درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ نوزدهم/ تظلیل/استظلال از سرما و باران
بحث در ادله جواز استظلال در لیل بود.
کما ذکرنا نسبت در استظلال در روز متجاوز از بیست روایت  داریم که در بعضی از آنها از خصوصیات- حر و برد و...- سخن بمیان آمده است لکن از لیل در روایات ما و در روایات عامه سخن به میان نیامده است خود این قرینه است که استظلال در شب حرام نبوده است و الا لو کان لبان
فما افاد سیدنا الاستاذ بقوله لایبعد الجواز تمام است.
طائفه سوم برای اثبات نظریه اولی:
در این طائفه هفت روایت وجود دارد پنج روایت در باب 6( ح 1[1]و 3 و ح 5 و ح6 و ح7 ) از بقیه کفارات و دو روایت در باب 64 (ح13[2]و 14 )
در باب تظلیل این روایات نسبت به هفت جهت باید بررسی شوند.
جهت اول: اثبات حرمت استظلال از مطر
جهت دوم: ملاحظه اینکه این روایت چگونه دلالت دارند که استظلال به معنای تستر می باشد.
جهت سوم: ملاحظه اینکه این روایت چگونه دلالت دارند که استظلال تستر من کل شیء می باشد.
جهت چهارم: جواز استظلال در صورت ضرورت.
جهت پنجم: آیا در صورت اضطرار استظلال کفاره دارد؟
جهت ششم: کفاره استظلال چیست؟ شاة است یا مد می باشد یا تخییر؟
جهت چهار و پنج و ششم در مساله 39 و 40 تحریر ملاحظه می شود.
جهت هفتم: آیا از این روایات می توان حرمت استظلال از بَرد را کرد یا نه؟

اما از جهت اولی:-حرمت استظلال از مطر-
ظاهرا در دلالت حرمت این روایات بر استظلال از مطر شکی نیست اگر چه بعضی از فقهاء قائل به احتیاط وجوبی شده اند.
منها: وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ:قُلْتُ لِلرِّضَا ع الْمُحْرِمُ يُظَلِّلُ عَلَى مَحْمِلِهِ- وَ يَفْدِي إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ وَ الْمَطَرُ يُضِرَّانِ بِهِ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ كَمِ الْفِدَاءُ قَالَ شَاةٌ. [3]صحیحة
اگر این جمله شرطیه در کلام امام علیه السلام بود که جای شکی در حرمت نبود لکن این جمله در کلام سائل آمده است لذا بملاحظه جمله شرطیه نمی توان حرمت استظلال از مطر را مطلقا(چه ضرر داشته باشد و چه ضرر نداشته باشد) ثابت کرد. لکن اینکه سوال از جواز عند الضرورة شده است نشان می دهد که راوی شکی در حرمت در حال غیر ضرورت نداشته است و حرمت مرتکز وی بوده است و امام این مطلب را تقریر کرده اند و الا می فرمودند  ضرورت خصوصیت ندارد و اصلا حرام نیست چه در حال ضرورت و چه در حال غیر ضروت.
کما اینکه کلمه نعم در این روایات دلالت دارد که در حال عدم ضرورت حرمت ثابت می باشد(لعل مراد استاد این باشد وقتی در جواب سوال، نعم می آید گویا همان جمله سائل، بعد نعم تکرار شده است وقتی گفته می شود هل زید قائم و در جواب گفته می شود نعم؛ گویا گفته شده است نعم زید قائم پس نعم دلالت دارد که جمله شرطیه در کلام امام علیه السلام هم آمده است)
قبلا نقل کردیم که آقای خوئی رحمة الله علیه برای اثبات قول به اعم(حرمت استظلال از برد و مطر و...)فرمودند استظلال به معنای تستر من کل شیء می باشد با این مبنی طبعا مطر هم شیء است و حرمت شامل آن می شود و اشکالی از این جهت بر ایشان وارد نیست.
بعد از این بیان مرحوم آقای خوئی برای اثبات این ادعا می فرمایند روایات باب 66 و 6 هم شاهد بر این مدعی می باشد چرا که در این روایات نهی از استظلال از برد و مطر شده است.
