درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

94/06/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: افعال عمره/ طواف/کم کردن سهوی طواف
دلیل دوم برای نظریه مشهور:
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ اعْتَلَّ عِلَّةً لَا يَقْدِرُ مَعَهَا عَلَى إِتْمَامِ الطَّوَافِ فَقَالَ إِنْ كَانَ طَافَ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ فَقَدْ تَمَّ طَوَافُهُ وَ إِنْ كَانَ طَافَ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الطَّوَافِ فَإِنَّ هَذَا مِمَّا غَلَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُؤَخِّرَ الطَّوَافَ يَوْماً وَ يَوْمَيْنِ فَإِنْ خَلَّتْهُ الْعِلَّةُ عَادَ فَطَافَ أُسْبُوعاً وَ إِنْ طَالَتْ عِلَّتُهُ أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ أُسْبُوعاً وَ يُصَلِّي هُوَ رَكْعَتَيْنِ وَ يَسْعَى عَنْهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ إِحْرَامِهِ وَ كَذَلِكَ يَفْعَلُ فِي السَّعْيِ وَ فِي رَمْيِ الْجِمَار[1]

به دو فقره از این روایت استدلال شده است.
1-أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ فَقَدْ تَمَّ طَوَافُهُ
امام می فرمایند با اتیان سه شوط طواف صحیح است.
2- وَ إِنْ كَانَ طَافَ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الطَّوَافِ ... عَادَ فَطَافَ أُسْبُوعاً
عاد الطواف اسبوعا یعنی طواف باطل است و باید طواف را از سر بگیرد
بر این اساس بعضی از فقهاء برای نظریه مشهور به این روایت استدلال کرده اند.
نتیجه اینکه دلیل نظریه  مشهور دو امر است:
1-عموم علت
2-منطوق روایات
ظاهرا  و الله العالم استدلال به این روایت خالی از ضعف نیست  زیرا؛
اولا: روایت علی طریق کلینی به دلیل سهل بن زیاد ضعیف است و ایضا علی طریق شیخ نیز به جهت وجود لولوئی ضعیف است.
ثانیا: این روایت در مورد مریض است و شما می خواهید از مریض به ساهی تعدی کنید در حالی که ما یدل علی العموم وجود ندارد.
بنابر این استدلال به این حدیث نه به عموم علت تمام است که دیروز گفته شد  و نه بدون عموم علت(فتم طوافه) نا تمام است.

دلیل بر نظریه دوم: تفصیل  بین شوط واحد و بیشتر از  یک شوط
صاحب مدارک می گوید در ترک سهوی شوط واحد مطلقا چه موالات به هم خورده باشد و یا خیر و منافی انجام شده باشد و چه نشده باشد طواف صحیح است.
دلیل:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِيَّةَ قَالَ سَأَلَهُ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ وَ أَنَا مَعَهُ عَنْ‏ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ سِتَّةَ أَشْوَاطٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَيْفَ طَافَ سِتَّةَ أَشْوَاطٍ قَالَ اسْتَقْبَلَ الْحَجَرَ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ عَقَدَ وَاحِداً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَطُوفُ شَوْطاً فَقَالَ سُلَيْمَانُ فَإِنَّهُ فَاتَهُ ذَلِكَ حَتَّى أَتَى أَهْلَهُ قَالَ يَأْمُرُ مَنْ يَطُوفُ عَنْه‏[2]صحیحة
 در این روایت حضرت به صورت مطلق فرمودند یطوف شوطا و این جمله مطلق است.
نتیجه این است که خلل در طواف اگر یک شوط باشد منافات ندارد للاطلاق.
این استدلال فنیا خالی از تامل نیست به دو جهت:
جهت اولی: گرچه اغلب از این روایت تعبیر به صحیحه و یا موثقه و یا معتبره شده است و لکن جای تامل است زیرا اگر حسن بن عطیه مشترک بین سه نفر باشد حکم به صحت روایت فی غایه الاشکال است مگر از دو راه وارد شویم:
اول اینکه اثبات اتحاد نمائیم و بگوئیم مراد از همه این افراد حسن بن عطیه حناط است که جماعتی می گویند.
دوم این که بگوئیم چون در اسناد کامل الزیاره وارد شده است به دلیل اینکه وی مشمول توثیق ابن قولویه است و کلاهما مشکل است چه اینکه اثبات اتحاد مشکل است و کامل الزیاره هم کرارا اشکالش گذشت.
تنها یک مسأله می تواند مشکل را حل کند و آن اینکه بگوییم حکم مذکور در روایت اتفاقی است  و نیازی به این روایت نیست.
اشکال دوم گرچه به مدارک وارد نیست چون ایشان هم صورت جهل را می گوید و هم نسیان را حد اقل در صورت جهل کلام ایشان تمام است و لکن به صورت کلی این روایت ما نحن فیه را که بحث از نسیان است و نقص سهوی را شامل نمی شود.
چه اینکه مورد روایت جهل است فرد فکر می کرده که الله اکبر یک شوط کامل است لذا بعد شش شوط انجام داده است شخص نمی دانسته که مجرد تکبر یک شوط محسوب نمی شود.
برای اینکه روایت شامل نسیان هم بشود باید روایت را خلاف ظاهر معنی نمود و بگویید این شخص شمارش را در انتهاء شوط قرار داده است و لذا شوط هفتم را اشتباها نیاورده است.
قول سوم: مطلقا طواف صحیح است چه قبل از نصف و چه بعد النصف چه یک شوط باشد یا بیشتر.
دلیل بر این نظریه
عن أبي علي الاشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن صفوان بن يحيى، عن إسحاق بن عمار قال : قلت لابي عبدالله ( عليه السلام) : رجل طاف بالبيت ثم خرج إلى الصفا فطاف بين الصفا والمروة فبينما هو يطوف إذ ذكر أنه قد ترك بعض طوافه بالبيت، قال : يرجع إلى البيت فيتم طوافه ثم يرجع إلى الصفا والمروة فيتم ما بقي.ورواه الشيخ باسناده عن محمد بن يعقوب. ورواه الصدوق باسناده عن صفوان بن يحيى[3]
این حدیث بنابر جمیع طرق صحیح است.
جمله «اذ ذکر» صریح این است که مورد نسیان را می گوید و هیچ روایتی به این شکل تصریح به صورت نسیان ندارد در این روایت اذ ترک بعض الطواف اطلاق دارد(صرف نظر از مناسبت حکم و موضوع) و شامل یک شوط و بیشتر می شود و می گوید منافی چه خروج از مطاف باشد یا دخول در بیت باشد یا فوت موالات باشد مبطل نیست.


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص386، ابواب طواف، باب45، ح2، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص358، از ابواب طواف، باب32، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص358، از ابواب طواف، باب32، ح2، ط آل البیت.