درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

92/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ جدال/ معنای جدال در حج
طائفه دوم:
منها: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ وَ الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا حَلَفَ بِثَلَاثَةِ أَيْمَانٍ وِلَاءً فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَقَدْ جَادَلَ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ وَ يَتَصَدَّقُ بِهِ وَ إِذَا حَلَفَ يَمِيناً وَاحِدَةً كَاذِبَةً فَقَدْ جَادَلَ وَ عَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ وَ يَتَصَدَّقُ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقُولُ لَا لَعَمْرِي وَ بَلَى لَعَمْرِي قَالَ لَيْسَ هَذَا مِنَ الْجِدَالِ وَ إِنَّمَا الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّه‏ ‏[1]
منها: وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ إِذَا حَلَفَ بِثَلَاثَةِ أَيْمَانٍ مُتَتَابِعَاتٍ صَادِقاً فَقَدْ جَادَلَ وَ عَلَيْهِ دَمٌ وَ إِذَا حَلَفَ بِيَمِينٍ وَاحِدَةٍ كَاذِباً فَقَدْ جَادَلَ وَ عَلَيْهِ دَم‏ [2]
منها: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ ثَلَاثَةَ أَيْمَانٍ وَ هُوَ صَادِقٌ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ يهَرِيقُهُ وَ إِذَا حَلَفَ يَمِيناً وَاحِدَةً كَاذِباً فَقَدْ جَادَلَ فعَلَيْهِ دَمٌ يهَرِيقُه[3]
این روایات اطلاق دارد و همه صیغ قسم را شامل می شود ضمن اینکه ح 7 از باب 32 نیز مطلق است در نتیجه جدال به مطلق قسم محقق می شود و اختصاص به کلمه لا و الله و بلی و الله ندارد لذا علامه در ارشاد و مرحوم نراقی در مستند و شهید در دروس و سیدنا الاستاذ در تحریر می فرمایند جدال به مطلق قسم محقق می شود.
فعلا بحث در این است که این روایات صلاحیت رفع ید از ظهور ادله اختصاص دارد یا نه؟
ظاهرا و الله العالم نظریه اولی-اختصاص- اقرب الی الواقع می باشد.
و الوجه فی ذلک
از این روایاتی که برای نظریه دوم گفته شده است سه جواب داده شده است.
1-این اطلاقات ناتمام است و نمی تواند قرینه رفع ید از روایات اختصاص شود زیرا حدیث 7 اهم مشکلش این است که این حدیث در مورد وعد می باشد و وعد از انشائیات است و محل کلام در اخباریات می باشد و عدم اطلاق در احادیث باب 1 بخاطر این است که ح 3 که عده زیادی به آن تمسک کرده اند؛ جمله « إِذَا حَلَفَ بِثَلَاثَةِ أَيْمَانٍ »مسبوق و ملحوق به جمله لا و الله و بلی و الله می باشد و نمی توان این جمله را از لاحق و سابق جدا فرض کرد کما اینکه حدیث چهارم بلکه حدیث سوم در مقام بیان قَسَم صادق و کاذب می باشد می خواهند بفرمایند یمین صادق چه زمانی کفاره دارد و یمین کاذب چه زمانی کفاره دارد.
خلاصه اینکه در جلمه «اذا حلف» چهار احتمال وجود دارد:
1-امام علیه السلام در مقام بیان تفسر آیه شریفه می باشند و هو بعید جدا.
2-مقصود بیان کیفیت جدال بوده است نه تفسیر جدال یعنی می خواسته اند بفرمایند در تحقق جدال فرقی بین الفاظ قسم نمی باشد اگر امام علیه السلام در این مقام باشند تمسک به اطلاق خوب است اما ظاهرا امام در این مقام نیستند.
3-امام علیه السلام در مقام بیان احکام حلف صادق و کاذب بوده اند.
4-امام علیه السلام در مقام بیان احکام حلف مرة و مرتین بوده اند.
ظاهرا بعید نیست که بگوییم امام در مقام بیان احتمال سوم یا چهارم بوده اند و با رفع اطلاق وجهی برای رفع ید از ظهور ادله اختصاص نداریم.
2-ما عن الریاض و الجواهر و الحدائق و جملة من الاعاظم المتاخرین باینکه بین این روایات تعارضی نیست زیرا نسبت این روایات به روایات اختصاص عموم و خصوص مطلق می باشد این روایات مطلق هستند و روایات اختصاص، خاص می باشند در نتیجه حمل مطلق بر مقید صورت می گیرد و باید بگوییم با مطلق قسم، جدال محقق نمی شود.
عبارت صاحب جواهر
ضرورة كونه بعد حمل المطلق في النصوص على المقيد كالاجتهاد في مقابلة النص الحاصر للجدال فيهما[4]
3-نسبت بین این روایات و روایات اختصاص عموم و خصوص من وجه می باشد زیرا مفهوم روایات اختصاص این است که بغیر این دو صیغه جدال محقق نمی شود که این مفهوم دو فرض دارد  یکی مثل و الله و تالله و دیگری مثل لعمرک و روایات کل حلف نیز دو فرض دارد یکی کلمه لا و الله و بلی و الله و دیگری و الله و تالله، ماده اجتماع از طائفه اولی لا و الله و بلی و الله می باشد هر دو طائفه می گویند این دو صیغه حرام است کما اینکه در لعمرک نیز اختلاف وجود ندارد و هر دو طائفه می گویند حرام نیست زیرا قسم به خدا نیست مرکز معارضه و الله می باشد طائفه دوم می گوید حرام است و طائفه اول می گوید حرام نیست لذا این دو طائفه نسبت به این مرکز نزاع ساقط می شوند و به اصل برائت تمسک می شود. با این بیان علت اینکه محقق اردبیلی به اصل تمسک کرده اند واضح شد.  


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص146، باب1، ح3، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص146، باب1، ح4، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌13، ص147، باب1، ح7، ط آل البیت.
[4] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج18، ص362.