درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

92/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/جدال/ معنای جدال در حج/کلمات مرادف
مطلب پنجم:
کما اینکه جدال به کلمه لا و الله محقق می شود آیا به مرادف این کلمه مثل اینکه در جواب کسی که سوال می کند طواف کرده ای یا نه بگوید ما فعلت و الله، محقق می شود یا نه؟
توضیح این مطلب متوقف بر اشاره به پنج امر می باشد.
امر اول:
 توضیح صور تغییر و تبدیل
گفتیم که در صیغه اولی از دو صیغه یک مقسوم علیه وجود دارد که مفاد کلمه لا می باشد قسم بر نفی طواف، قسم بر نفی قیام، کلمه دوم کلمه و الله(مُقسَم به) می باشد که این کلمه صیغه قسم می باشد که برای تصدیق به مفاد کلمه اولی، ذکر می شود مثلا می گوید طواف نگردم بعد و الله می گوید که مفاد آن را تثبیت کند. این تبدیل هم ممکن است در هر دو بخش  صورت گیرد  بجای «لا» «ما» و بجای «الله» خالق یا خدا  استعمال شود.
این تغییر در صیغه دوم –بلی و الله- نیز به همینگونه می باشد یکی تغییر در کلمه بلی می باشد مثلا نعم بگوید یا فعلت بگوید یکی هم در کلمه الله. فعلیه هر یک از دو صیغه می تواند تغییراتی مانند این مثالها داشته باشد: ما فعلت و الله، ما فعلت بخدا، انجام ندادم بخدا، ما فعلت و الرحمن، ما فعلت و الخالق
امر دوم:
ملاحظه کلام فقهاء
کلام مرحوم حضرت امام
و كل ما هو مرادف لذلك في أيّ لغة كان إذا كان في مقام إثبات أمر أو نفيه[1].
قطعا مراد ایشان از کلمه مرادف کلمات مترادف فقط نمی باشد بلکه مراد اعم از مترادف و ترجمه می باشد.
و لو كان القسم بلفظ الجلالة أو مرادفه فهو جدال
ظاهرا در این عبارت باید مراد از کلمه مرداف ترجمه مثل خدا باشد زیرا کلمه رحمن و خالق را جدا ذکر کرده است.
کلام مرحوم نراقی
و الظاهر عدم الاختصاص بلفظ «اللَّه»، بل التعدّي إلى كلّ ما يؤدّي هذا المعنى، كالرحمن و الخالق و نحوهما، و بالفارسية و غيرها من اللغات، إذ الأصل في الألفاظ إرادة معانيها دون خصوص اللفظ، فالمراد باللَّه معناه، و هو: الذات المخصوصة[2].
آیا مراد مرحوم نراقی تبدیل در صیغه مقسوم علیه می باشد مثلا لا تبدیل به ما شده باشد کما هو المشهور
آیا مرادشان تبدیل کلمه الله به کلمه مرادف می باشد.
ظاهرا ایشان تبدیل دوم را اراده کرده است و بحث اصلی را که تبدیل اول می باشد را مطرح نکرده است.
کلام صاحب جواهر
و التعليل في الصحيح المزبور لا ينافي وجود علة أخرى، على انه قد فقد لفظ لا أو بلى، و يمكن عدم اعتبارهما، فلا يثبت به مطلق ما يسمى يمينا، على انك قد سمعت ما في الغنية من كونه وضعا شرعيا، فلا يبعد اعتبار خصوصه، نعم لا يعتبر لفظ لا و بلى نحو قوله (عليه السلام):
«انما الطلاق أنت طالق» فإن صيغة القسم هو قول و اللَّه، و اما لا و بلى فهو المقسوم عليه، فلا يعتبر خصوص اللفظين في مؤداه و لو بشهادة الصحيح المزبور، بل يكفي الفارسية و نحوها فيه و ان لم تكف في لفظ الجلالة، فتأمل جيدا[3].
ایشان می فرمایند از نفی دوم-در مقام اکرام بوده است نه معصیت- عدم اعتبار صیغه استفاده نمی شود زیرا قانون این است که مرکب به انتفاء یکی از اجزاء منتفی می شود لذا این نشان نمی دهد اگر صیغتین هم نبود جدال محقق نمی شود بعد بحث اینکه کلمه لا و بلی لازم است یا نه را مطرح می کنند.
امرسوم: اقوال فقهاء سیاتی انشاء الله


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص423.
[2] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج11، ص386.
[3] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج18، ص363.