درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیست و سوم از محرمات احرام/قطع شجر و حشیش حرم/ قطع شجر و حشیش خشک
بحث در قطع شجر و حشیش خشک در حرم بود.
گفتیم در بین عامه اتفاقی است که اشکال ندارد کما فی المغنی «و لاباس بقطع الیابس من الشجر و الحشیش»[1] اما نزد خاصه اختلاف است.

در این فرع دو نظریه است:
نظریه اول: حرمت؛
کما فی المجمع «الخامس عشر قطع کل ما ینبت فی الحرم من الشجر و الشوک و الحشیش» [2]
و الریاض «و عمومها یشمل الرطب و الیابس خلافا لجماعة»[3]
 و الجواهر «و فی عدم الفرق بین الرطب و الیابس»[4]
و الحدائق «اقول فیه ان ظاهر الاخبار المتقدمة شمول الحکم للیابس و الرطب عن الشجر و الحشیش»[5]
دلیل: اطلاق ادله حرمت قطع شجر و حشیش حرم مانند صحیحه حریز که جمله کل شیء نبت فی الحرم شامل این فرع هم می شود.
نظریه دوم: جواز و اختصاص حرمت به شجر و حشیش رطب کما حکی عن الشهید فی الدروس و المسالک و المحکی عن العلامة فی التذکرة و المنتهی
لكن عن التذكرة و التحرير و في الدروس و المسالك و غيرها جواز قطع اليابس[6]

دلیل:
1-با شک در حرمت، اصل جواز می باشد.
2-فی جملة من الروایات مثل ح1 از باب 88 من التروک آمده است «و لا یختلی خلالها»[7] و خلال کما عن القاموس و النهایة به گیاه تازه تفسیر شده است درنتیجه معنای حدیث این است که کندن گیاههای تازه ای که در حرم روئیده است حرام است پس چیدن گیاه خشک ازحرم و کندن آن جایز است.
3-گیاه خشک، مرده است و احترامی ندارد تا کندن و قطع آن حرمت داشته باشد.

اقرب قول اول می باشد زیرا روایات اطلاق دارند و شامل قطع و کندن گیاه خشک هم می شود و با وجود اطلاق جای تمسک به  اصل نیست کما اینکه جواب از دلیل دوم هم روشن شد زیرا؛
اولا:  اگر چه کما فی القاموس و ابن اثیر و غیرهما کلمه خلاء به گیاه رطب معنا شده است لکن در صحاح صریحا گفته است خلاء، مطلق گیاه می باشد بلکه تصریح می کند خلاء هم به گیاه تازه گفته می شود و هم به گیاه خشک، پس بین لغوین اختلاف وجود دارد.
ثانیا: بر فرض  اینکه خلاء به گیاه رطب گفته شود تنافی بین روایات نیست زیرا هر دو مثبتین می باشند یکی می گوید گیاه رطب حرمت دارد ودیگری می گوید مطلق گیاه حرمت دارد.
کما اینکه دلیل سوم اضعف من الکل می باشد زیرا با وجود نص جایی برای دلیل سوم وجود ندارد و اجتهاد در مقابل نص می باشد(کما اینکه در باب سجده هم سجده بر چوب خشک جایز است اگر چه ملاک سجده بر کل ما ینبت من الارض می باشد).

مورد دوم از موارد اختلافی استفاده از گیاه یا شجر قطع شده می باشد رطبا کان او یابسا آیا استفاده از درختی که خودش قطع شده یا کسی عصیانا آن را قطع کرده است، جایز است یا نه؟

