درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

92/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ محرم پانزدهم/ تدهین
یکی از ادله قائلین به جواز تدهین استدلال به روایاتی بود که می فرمایند استعمال دهن برای محرم کراهت دارد.
منها:وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ ...وَ إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ- الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ- غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ- إِلَّا الْمُضْطَرَّ إِلَى الزَّيْتِ أَوْ شِبْهِهِ يَتَدَاوَى بِهِ[1].
تقریب استدلال
کلمه کراهت در این روایت مسبوق به حرمت و در مقابل حرمت قرار گرفته است لذا کلمه کراهت ولو مجمل باشد ولکن در مواردی که مسبوق به حرمت می باشد به معنای کراهت مصطلحه می باشد.
و فیه:
قرینه مذکور برای حمل یکره بر حرمت ناتمام است زیرا کلمه یکره اگر چه در این روایات خصوصا در صحیحه معاویة بن عمار مسبوق به حرمت می باشد ولی نهی اول مربوط به مطلق دهن می باشد و مدخول یکره ادهان طیبه می باشد درحالیکه محل بحث در فرض اول-دهن بدون طیب- می باشد ضمن اینکه ممکن است جهتی که در مدخول یکره لحاظ شده است بحث طیب باشد خصوصا که طیب در امور اربعه منحصر شده است علی قول.
و بر فرض اینکه این قرینه تمام باشد و یکره ظهور در جواز داشته باشد، صحیحه حلبی مقدم بر این حدیث می باشد زیرا این صحیحه یا نص در حرمت است یا اظهر از این حدیث می باشد.
از ما ذکرنا جواب از تمسک به اصل برای عدم حرمت واضح شد زیرا با وجود ادله اجتهادیه نوبت به اصول عملیه نمی رسد.
اما فرض دوم: استعمال دُهنی که مخلوط با چیزی است که بوی خوش دارد.
حدائق و ریاض ادعا کرده اند که خلافی در حرمت نیست لکن در این فرض هم دو قول است.
قول اول: حرمت کما عن الاکثر منهم سیدنا الاستاذ
قول دوم: جواز کما حکی عن الشیخ فی الجمل و ابن حمزه فی الوسیله و الحبی فی الکافی
دلیل قول اول:
1-عدم الخلاف کما ادعاه العلامة
2-دو طائفه از روایات
طائفه اولی:
روایاتی که در حرمت طیب آمده است اگر قائل باشیم که اکل و لمس طیب حرام است همه آن روایات دلالت بر حرمت روغنی که بوی خوش دارد، نیز می کند.
طائفه ثانیة:
منها:  مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَدَّهِنْ حِينَ تُرِيدُ أَنْ تُحْرِمَ- بِدُهْنٍ فِيهِ مِسْكٌ وَ لَا عَنْبَرٌ- مِنْ أَجْلِ أَنَّ رَائِحَتَهُ تَبْقَى فِي رَأْسِكَ بَعْدَ مَا تُحْرِمُ- وَ ادَّهِنْ بِمَا شِئْتَ مِنَ الدُّهْنِ حِينَ تُرِيدُ أَنْ تُحْرِمَ- فَإِذَا أَحْرَمْتَ فَقَدْ حَرُمَ عَلَيْكَ الدُّهْنُ حَتَّى تُحِلَّ[2].
از این روایت استفاده می شود استعمال روغنی که مخلوط با زعفران می باشد حرام است ولو قبل از احرام باشد و بداند اثر آن تا حال احرام باقی خواهد بود به عبارت دیگر اگر تدهین اسم مصدری حرام باشد تدهین مصدری هم حرام می باشد.
دلیل قول دوم:
دلیل بر این قول همان ادله فرض اول می باشد یعنی تمسک به سه طائفه از روایات و تمسک به اصل عملی
و فیه: همان جوابهایی که در فرض اول بیان کردیم در اینجا هم جاریست اما مرحوم نراقی فرموده است روایات مانعه با جملات خبریه آمده است لذا نسبت بین این روایات با روایات مجوزه عموم و خصوص من وجه است و باید به قانون عامین من وجه مراجعه کرد اما ما چون می گوییم این جملات ظهور در حرمت دارد همان جوابهای سابق را می دهیم.

اما فرض سوم: استعمال دهنی که اصالة بوی خوش دارد.
ازما ذکرنا روشن شد که در این فرض هم دو قول است قول بالحرمة لبعض الادلة المتقدمة و قول بالجواز للادلة الاربعة المتقدمة
ظاهرا در این فرض هم حرمت ثابت است- اگر چه سیدنا الاستاذ این فرض را مطرح نکرده است- زیرا ادله متقدمه بر حرمت شامل این فرض هم می شود البته چون روایاتی در خصوص ادهان طیبه بر جواز آمده است، جواز در این فرض اولی از جواز در فرض قبلی می باشد خصوصا که ادله طیب هم شامل این فرض نمی شود زیرا هر بوی خوشی طیب نیست لکن گفتیم این روایات ظهور در جواز ندارد و بر فرض اینکه ظهور در جواز داشته باشد طائفه اولی إما لنصوصیته او لاظهریته مقدم بر این طائفه می باشد.
فرع:
استعمال روغنی که در آن طیب وجود دارد قبل از احرام، اگر اثرش تا حال احرام باقی بماند چه حکمی دارد؟
فیه قولان:
قول اول: حرمت
دلیل: مستفاد از صحیحه حلبی(ح1 باب 29) حرمت این فرض می باشد زیرا فرموده است استعمال دهن حدوثا و بقاءً حرام است.
قول دوم: جواز کما عن الشیخ
دلیل: سیاتی انشاء الله



[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص444، باب18، ح8 ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص458، باب29، ح1 ط آل البیت.