درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیست و یکم از محرمات احرام/ قلم الاظفار/ حکم وضعی تقلیم اظفار
جواب چهارم از استدلال به حدیث سوم از باب دوازدهم[1]:
این حدیث مخالف دو طائفه از روایات عامه می باشد طائفه اولی حدیث رفع که دلالت بر عدم کفاره در مورد نسیان دارد؛ عمومیت این حدیث از این جهت است که اعم از باب حج و غیر حج می باشد.
طائفه دوم روایاتی است که در خصوص حج وارد شده است و مفادشان این است که بر جاهل و ناسی چیزی نیست این طائفه در باب 31 از ابواب صید فی الجمله موجود است و مکررا در بقیه محرمات این معنی آمده است که من تعمدا علیه کذا
عمومیت این طائفه از این جهت است که نسبت به حدیث پنجم و ششم از باب ده اعم است زیرا این دو حدیث اختصاص به تقلیم ظفر دارند اما این احادیث اعم از تقلیم ظفر و غیرش می باشد.
فعلیه حدیث سوم معارض با این دو طائفه از روایات می باشد لذا باید از حدیث سوم رفع ید شود.

از جواب سوم و چهارم مشخص شد که حدیث سوم ضعف دلالی علی المدعی دارد لما ذکرنا باینکه دلالت حدیث بر وجوب کفاره بر ذاکر از باب اولویت می باشد زیرا در روایت فقط ناسی ذکر شده است به برکت جواب سوم و چهارم و اتفاق الامه مقیس علیه-حال نسیان- مورد ندارد تا بتوان حالت ذکر را با حالت نسیان قیاس کرد.

جواب پنجم:
حدیث سوم همان حدیث پنجم از باب دوازده می باشد[2] و حدیث پنجم مرسله می باشد لذا نقل جناب شیخ در حدیث سوم مسندا، اشتباه می باشد.
به دو دلیل این دو حدیث اتحاد دارند:
1-مرحوم کلینی اضبط از مرحوم شیخ می باشد و این نشان می دهد که مرحوم شیخ اشتباها روایت را مسندا نقل کرده است.
2-در این حدیث شریف حریز این حدیث را تارة برای حماد نقل می کند و اخری حریز این حدیث را -در حدیث پنجم -برای حماد مرسلة نقل می کند و خود این نشان می دهد که اشتباه صورت گرفته است زیرا معنی ندارد یک بار شخص واحد یک حدیث را  مسند نقل کند و یکبار مرسله نقل کند و از طرفی هم حماد تارة برای ابراهیم بن هاشم نقل کرده است کما فی حدیث الخامس و تارة حماد این حدیث را برای عبد الرحمن نقل کرده است و چطور ممکن است که حماد حدیث را برای یک نفر مرسله نقل می کند و برای فرد دیگر مسندة نقل می کند اگر چه این امر ممکن است اما بعید است کسی که روایت مسند دارد، روایت مسند را مرسل نقل کند.
نتیجه اینکه این دو حدیث یکی می باشند و با اضبطیت مرحوم صدوق حدیث پنجم مقدم می شود از حیث سند.
بر فرض اینکه این دو دلیل ناقص باشد و اطمینان به اتحاد نداشته باشیم اما احتمال اتحاد وجود دارد باز هم حدیث از حجیت ساقط می شود زیرا دوران بین حجت و لاحجت می باشد.
جواب پنجم را مرحوم آقای خوئی در جلد 28 ارائه کرده است بعضی از اعاظم فرموده است اتحاد بسیار بعید است علت غرابت این است که می گوید یک روایت از امام باقر علیه السلام می باشد و یک روایت از امام صادق علیه السلام می باشد در حالیکه مرحوم آقای خوئی اصلا بحث نقل از دو معصوم را ذکر نکرده است تا بعد ما بگوییم این روایت از دو معصوم ذکر شده است اگر چه ممکن است اصل این اشکال سر جای خودش وارد باشد ولی کلام آقای خوئی ناظر به آن نبوده است.
هذا و امّا المناقشة في الصحيحة بكون أمرها دائرا بين الإرسال كالرواية الثانية التي نقلها الكليني و بين كونها مسندة كما في نقل الشيخ كما في كلام بعض الاعلام قدّس سرّهم فمن الغرائب جدّا فان الدوران انّما يكون مورده ما إذا كان الراوي واحدا و الامام الذي روى عنه واحدا فإنه- ح- إذا كانت احدى روايتيه بنحو الإرسال و الأخرى مسندة يكون أمر الرواية دائرا بين الإرسال و الاسناد و يخرج بذلك عن الحجية و الاعتبار و امّا إذا كان الامام عليه السّلام متعددا فأي مانع من ان يكون نقله عن أحدهما بنحو الإرسال و الآخر مسندا و لا منافاة بين النقلين بوجه و المقام من هذا القبيل فان حريز روى الصحيحة عن الصادق عليه السّلام بلا واسطة و المرسلة عن الباقر عليه السّلام مع واسطة مجهولة و لا معنى للحكم بالدوران هنا بل الصحيحة باقية على حجيتها و وجود المرسلة لا يقدح فيها بوجه‌[3]
نتیجه اینکه همه این جوابها صحیح است الا اینکه اعراض اصحاب بهترین جواب می باشد.
در این مساله 41 چند مطلب ذکر شده بود:
1-قطع ناخن کفاره دارد.
2-کفاره قطع ناخن، طعام می باشد نه قیمت آن
3-طعام باید مد باشد یا قبضة من الطعام؟
4-غایت مد چیست؟ خمس است یا ده است؟
سیدنا الاستاذ فرموده اند ده غایت است دلیلش هم این است که اکثر علماء -غیر حلبی و ابن جنید -می فرمایند ده غایت می باشد و ثانیا ح2 از باب دوازده[4] بنابر طریق صدوق و شیخ دلالت دارد که غایت ده می باشد.
مسألة 42 الكفارة لقص جميع أظفار اليد شاة، و لقص جميع أظفار الرجل شاة،نعم لو قصهما في مجلس واحد فللمجموع شاة إلا مع‌تخلل الكفارة بين قص الأول و الثاني فعليه شاتان، و لو قص جميع أظفار إحداهما و بعض الأخرى فللجميع شاة، و للبعض لكل ظفر مد، و لو قص جميع إحداهما في مجلس أو مجلسين و جميع الأخرى في مجلس آخر أو مجلسين آخرين فعليه شاتان، و لو قص جميع أظفار يده في مجالس عديدة فعليه شاة، و كذا في قص ظفر الرجل.[5]

در این مساله به سه مطلب اشاره شده است:
1-فروض عشره من الظفر بدون تکفیر
2-فروض عشره من الظفر مع التکفیر
3-فروض عشره من الظفر المرکبة
4-اخذ ناخن در یک مجلس و اخذ ناخن در مجلس متعدد


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص163، ابواب بقیه کفارات، باب 12، ح3، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص164، ابواب بقیه کفارات، باب 12، ح5، ط آل البیت.
[3] تفصیل الشریعة،  فاضل لنکرانی، ج4، ص238.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص162، ابواب بقیه کفارات، باب 12، ح2، ط آل البیت.
[5] تحریر الوسيله، امام خميني، ج 1 ص 427.