درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

92/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/لبس زینت/ لبس خاتم
محرم سیزدهم: لبس خاتم برای زینت
فیه قولان
قول اول: حرمت کما عن المشهور
قول دوم: عدم حرمت کما عن المحقق و ابن سعید فی الجامع و محقق الخونساری فی جامع المدارک  بلکه شیخ در تهذیب حیث قال:
وَ لَا بَأْسَ بِلُبْسِ الْخَاتَمِ لِلسُّنَّةِ وَ يُكْرَهُ لُبْسُهُ لِلتَّزَيُّنِ بِهِ رَوَى ذَلِكَ‌[1]

این عبارت مردد است که از جناب مفید باشد کما احتمله محقق اردبیلی به این اعتبار که سیاق این کلام مثل بقیه کلمات مفید است مرحوم شیخ در تهذیب که شرح مقنعه است در همه جا کلام مقنعه را نقل می کند و توضیح می دهد پس خود مرحوم مفید قائل به کراهت می باشد.
ولی کلام خود مفید در مقنعة [2]این است که می فرمایند زینت کردن حرام است زیرا زینت کردن را در ردیف محرمات ذکر کرده اند.
عبارت مقنعة:
فمن أحرم وجب عليه القيام بشرائط الإحرام فمن ذلك اجتناب النساء و الطيب ...و الزينة و الجدال و الكذب يفسد الإحرام[3].
نتیجه اینکه در این مساله دو قول می باشد.
قول اول: جواز
دلیل:
دلیل اول: جملة من الروایات
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِلُبْسِ الْخَاتَمِ لِلْمُحْرِمِ[4].
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: رَأَيْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع وَ هُوَ مُحْرِمٌ- وَ عَلَيْهِ خَاتَمٌ وَ هُوَ يَطُوفُ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ[5]صحیحة.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: رَأَيْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع وَ هُوَ مُحْرِمٌ- وَ عَلَيْهِ خَاتَمٌ وَ هُوَ يَطُوفُ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ[6].
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: رَأَيْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ هُوَ مُحْرِمٌ خَاتَماً[7].
دلیل دوم: تمسک به اصل برائت
و فیهما:
اما روایات اولا یا ضعف سندی دارند و یا ضعف دلالی دارند یا مبتلی به هر دو ضعف می باشند در حدیث یک نجیح واقع شده است که مردد بین چهار نفر می باشد.
اما حدیث سوم اگر چه صحیحه است اما وجه فعل امام مجهول است معلوم نیست که برای سنت بوده است یا غیر آن بالخصوص با توجه به اینکه امام مرتکب کراهت نمی شوند نمی شود گفت که برای زینت بوده است.
کما اینکه حدیث پنجم هم ضعف دلالت دارد زیرا استناد به فعل امام شده است.
اما دلیل دوم اضعف از دلیل اول است زیرا حداقل به نسبه با حرمت شهرت وجود دارد(و شهرت اگر چه دلیل مستقل نیست ولی جابر ضعف روایات حرمت می تواند باشد لذا با وجود دلیل جای تمسک به اصل وجود ندارد.