بل صرح في الروايات بالمنع عن التظليل عن البرد و المطر باب 6 من أبواب بقية الكفارات و باب 66 من أبواب تروك الإحرام و اما إطلاق النهي عن الركوب في القبة و الكنيسة فلحصول التستر بهما دائما و لا أقل من الهواء.[4]
لکن در این دو باب روایتی وجود ندارد که از نهی از استظلال برد و مطر کرده باشد شاید مرادشان ح 13 و 14 باب 64 باشد.
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى الْكِلَابِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع إِنَّ عَلِيَّ بْنَ شِهَابٍ- يَشْكُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِيدٌ وَ يُرِيدُ أَنْ يُحْرِمَ- فَقَالَ إِنْ كَانَ كَمَا زَعَمَ فَلْيُظَلِّلْ- وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ. [5]
از حیث سند این روایت مشکی ندارد اگر اشکالی هم باشد از ناحیه عثمان بن عیسی الکلابی یا عامری یا تمیمی است که این فرد، انسان بدی بوده است و مورد غضب حضرت رضا علیه السلام بوده است لکن در عین حال فرد ثقه ای بوده است و بد بودن وی منافات با ثقه بودنش ندارد لذا شیخ در عده فرموده است روایات این فرد مقبولة می باشد.
اما از حیث دلالت تا جمله «فَقَالَ إِنْ كَانَ كَمَا زَعَمَ فَلْيُظَلِّلْ » ممکن است دلالت بر حرمت استظلال برد داشته باشد اما جمله «وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ»نشان می دهد تمام موضوع استظلال از خورشید می باشد و برد خصوصیتی ندارد.
(توضیح منا: تا قبل از جمله و اما انت دو احتمال وجود دارد 1- علی بن شهاب بخاطر مرضش می خواسته از برد خود را بپوشاند 2- علی بن شهاب می خواسته استظلال از خورشید کند زیرا هوا سرد بوده است و نمی توانسته سرما را تحمل کند لذا مجبور شده است خود را بپوشاند تا سرما به او ضرر نزد در نتیجه استظلال از خورشید هم صورت گرفته است حال اگر احتمال اول باشد و خود برد موضوعیت داشته باشد کلام آقای خوئی صحیح است اما اگر احتمال دوم باشد کلام آقای خوئی صحیح نیست و ما می گوییم با توجه به جمله«وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ» مراد احتمال دوم می باشد زیرا حضرت به راوی فرمودند تو که مریض نیستی حق نداری بخاطر سرما از خورشید(فَاضْحَ) خود را بپوشانی این نشان می دهد که ما قبل این جمله هم بحث در استظلال از خورشید بوده است نه از برد.)
وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ أَ يَتَغَطَّى- قَالَ أَمَّا مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ فَلَا. [6]
از حیث سند روایت مشکلات متعددی دارد؛ حسین بن محمد مردد بین سه  نفر می باشد و حسن بن علی مردد بین شش نفر می باشد و بر فرض اینکه وی بطائنی باشد روایت از ناحیه معلی بن محمد که در سند حدود هفتصد روایت هم آمده است  که مراد معلی بن محمد بصراوی است، مشکل دارد فقط در تفسیر علی بن ابراهیم و کامل الزیارات واقع شده است اما جماعتی از رجالین این فرد را طعن کرده اند.
اما از حیث دلالت در این روایت اسمی از استظلال نیامده است بلکه در این روایت سخن از تغطیه می باشد نه استظلال
بعضی توهم کرده اند چون بخاطر حرات کسی تغطیه نمی کند مراد از تغطیه استظلال می باشد و این روایت مربوط به استظلال می باشد در غایت اشکال است و اکل از قفا می باشد چرا شما جانب حرارت گرفته اید چرا نمی گویید برد اقتضای تغطیه را دارد.
خلاصه اینکه اگر مبنای آقای خوئی برای قول به اعم این باشد که مراد از استظلال تستر من کل شیء می باشد فهو صحیح اما اگر مستندشان این روایات باشد صحیح نیست.


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص154، ابواب بقیه کفارات، باب6، ح1، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص519، ابواب تروک احرام، باب64، ح13، ط آل البیت.
[3]وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص155، بقیه کفارات، باب6، ح5، ط آل البیت.
[4] المعتمد فی شرح المناسک، ابوالقاسم خوئی، ج4، ص242.
[5] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص519، ابواب تروک احرام، باب64، ح13، ط آل البیت.
[6] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص519، ابواب تروک احرام، باب64، ح14، ط آل البیت.