درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیست و یکم از محرمات احرام/ قلم الاظفار/ حکم وضعی تقلیم اظفار/موضوع کفاره
نتیجه ماذکرنا این شد که موضوع شاة در تقلیم اظافر، یدین او الرجلین می باشد.
دلیل بر این مدعی حدیث شش و تفریع حدیث یکم از باب 12 و حدیث پنجم از باب 10 بود من جانب این احادیث دلالت بر مدعی دارد و من جانب آخر ادله قول مقابل ناتمام است یا ضعف سندی دارد مانند حدیث دوم یا مانند حدیث یکم ضعف دلالی دارد اما لعدم الدلالة و اما لاجمالها و اما لاقوائیت ادلة ظهور الیدین
و مما یوید ما ذکرنا بل یدل علیه این است که در متون فقهیه اشاره به عدد نشده است.
مرحوم مفید فرموده است:
و إذا قلم المحرم شيئا من أظفاره فعليه أن يطعم عن كل ظفر مسكينا مدا من طعام فإن قلم أظفار يديه جميعا فعليه دم شاة فإن قلم بعد ذلك أظفار رجليه كان عليه دم آخر فإن قلم أظفار يديه و رجليه في مجلس واحد فعليه دم واحد.[1]
کلام مرحوم سلار در مراسم
منها:فإن قلم أظفار يديه أو رجليه، فعليه دم شاة.[2]
کلام ابن براج در مهذب
منها:أو قلم أظفار يديه و رجليه في مجلس واحد، أو قلم أظفار يديه في مجلس واحد، أو قلم أظفار رجليه في مجلس واحد، فان قلم شيئا من الأظفار ناسيا، لم يلزمه على ذلك شي‌ء [3] [4]
کلام ابن حمزه در وسیله
منها:وتقليم أظفار اليدين في مجلس واحد[5]
کلام شیخ در خلاف
منها:من قلم أظفار يديه لزمته فدية، فإن قلم دون ذلك لزمه عن كل إصبع مد من طعام.[6] [7]
کلام علامه در تبصره:
منها:(الثالثة) في تقليم كل ظفر مد من طعام، و في يديه و رجليه شاة مع اتحاد المجلس، و لو تعدد فشاتان. و على المفتي إذا قلم المستفتي فأدمى إصبعه شاة.[8] [9]

کلام شهید در دروس
الرابع عشر: قلم الأظفار، ففي كلّ ظفر مدّ من طعام، و في الرواية  قيمة مدّ، و في أظفار يديه أو رجليه شاة ما لم يكن كفّر عن الماضي، و في جميعها شاة إن اتّحد المجلس و إلّا فشاتان[10]

فقط مرحوم صدوق در مقنع هر دو عنوان را ذکر کرده است ایشان هم مضمون روایت حلبی را که عشرة آمده است را نقل کرده است و هم تفریع موجود در حدیث اول و ششم را ذکر کرده است
و إذا قلم  المحرم أظفاره فعليه في كل إصبع مد من طعام، فان هو قلم عشرتها  فعليه دم شاة، فإن قلم أظفار يديه و رجليه جميعا في مجلس واحد فعليه دم، و إن كان فعله في مجلسين فعليه دمان، و إن كان جاهلا أو ناسيا أو ساهيا، فلا شي‏ء عليه.[11]                       
بقی کلام فی امور
امر اول: کلمه اصل در کلام صاحب جواهر
اولا ایشان کلمه اصل را  در زائد و ناقص هر دوپیاده کرده است و ثانیا می فرمایند مفاد اصل این است که موضوع عشرة می باشد یعنی در نه تا شاة واجب نیست تبعا اصل در جائی است که شک وجود داشته باشد.

فرض شک اینگونه است که اگر 9 ناخن گرفته شود(در ید ناقصه) نمی دانیم مد واجب است یا شاة واجب است جهت شک ممکن است این است که ما موضوع را نمی دانیم عشره است یا یدین او الرجلین می باشد لذا شک برای ما حاصل شده است در این فرض مقصود صاحب جواهر نفی شاة بوسیله اصل می باشد.
کلام صاحب جواهر علی تقدیر لاباس به و علی تقدیر فی غایت الاشکال زیرا؛
به تبع شک در موضوع شک در متعلق وجوب داریم که آیا متعلق وجوب تسعة مد می باشد یا شاة می باشد طبعا این فرض داخل در بحث علم اجمالی خواهد شد که یا شاة واجب است یا مد واجب است و من الواضح که گندم با گوسفند متاینین می باشند و اگر اطراف علم اجمالی متاینین باشد باید احتیاط کرد.
مگر اینکه بگوییم در دوران امر بین متاینین به اعتبار قیمت بحث را به اقل و اکثر برگردد کما عن بعض لذا تمسک به اصل مانعی نخواهد داشت.
شک از جهات دیگری هم قابل فرض است مثلا اگر بعد از گرفتن پنج ناخن، کفاره داده باشد بعد بقیه ناخن ها را گرفته است اگر نتوانستیم که مبنای خود را در بحث تخلل کفاره مشخص کنیم تبعا در وجوب مد یا شاة شک می کنیم.
و همچنین اگر ندانستیم انگشت اضافی، اصلی است یا زائده است طبعا در وجوب مد یا شاة شک می شود.
طبعا اگر ندانیم موضوع چیست و تکفیر چه حکمی دارد و زائد چه حکمی دارد در این فرض شک بین وجوب مد و وجوب شاة وجود خواهد داشت.
کما اینکه اگر کسی چهل ناخن داشت باز هم اگر بنابر متباینین بحث را مطرح کنیم کلام صاحب جواهر در جریان اصل اشتباه است اما اگر به قیمت برگردانیم جریان اصل مانعی نخواهد داشت.

امر دوم: بعض گفته اند که بعد از تحقق عشرة دیگر کفاره ای بر شخص محرم نیست یعنی برای بیشتر از ده تا کفاره ثابت نمی شود و این بحث را قیاس به عشرة اقامت کرده اند که اگر کسی در جائی ده روز ماند بعد از ده روز هر چند روز که بماند ولو مجموعا به بیست روز هم نرسد باید بعد از ده روز نمازهایش را کامل بخواند در ما نحن فیه هم بعد از عشرة دیگر بقیه ناخنها حکمی نخواهند داشت.
و فیه:
اولا: این قیاس مع الفارق است زیرا بعد از نماز چهار رکعتی این فرد شرعا مقیم است ومقیم تا مسافرت نرفته است نمازش کامل است.
و ثانیا: در بیست ناخن روایات تصریح به لزوم کفاره کرده است.



[1] مقنعة، شیخ مفید، ص434.
[2] مراسم، سلار، ص120.
[3] المهذب، ابن البراج، ج‌1، ص224.
[4] ینابیع، علی اصغر مروارید،ج7، ص283.
[5]ینابیع، علی اصغر مروارید، ج8، ص432.
[6] خلاف، شیخ طوسی، ج2، ص309.
[7] ینابیع، علی اصغر مروارید، ج30، ص68.
[8] تبصرة متعلمين في أحكام دين، علامه حلی، ص77.
[9] ینابیع، علی اصغر مروارید، ج30، ص286.
[10] الدروس الشرعية في فقه الإمامية، شهید اول، ج‌1، ص381‌.
[11]المقنع،  شيخ الصدوق، ص238.