در این فرع سه نظریه است:
نظریه اول: مطلقا حرام است کما عن الریاض حیث قال: ثم التحريم في الصحيح يعمّ القطع و الانتفاع مطلقاً، فلو انكسر غصن أو سقط ورق لم يجز الانتفاع به، سواء كان ذلك بفعل آدمي أو غيره، إلّا أن المحكي عن التذكرة و المنتهى‏ دعوى الإجماع على‏ جوازه في الثاني، و استقرابه في الأول، و لعلّه لمنع عموم الصحيح للانتفاع، باحتمال اختصاصه بحكم التبادر و غيره بالقطع دون غيره.[8]
دلیل:
1-حذف متعلق دلالت بر عموم دارد چرا که متعلق کل شیء نبت فی الحرم حذف شده است و این دلالت بر عموم دارد یعنی قطع و کندن و استفاده از ثمره درخت و برگ آن حرام است.
2-این فرع نظیر صید فی الحرم می باشد همانطور که اگر کسی آهو را صید کند دیگران حق استفاده از آن را ندارند در اینجا هم استفاده از درختی که قطع شده نیز جایز نیست کما عن العامة.
نظریه دوم: جواز مطلقا
دلیل: با شک در حرمت، اصل جواز می باشد.
نظریه سوم: اگر قطع توسط انسان بوده است جایز نیست اما اگر توسط غیر انسان باشد اشکال ندارد.(دلیل بر حرمت در شق اول عموم و دلیل بر جواز در شق دوم اجماع می باشد کما فی الجواهر)

اقرب نظریه دوم می باشد زیرا؛
اولا: متفاهم عرفی از حرمت گیاه و شجر، کندن و قطع آن می باشد لذا احدی نگفته است نگاه کردن به گیاه حرم، حرام می باشد.
ثانیا: بر فرض اینکه انصراف و تبادری وجود نداشته باشد در روایاتی که اشاره شد و ما سیاتی، شش طائفه روایت داریم طائفه اولی ح1 از باب 76 که مفادش ما ینبت فی الحرم می باشد و طائفه دوم روایاتی است که می گوید قلع گیاه و شجر حرام است مانند ح2 از باب 86 و طائفه سوم روایاتی است که می گوید قطع گیاه و شجر حرم حرام است مانند ح2 باب 86 و ح1 باب 85  و ح12باب 50 از ابواب احرام و طائفه چهارم که می فرمایند نزع حرام است مانند ح2 از باب 85 و طائفه پنجم روایاتی که می فرمایند اختلاء خلاء حرام است مانند ح1 از باب 88 و طائفه ششم روایاتی است که می فرمایند شجر حرم لایعضد مانند ح1 باب 88 و همه این طوائف در معنای قطع می باشند نزع به معنای کندن می باشد خلاء هم به معنای قطع می باشد کما اینکه لایعضد هم به معنای قطع می باشد در نتیجه اطمینان حاصل می شود که ما هو الحرام قطع گیاه می باشد.
کما اینکه قیاس این فرع به صید صحیح نیست زیرا آنچه در صید حرام است از باب میته بودن صید می باشد.
بر فرض اینکه شک کنیم که ما هو الحرام چیست نمی دانیم حرام قطع است یا اعم از قطع می باشد در این صورت ما هو المتیقن قطع می باشد و موجب اجمال می شود یعنی ما نمی دانیم مطلقا انتفاع اشکال دارد یا خصوص قطع لذا متیقن قطع باشد و بقیه انتفاعات اشکال ندارد.
 اگر شاخه ای که شکسته است لکن هنوز از شجر جدا نشده است در این صورت بریدن این شاخه بنابر احتیاط واجب جایز نیست زیرا مصداق قطع می باشد.


[1]مغنی، ابن قدامه، ج3، ص169، م2412.
[2]مجمع الفائدة و البرهان، محقق اردبیلی، ج6، ص312.
[3]ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج6، ص309، ط جامعة المدرسین.
[4] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج18، ص415.
[5]  حدائق الناضرة، شیخ یوسف بحرانی، ج15، ص535.
[6] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص416.
[7] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص557، ابواب تروک احرام، باب88، ح1، ط آل البیت.
[8]  ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج6، ص310، ط جامعة المدرسین.