درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ نوزدهم/ تظلیل
فرع پنجم:
آیا حرمت استظلال اختصاص به سایه اشیاء خارجی دارد یا سایه اعضاء خود محرم را نیز شامل می شود؟
در این فرع دو احتمال یا دو قول وجود دارد:
قول اول: حرمت تظلیل اختصاص به سایه اشیاء خارجی دارد.
دلیل:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يَضَعَ الْمُحْرِمُ ذِرَاعَهُ عَلَى وَجْهِهِ- مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَسْتُرَ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ.[1]
وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ بِثَوْبٍ- وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَسْتُرَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ.[2]
اگر معلی ثقه باشد کما عن استادنا المحقق این روایت دلیل است و اگر ثقه نباشد کما عن النجاشی-و هو الظاهر- این روایت موید است.
جهت اینکه آقای خوئی فرموده اند معلی ثقه است این است که ایشان فرموده اند که در روایات آمده است وی اهل بهشت است و کسی که اهل بهشت است دروغ نمی گوید و ثقه است ولی به نظر ما این دلیل بر ثقه بودن وی نمی شود زیرا ممکن است کسی تفضلا به بهشت رود ضمن اینکه ولو معلی استحقاق بهشت را هم داشته باشد ولی این استحقاق بخاطر این است که وی از شیعیان مخلص بوده است و بخاطر تشیعش شهید شده است لذا بخاطر شهادتش امام فرموده اند وی اهل بهشت است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُثَنَّى الْخَطِيبِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ وَ بَشِيرِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ:...كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَرْكَبُ رَاحِلَتَهُ فَلَا يَسْتَظِلُّ عَلَيْهَا- وَ تُؤْذِيهِ الشَّمْسُ فَيَسْتُرُ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ- وَ رُبَّمَا يَسْتُرُ وَجْهَهُ بِيَدِهِ- وَ إِذَا نَزَلَ اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فِي الْبَيْتِ وَ بِالْجِدَارِ.[3]
 این روایت موید است لمکان جعفر بن مثنی الخطیب و بشر بن اسماعیل یا بشیر بن اسماعیل و مجرد اینکه بشیر بن اسماعیل عمار باشد فائده ای ندارد.

احتمال دوم: تظلیل اختصاص به اعضاء بدن محرم دارد.
دلیل:      
بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَسْتَتِرُ- مِنَ الشَّمْسِ بِعُودٍ وَ بِيَدِهِ قَالَ لَا إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ[4].
بررسی سند روایت:
مرحوم اردبیلی می فرمایند طریق مرحوم صدوق به سعید اعرج قوی است
در طریق مرحوم صدوق به سیعد اعرج عمرو بن عبد الکریم واقع شده است و نسبت به ایشان فی الجمله اختلاف است اگر ایشان را ثقه دانستیم کما عن استادنا المحقق این طریق صحیح است کما هو الظاهر و تعبیر به خبر از این روایت صحیح نیست و الا طریق مشکل دارد.

بررسی تعارض بین روایات
احتمال اول: تعارض بین روایات بالتباین است و این دو طائفه از روایات در اعضاء خود محرم بالمعارضه ساقط می شود و مرجع اطلاق حرمت تظلیل می باشد.
احتمال دوم: اگر چه بحسب ظاهر این دو طائفه متعارضین می باشند لکن بما اینکه تعارضشان، تعارض نص و ظاهر یا تعارض اظهر و ظاهر می باشد زیرا کلمه «لا» بظاهرش دلالت بر حرمت دارد اما روایات مجوزه نص در جواز می باشند و واضح است که نص یا اظهر قرینه است که «لا» در کراهت استعمال شده است و از ظهورش در حرمت رفع ید می شود.
ظاهرا لاینبغی التامل که طائفه اولی مقدم می شود و حرمت اختصاص به اشیاء خارج از بدن محرم دارد و الی ذلک اشار مرحوم صاحب ریاض بقوله: و كذا يجوز له التستر عن الشمس ببعض جسده و إن منع عنه بعض الأخبار السابقة؛ لمعارضته بأقوى منها سنداً و عدداً و دلالةً[5]

اینکه فرموده اند این طائفه اقوی سندا می باشند بخاطر وقوع سعید اعرج در طریق مرحوم صدوق می باشد اما صحیحه معاویة بن عمار این مشکل را ندارد علی ای حال با وجود روایت صحیح ذکر سندا و عددا اثری ندارد.
نسبت به سعداعرج در سه جا استدلال شده است.
یکی در تغظیة الراس که فقهاء فرمودند این صحیحه تظلیل را می گوید نه تغطیه را
دوم صاحب جواهر [6]مفصل بحث کرده است و می گوید صحیحه اعرج دلالت بر فرع چهارم(تظلیل جانبی) دارد ایشان از کلمه عود استفاده کرده است که تظلیل جانبی کراهت دارد صاحب جواهر می فرمایند در استفاده از چوب دو طائفه روایت داریم لذا این صحیحه با آن سه روایت تعارض می کند ونتیجه اش حمل صحیحه سعید بر کراهت می باشد و با توجه به اینکه چوب از باب مثال می باشد مطلق تظلیل به غیر اعضاء محرم کراهت دارد در حالیکه تعارض در ید می باشد نه چوب زیرا روایات ثلاثه نظری به چوب ندارند.
سوم در استظلال به اعضاء محرم می باشد.


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص524، باب67 از ابواب تروک احرام، ح3، ط آل البیت.
[2]  وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص524، باب67 از ابواب تروک احرام، ح2، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص520، باب66 از ابواب تروک احرام، ح1، ط آل البیت.
[4]  وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص525، باب67 از ابواب تروک احرام، ح5، ط آل البیت.
[5] ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج6، ص305، ط جامعة المدرسین.
[6] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج18، ص401.