا و لا سهوا لعصمته مدفوعة باحتمال التقية فيه على معنى أن الصادق (عليه السلام) حكاه كما عندهم تقية مع أن الدليل غير منحصر فيه، فلا بأس بطرحه، كما لا ريب في ان المتجه ما عليه المشهور. [9]

کما اینکه در بحث رویت هلال روایتی از امام علیه السلام داریم که شخص از حضرت سوال کرد یوم الشک چه خواهید کرد حضرت فرمودند: ذاك الى امام المسلمين أن أفطرت أفطرنا و ان صمت صنما فأمر اللعين بإحضار الطعام فأفطر عليه السلام و لما خرج قال لأن أفطر يوما من شهر رمضان أحب الى من ان يضرب عنقي‌.

لولا وجود معارض مفاد این روایت این است که ثبوت هلال بدست امام علیه السلام است اما در اینکه این شخص امام المسلمین است در این جهت تقیة صورت گرفته است.

اما بقیه وجوه بلا دلیل می باشد.


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص367، ابواب طواف، باب34، ح15، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص368، ابواب طواف، باب34، ح16، ط آل البیت.
[3] اجود التقریرات، ابولقاسم خوئی، ج1، ص539.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص365، ابواب طواف، باب34، ح6، ط آل البیت.
[5] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص365، ابواب طواف، باب34، ح7، ط آل البیت.
[6] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص92.
[7] حدائق الناضرة، شیخ یوسف بحرانی، ج16، ص209.
[8] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19، ص367.
[9] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19، ص367.