درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

91/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: لبس قبا و قمیص در حال اضطرار
 در مساله 25 به سه مطلب دیگر اشاره می شود.
 مطلب اول:
 ما اشار الیه سیدنا الاستاذ رحمة الله علیه بقوله:« نعم لو لم يرفع الاضطرار إلا بلبسهما جاز»
 می فرمایند اگر اضطرار به پوشیدن قبا و قمیص به گونه ای برایش پیش آمده است که باید این دو لباس را به طور معمول بپوشد می تواند به هر شکلی که اضطرارش بر طرف شود قبا یا قمیص را بپوشد.
 دلیل:
 حدیث رفع اغلب محرمات را عند الاضطرار بر می دارد و لبس مخیط نیز که از محرمات است حدیث رفع این حرمت را بر می دارد.
 مطلب دوم:
 آیا در موارد لبس قبا منکوسا او مقلوبا کفاره هم باید بدهد یا نه؟
 این مطلب دارای سه فرض می باشد.
 فرض اول:
 فاقد رداء عمل به وظیفه کرده است به اینکه قبا یا قمیص را منکوسا پوشیده است.
 در این فرض ظاهرا کفاره ندارد.
 اولا: للاجماع
 ثانیا: للاصل زیرا ما شک داریم در علم به وظیفه کفاره وجود دارد یا نه اصل عدم وجوب می باشد.
 ثالثا: بخاطر اینکه در اغلب موارد باید بین عمل و کفاره تناسبی باشد کسی که وظیفه اش را انجام داده است به چه دلیلی باید کفاره هم بر او واجب باشد و اثبات کفاره در فرض مذکور نیاز به دلیل خاص دارد. رابعا: همه روایات متقدمه که در باب 35 و 44 و 50 کما تقدم نسبت به کفاره ساکت می باشند در عین حالی که به همه جزئیات مساله اشاره کرده اند و در مقام بیان همه احکام مترتب بر لبس قبا و قمیص می باشند.
 خامسا: کما اینکه با نگاه کلی به روایات اینگونه استفاده می شود که بیان این خصوصیات مشعر به این است که این روایات می خواهند راه فرار از کفاره را به ما تعلیم دهند کما اشار الیه فی الجواهر.
 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 249«ثم إن الظاهر عدم الفدية مع اللبس على الوجه المزبور كما صرح به غير واحد منهم الفاضل في محكي التذكرة و المنتهى و التحرير، بل عن الشيخ نفي الخلاف فيه إذا توشح به، و لعل الأمر بالقلب و النكس و النهي عن إدخال اليدين لذلك(ای عدم الفدیة)‏»
 (اقول: و لقائل ان یقول که به پوشیدن قبا یا قمیص منکوسا یا مقلوبا صدق لبس نمی کند و چه بسا علت اینکه در روایات هم نکس و قلب را لازم دانسته اند همین جهت بوده است که صدق لبس نکند)
 فرض دوم:
 فاقد رداء به وظیفه عمل نکرده است و هیئت لازم در پوشیدن قبا و قمیص را رعایت نکرده است بلکه به شکل عادی پوشیده است نه منکوسا و مقلوبا.
 حکم این فرض:
 در این فرض قطعا کفاره است زیرا؛
 اولا: عمل به وظیفه نکرده است و فعل حرام انجام داده است.
 و ثانیا: لبس مخیط کرده است.
 و ثالثا: این صورت از مفاد روایات مجوزه خارج است.
 فرض سوم:
 عدم عمل به وظیفه بخاطر اضطرار به عدم رعایت هیئت خاص در پوشیدن قبا و قمیص بوده است.
 حکم این فرض:
 اگر بگوییم که حدیث رفع حکم وضعی را هم بر می دارد حکم به عدم کفاره خواهیم کرد اما اگر بگوییم که حدیث رفع حکم وضعی را بر نمی دارد کما هو المشهور حکم به ثبوت کفاره خواهیم کرد.
 سیدنا الاستاذ در این فرع فقط حکم تکلیفی را بیان کرده است اما نسبت به حکم وضعی ساکت است و اگر مرادشان عدم کفاره باشد محل اشکال خواهد بود زیرا در بحث لبس مخیط در مساله 16 حکم به ثبوت کفاره نموده اند.
 تحرير الوسيلة، ج‏1، ص: 422«و لو اضطر إلى لبس المخيط كالقباء و نحوه جاز و عليه الكفارة»
 هذا تمام الکلام در مساله 25
 «مسألة 26 لو لم يلبس ثوبي الإحرام عالما عامدا أو لبس المخيط حين إرادة الإحرام عصى‏، لكن صحّ إحرامه، و لو كان ذلك عن عذر لم يكن عاصيا أيضا»
 سیدنا الاستاذ رحمة الله علیه در این مساله به شش فرع اشاره کرده اند.
 فرع اول:
 اکر کسی عمدا لباس احرام را نپوشد از نظر تکلیفی چه حکمی دارد؟
 واضح است که عصیان کرده است.
 فرع دوم:
 حکم نپوشیدن لباس احرام از حیث حکم وضعی چیست آیا موجب بطلان احرام می شود یا نه؟
 اگر گفتیم که پوشیدن لباس احرام شرط احرام است طبعا احرامش باطل است اما اگر پوشیدن لباس احرام را واجب مستقل بدانیم احرامش صحیح است.
 فرع سوم:
 حکم تکلیفی پوشیدن لباس مخیط بدون عذر بجای لباس احرام؟
 بلا اشکال حرام است.
 فرع چهارم:
 حکم وضعی پوشیدن لباس مخیط بدون عذر بجای لباس احرام از حیث ثبوت کفاره؟
 همانطور که اشاره شد پوشیدن لباس مخیط بودن عذر موجب کفاره می باشد.
 فرع پنجم:
 حکم تکلیفی نپوشیدن لباس احرام بخاطر عذر
 در فرض مذکور مرتکب حرام نشده است بخاطر حدیث رفع.
  فرع ششم:
 حکم وضعی پوشیدن لباس مخیط بدون عذر از حیث کفاره
 سیدنا الاستاذ رحمة الله علیه نسبت به کفاره چیزی نفرموده اند اما در مساله 16 همانطور که اشاره شد فرموده اند در همه مواردی که بخاطر اضطرار لبس مخیط صورت بگیرد کفاره ثابت است.
 این بحث یک بحث کلی است که در همه موارد اضطرار مانند لبس مخیط و استضلال کفاره ساقط است یا نه که طبعا باید در حدیث رفع بحث شود که آیا این حدیث حکم وضعی را بر می دارد یا نه آیا جمیع آثار را نفی می کند یا نه؟