درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

92/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/قتل هوام جسد/ قمل
الثاني عشر- قتل هوام الجسد من القملة و البرغوث و نحوهما،و كذا هوام جسد سائر الحيوانات، و لا يجوز إلقاؤها من الجسد و لا نقلها من مكانها إلى محل تسقط منه، بل الأحوط عدم نقلها إلى محل يكون معرض السقوط، بل الأحوط الأولى أن لا ينقلها إلى مكان يكون الأول أحفظ منه، و لا يبعد عدم الكفارة في قتلها، لكن الأحوط الصدقة بكف من الطعام[1].
دوازدهمین محرم از محرمات، قتل هوام الجسد است
هوام حیواناتی هستند که در بدن انسان و یا حیوانات ساکن هستند بل قیل که اینها از مولدات بدن هستند مرحوم صاحب حدائق می فرمایند که هوام جمع هامه به معنی چهار پا می باشد[2].
هوام گاهی در جسد انسان است و گاهی در جسد غیر انسان مانند گاو و گوسفند است.
علی الاول:  گاهی بحث از جسد خود محرم است و گاهی در جسد فرد دیگری است حال خواه محرم باشد و یا محل.
تبعا این بحث در مرحله اولی که هوام جسد انسان است، که اقسامی دارد، شپش و مگش و کیک و ...باید هر کدام مورد بحث قرار گیرد.
مرحله اولی:
مرحله اولی بحث در قمل است که این قمل در باب حج با قمل در آیه 133 سوره اعراف فرق دارد در این قمل حدود هفت احتمال داده شده است و اکثر مفسرین قمل در آیه را به معنی حشرات گیاهان بر شمرده اند.
علی ای حال در ما نحن فیه از جهاتی قمل مورد بحث قرار می گیرد:
1-قتل قمل
2-نقل قمل از راس الی البدن مثلا
3-اسقاط قمل
4-انتقال از مکان احفظ الی غیره

اما الاول: در قتل قمل دو نظریه می باشد.
نظریه اولی: قتل قمل حرام است کما نسب الی المشهور
عبارت حدائق:
و القول بتحريم قتل هوام الجسد- من القمل و البراغيث و غيرهما، سواء كان على الثوب أو الجسد- هو المشهور بين الأصحاب[3]
نظریه دوم: قتل قمل جایز است کما یظهر من ابن حمزه در وسیله که قائل به جواز شده اسند و حکی عن الفیض فی المفاتیح باینکه  قتل قمل کراهت دارد.[4][5]
مرحوم ابن حمزه سه بحث را مطرح  کرده است بحث اول محرمات را ذکر کرده است و بحث دوم امور جائزه را ذکر کرده است و در بحث سوم مکروهات را بیان کرده است این بحث سوم قرینه بر این است که مراد ایشان از جواز به معنای اعم می باشد یعنی جواز بدون کراهت.

دلیل نظریه اولی: دو طائفه از روایات
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ كُلِّهَا- وَ لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ- وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ- وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ- وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرِّيحِ الطَّيِّبَةِ- وَ لَا تُمْسِكْ مِنَ الرِّيحِ الْمُنْتِنَةِ- فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ- فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ- وَ لْيَتَصَدَّقْ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ[6].
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ يَحُكُّ الْمُحْرِمُ رَأْسَهُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِالْمَاءِ قَالَ يَحُكُّ رَأْسَهُ مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ قَتْلَ دَابَّةٍ الْحَدِيث‏[7]
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ قَمْلَةً وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ بِئْسَ مَا صَنَعَ قَالَ فَمَا فِدَاؤُهَا قَالَ لَا فِدَاءَ لَهَا[8]
این روایت از حیث دلالت بهتر است زیرا نص است در حالیکه شمول آن دو روایت به نسبه‌ی قمل از باب قدر میتقن می باشد الا اینکه سند این روایت بخاطر ابی الجارود ضعیف می باشد زیرا وی در کتب رجالی توثیق نشده است فقط در تفسیر علی بن ابراهیم و سند کامل الزیارات و رساله عددیه جناب مفید آمده است ایشان جماعتی را ذکر کرده اند و فرموده اند : هولاء من الفقهاء و الرئساء و بعد فرموده نسبت به این افراد جای مناقشه نیست ولی این فرد جارودی و زیدیه و فاسد العقیده می باشد و به نظر ما ثقه نمی باشد ولی با این حال با وجود روایات صحیح، ضعف سند این روایت مشکلی ایجاد نمی کند.
ضمن اینکه روایاتی که حرمت نقل را بیان کرده است بطریق اولی دلالت بر حرمت قتل می کند.
دلیل نظریه دوم: جملة من الروایات و سیاتی انشاء الله


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص424.
[2] حدائق الناضرة، شیخ یوسف بحرانی، ج15، ص505.
[3] حدائق الناضرة، شیخ یوسف بحرانی، ج15، ص505.
[4] مفاتیح الشرایع، فیض الکاشانی، ج1، ص340.
[5] ینابیع، علی اصغر مروارید، ج8، ص429.
[6] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص444، باب18 از ابواب تروک احرام، ح9، ط آل البیت.
[7] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص534، باب73 از ابواب تروک احرام، ح4، ط آل البیت.
[8] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌12، ص539، باب78 از ابواب تروک احرام، ح1، ط آل البیت.