قول دوم: حرمت لبس خاتم
دلیل: روایات
دلیل اول:
منها: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيٍّ يَعْنِي ابْنَ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ أَ يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ الْخَاتَمَ قَالَ لَا يَلْبَسُهُ لِلزِّينَةِ[8].
ضعف سندی این روایت واضح است زیرا صالح بن سندی در رجال توثیق نشده است و مجهول می باشد.
از این اشکال دو جواب داده شده است:
وی اگر چه در رجال توثیق نشده است لکن در اسناد کامل الزیارات واقع شده است در نتیجه روایت معتبرة می باشد.
اگر چه صالح بن سندی توثیق نشده است و وقوع در کامل الزیارات فایده ای ندارد اما مشهور به این روایت عمل کردند و این ضعف سند روایت را جبران می کند.
منها: قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى لَا يَلْبَسُهُ لِلزِّينَةِ.مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ مِثْلَهُ[9].
دلیل دوم: اگر کسی وقوع در کامل الزیارات و عمل مشهور را کافی نمی داند ممکن است  به دلیل دیگری تمسک کند(التبه اگر این دلیل در کلام قدماء باشد عمل مشهور به روایات مذکور مورد اشکال خواهد شد زیرا ممکن است عمل مشهور مستند به این قاعده بوده است) و آن دلیل تمسک به این قاعده است که زینت کردن بر محرم حرام است و تمسک شده به روایاتی که محرم باید غبارآلود باشد مانند روایات باب 33 از تروک احرام و 34 از تروک احرام که حدود نه روایت می باشد که در آنها آمده است«لا تكتحل المرأة المحرمة بالسواد، إن السواد زينة»[10]«قلت: بسواد ليس فيه طيب، قال : فكرهه من أجل أنه زينة»[11]و روایات که در آنها آمده است:«کون النظر الی المرآة زینة»
از این روایات علت استفاده شده است که زینت کردن حرام است و پوشیدن خاتم برای زینت از مصادیق این قاعده کلی می باشد.
عبارت ریاض:
والتحريم كذلك في لبس الخاتم للزينة ؛ لفحوى الصحاح المحرِّمة للأوّلين، معلّلة بأنهما من الزينة.
مضافاً إلى النهي عنه في رواية منجبر قصور سندها بالشهرة العظيمة التي كادت تكون إجماعاً، بل لا خلاف فيها يظهر، كما صرّح به جمع ممن تأخر[12]
عبارت مجمع:
دليل التحريم مع قصد الزينه ما يفيد تحريم كلما يراد به الزينة في حال[13]
عبارت حدائق:
و يؤيده‌ ما في رواية حريز قال: «لا تنظر في المرآة و أنت محرم لانه من الزينة.
و لا تكتحل المرأة المحرمة بالسواد، ان السواد زينة»[14].
نکتة:
سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَلْبَسُ الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ الْخَاتَمَ مِنْ ذَهَبٍ[15].
این روایت که هم سندا موثقه است و هم دلالة واضح است در خصوص خانمها دلالت بر جواز پوشیدن طلا دارد آیا باید برای خانمها قائل با استثناء شویم کما فی بعض الروایات الحلی للنساء بانیکه پوشیدن پوشیدن زینت معتاد برای زنها اشکال ندارد یا به نحو دیگری باید این روایات را توجیه کرد.
این روایت در خصوص خانمها دلالت بر جواز پوشیدن طلا دارد آیا باید برای خانمها قائل با استثناء شویم کما فی بعض الروایات الحلی للنساء بانیکه پوشیدن پوشیدن زینت معتاد برای زنها اشکال ندارد.





[1] تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج5، ص73.
[2] ینابیع، علی اصغر مروارید، ج7، ص78.
[3] المقنعة، شيخ مفيد، ص432‌.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص490، باب46 از ابواب تروک احرام، ح1، ط آل البیت.
[5] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص490، باب46 از ابواب تروک احرام، ح3، ط آل البیت.
[6] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص490، باب46 از ابواب تروک احرام، ح5، ط آل البیت.
[7] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص491، باب46 از ابواب تروک احرام، ح6، ط آل البیت.
[8] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص490، باب46 از ابواب تروک احرام، ح4، ط آل البیت.
[9] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص490، باب46 از ابواب تروک احرام، ح2، ط آل البیت.
[10] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص469، باب46 از ابواب تروک احرام، ح4، ط آل البیت.
[11] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص471، باب46 از ابواب تروک احرام، ح4، ط آل البیت.
[12] ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج6، ص313، ط آل البیت.
[13] مجمع الفائدة و البرهان، محقق اردبیلی، ج6، ص301.
[14] حدائق الناضرة، شیخ یوسف بحرانی، ج15، ص448.
[15] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص491، باب46 از ابواب تروک احرام، ح2، ط آل البیت.