درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: افعال عمره/ طواف/عدم تمکن از طواف بنفسه
مسألة 4 لو سعى قبل الطواف فالأحوط إعادته بعده، و لو قدم الصلاة عليه يجب إعادتها بعده.[1]
در این مساله دو فرع عنوان شده است.
فرع اول:
زید محرم سعی را نسیانا بر طواف مقدم کرده است در این فرض سیدنا الاستاذ می فرمایند طواف باید دوباره انجام شود و بعد سعی را نیز اعاده کند.
فرع دوم: نماز طواف قبل از طواف، نسیانا انجام شده است در  این فرض هم سیدنا الاستاذ می فرمایند طواف باید انجام شود و نماز طواف نیز اعاده شود.
بعضی از فقهاء این دو فرع یا یکی از دو فرع  را در باب طواف مطرح کرده اند منهم مرحوم نراقی حیث قال: المسألة السابعة: يجب أن يكون الطواف للعمرة أو الحج قبل السعي إجماعا بل ضرورة[2]
بعضی از فقهاء مانند صاحب حدائق حیث قال: الظاهر أنه لا خلاف بين الأصحاب (رضوان الله تعالى عليهم) في وجوب ترتب السعي على الطواف، فلو قدمه عليه وجب إعادتهما [3] و جماعة اخری این فرع را در مسائل سعی مطرح کرده اند.
لکل وجهٌ زیرا می توان گفت کسی که سعی را مقدم کرده است حکم طواف منسی اش چیست کما اینکه ممکن است بگوییم اگر کسی سعی را قبل از طواف انجام بدهد حکم سعیش چیست غایة الامر سیدنا الاستاذ هم این فرع را در طواف ذکر کرده است و هم در باب سعی در مساله 4 الا اینکه در باب سعی فتوای داده است و در باب طواف احتیاط.

دلیل فرع اول:
اولا: اتفاقی است که طواف باید قبل از سعی انجام شود کما  اینکه اتفاقی است که سعی بعد از طواف باید انجام شود لذا مامور به انجام نشده است در نتیجه واضح است که اگر مامور به نیامده است باید اعاده شود.

ثانیا: مقتضای قواعد، اعاده است.
ثالثا: روایات
...قُلْتُ فَإِنَّهُ بَدَأَ بِالصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَبْلَ أَنْ يَبْدَأَ بِالْبَيْتِ- فَقَالَ يَأْتِي الْبَيْتَ فَيَطُوفُ بِهِ ثُمَّ يَسْتَأْنِفُ طَوَافَهُ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- قُلْتُ فَمَا فَرْقٌ بَيْنَ هَذَيْنِ قَالَ لِأَنَّ هَذَا قَدْ دَخَلَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنَ الطَّوَافِ وَ هَذَا لَمْ يَدْخُلْ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْه‏[4]
این حدیث هم بنابر طریق مرحوم صدوق و هم مرحوم کلینی صحیح است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِالسَّعْيِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَالَ يَرْجِعُ فَيَطُوفُ بِالْبَيْتِ- ثُمَّ يَسْتَأْنِفُ السَّعْيَ قُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ قَدْ فَاتَهُ قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ يَمِينِكَ كَانَ عَلَيْكَ أَنْ تُعِيدَ عَلَى شِمَالِك‏[5]
این روایت موید است زیرا اولا: معلوم نیست ما هو الواقع محمد منفرد است یا محمدی که پسوند دارد که محمد بن سیف باشد و ثانیا: محمدی که موسی بن قاسم از او روایت دارد و او از سیف بن عمیره روایت دارد مردد بین ثقه و غیر ثقه می باشد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَبْلَ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ- قَالَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ- ثُمَّ يَعُودُ إِلَى الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَيَطُوفُ بَيْنَهُمَا[6]
جماعتی مانند مرحوم آقای خوئی از این روایت تعبیر به صحیحه منصور بن حازم کرده اند لکن صحت این روایت در غایت اشکال است زیرا مرحوم کلینی از محمد بن اسماعیل نقل کرده است و در محمد بن اسماعیل سه احتمال داده شده است:
احتمال اول این است که ابن بزیع باشد بر این اساس روایت متعبر می باشد.
احتمال دوم این است که محمد بن اسماعیل برمکی صاحب الصومعه باشد بر این اساس نیز روایت معتبر می باشد.
و لکن هر دو احتمال به ملاحظه طبقه مرحوم کلینی در غایت اشکال است زیرا ابن بزیع از اصحاب امام رضا علیه السلام می باشد.
احتمال سوم این است که مراد محمد بن اسماعیل نیشابوری باشد که فضل بن شاذان روایت دارد بر این اساس تعبیر از این روایت به صحیحه در غایت اشکال است زیرا این شخص در رجال قطعا توثیق نشده است فقط دو خصوصیت در باره این شخص وجود دارد خصوصیت اول این است که این شخص در کامل الزیارات آمده است خصوصیت دوم این است که مرحوم کلینی بیش از هفتصد مورد از نیشابوری روایت دارد و از مشایخ مرحوم کلینی بوده است بر این اساس عده ای بخاطر خصوصیت دوم قائل به ثقه بودن این شخص شده اند مرحوم آقای خوئی این جهت را رد می کنند و می فرمایند این شخص از این جهت ثقه است که در اسناد کامل الزیارات واقع شده است.
بعد از این مساله سیدنا الاستاذ واجبات طواف را ذکر کرده است.
منها نیت می باشد در نیت اختلافات زیادی است آیا نیت از اجزاء است یا شرائط، مراد از نیت داعی است یا اخطار است، مراد از نیت قصد فعل است کما عن المستند و الحدائق یا قصد قربت می باشد کما عن استادنا المحقق.
مرحوم شهید در کتاب دروس ادعا کرده است که قصد طاف بالخصوص معلوم نیست واجب باشد به این معنی که وقتی شخص وارد میقات می شود قصد احرام یا قصد احرام عمره تمتع یا قصد احرام حج تمتع یا قصد احرام حج قران و یا قصد احرام حج افراد یا نیابی یا نذری کرده است مرحوم شهید فرموده است همین قصد کفایت می کند لذا وقتی که می خواهد طواف کند لازم نیست قصد حرکت حول البیت را داشته باشد در مقابل اکثرا می گویند این قصد لازم است و فرقی بین احرام و طواف و سعی در اعتبار قصد نیست بلکه بعضی گفته اند در هر شوطی باید قصد همان شوط را بکند.
اختلاف در نیت به این مقدار هم ختم نمی شود بلکه بحث شده آیا علاوه بر قصد طواف باید نوع عمل را هم مشخص کند که طواف حج نیابی است یا نذری است یا حج افراد است یا قران یا تمتع یا لازم نیست.
مهمترین اخلاف همان بحث اخطار و داعی می باشد ما هم این بحث را هم در نیت حج بیان کرده ایم و هم در نیت احرام.
ما این بحث را در دو مطلب پیگیری می کنیم:
مطلب اول: نیت را قصد فعل بگیریم یا قصد قربت بگیریم؟
مطلب دوم: چرا این تفرقه بین طواف و احرام صورت گرفته که مرحوم شهید فرموده قصد طواف لازم نیست اما در باب احرام اتفاقی است که نیت لازم است؟



[1] تحرير الوسيلة، حضرت امام، ج‌1،ص430.
[2] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص121.
[3] الحدائق، بحرانی، ج‌16، ص292‌.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص413، ابواب طواف، باب63، ح3، ط آل البیت.
[5] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص413، ابواب طواف، باب63، ح1، ط آل البیت.
[6] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص413، ابواب طواف، باب63، ح2، ط آل البیت.