درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ محرم هفدهم/ پوشاندن سر بر مردان/پوشاندن سر با دست
بررسی ادله قول دوم و سوم:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: الْمُحْرِمُ إِذَا غَطَّى رَأْسَهُ(وجهه) فَلْيُطْعِمْ مِسْكِيناً فِي يَدِهِ الْحَدِيثَ. [1][2]
به این روایت تاره استدلال به وجوب کفاره تغطیه الراس او الوجه شده است که از واژه فلیطعم مسکینا بدست آورده اند؛ لذا مرحوم شیخ قائل به وجوب کفاره شده است.
و اخری استدلال به حرمت تغطیه الراس او الوجه شده است للملازمه بین کفاره و حرمت ؛ لذا مرحوم ابن ابی عقیل قائل به حرمت شده اند.

اشکالات به روایت:
اولا نسبت به حرمت کسی به غیر از ابن ابی عقیل قائل به حرمت نشده است ؛ بر این اساس این روایت مورد اعراض اصحاب است و استدلال به آن  در غایت الاشکال است پس نه دلالت بر کفاره دارد و نه دلالت بر حرمت با این فرق که حرمت یک قائل دارد و کفاره دو قائل.
اضف الی ذلک که این روایت خالی از شبهات دیگر هم نیست:
منها: این حدیث در باب 5[3] به شکل مضمره نقل شده است و معلوم نیست که قائل امام علیه السلام است یا شخص دیگری است لکن همین روایت در باب55 [4]مسندة نقل شده است خلاصه اینکه ایشان تارة این حدیث را مضمره نقل کرده است و تارة مسندة لکن این اشکال مهم نیست زیرا این حدیث در مصدرش که تهذیب باشد مضمره می باشد.[5]
منها: در باب 55 کلمه وجهه آمده است لکن در ح1 از باب 5 راسه در وسائل آمده است.
این اشکال هم مهم نیست زیرا با مراجعه به مصدر مشکل حل خواهد شد در نسخه تهذیب[6] موجود کلمه وجهه آمده است نه راسه
کیف کان استدلال به این روایت بخاطر اعراض اصحاب صحیح نیست.
دلیل نظریه ابن ابی عقیل
محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن معاوية بن عمار، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : يكره للمحرم أن يجوز بثوبه فوق أنفه، ولا بأس أن يمد المحرم ثوبه حتى يبلغ أنفه . قال الصدوق : يعني من أسفل . [7]
وبإسناده عن حفص بن البختري وهشام بن الحكم جميعا، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) أنه قال : يكره للمحرم أن يجوز ثوبه أنفه من أسفل، وقال : أضح لمن أحرمت له. [8]
هر دو روایت صحیحه می باشند.
تقریب استدلال:
اگر چه در این روایات کلمه یکره بکار رفته است و این کلمه در زماننا هذا به معنای کراهت اصطلاحی می باشد لکن در لسان قدماء و روایات در حرمت استعمال شده است چه بگوییم وضع برای حرمت شده است یا وضع برای جامع حرمت و کراهت شده است لکن بخاطر قرینه حمل بر حرمت می شده است.
و فیه:
اگر یکره وضع برای حرمت شده باشد بقرینه اتفاق علماء بر خلاف در این فرع، می گوییم در این روایات به معنای کراهت اصطلاحی می باشد و اگر برای جامع وضع شده است بهتر می توان یکره را به قرینه کلام فقهاء حمل بر کراهت اصطلاحی کرد.
نتیجه ما ذکرنا این شد که ما افاد سیدنا الاستاذ بجواز تغطیة الوجه مطلقا تمام است.

فرع یازدهم از فروع تغطیة الراس:
حکم پوشاندن سر -یا صورت برای محرم بنابر قول ابن ابی عقیل -بوسیله دست.
این فرع در همه کتب مطرح شده است کما فی المستند اگر چه سیدنا الاستاذ به این فرع اشاره نکرده است.
يجوز ستر الرأس ببعض جسده كاليد و الذراع، كما صرّح به في المنتهى  و غيره، للأصل الخالي عن المعارض، لانتفاء الإجماع، و الأخبار المستفيضة المجوّزة لحكّ الرأس باليد، و عدم صدق إصابة الثوب و التخمير و التقنّع الواردة في الأخبار، و عدم معلوميّة إرادة نحو ذلك من كون إحرام الرجل في رأسه، و لوجوب مسح الرأس في الوضوء، و لصحيحة معاوية بن وهب، و ابن عمّار، و رواية المعلّى بن خنيس، و جعفر بن المثنّى[9].

دلیل:
مرحوم نراقی برای جواز به چند دلیل تمسک کرده است.
اولا: تمسک به اصل عدم حرمت.
و ثانیا: اجماع
و ثالثا: روایاتی که می فرمایند حک الراس و الجسد جایز است و اگر تغطیة الراس حرام باشد فرقی بین بعض و کل سر نمی باشد.
و رابعا: مسح راس از واجبات وضو است این نشان می دهد که پوشاندن سر با دست اشکال ندارد.
و خامسا: ایشان بعد از نقل روایات حرمت پوشاندن می فرمایند آنچه در روایات حرمت تغطیه ذکر شده است سه عنوان می باشد؛ تخمیر، اصالة الثوب، تقنع و ید هیچ کدام از عناوین نمی باشد اگر چه بحث را منحصر در این عناوین ثلاثه ندانیم و به اشیاء خارجی هم تسری بدهیم لکن این تسری فقط در اشیاء خارجیه می باشد نه اجزاء بدن محرم در نتیجه مقتضی حرمت وجود ندارد.
سادسا: استدلال به پنج طائفه از روایات سیاتی انشاء الله


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص506، باب55 از تروک احرام، ح4، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص153، باب5 از ابواب بقیه کفارات، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص153، باب5 از ابواب بقیه کفارات، ح1، ط آل البیت.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص506، باب55 از تروک احرام، ح4، ط آل البیت.
[5] تهذیب، شیخ طوسی، ج5، ص307.
[6] تهذیب، شیخ طوسی، ج5، ص307.
[7] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص512، باب61 از تروک احرام، ح1، ط آل البیت.
[8] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص512، باب61 از تروک احرام، ح2، ط آل البیت.
[9] مستند الشیعة، نراقی، ج12، ص22.