درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: قول اهل خبره
 دلیل طریق چهارم اهل خبره
 اولا: بناء عقلاء
 و ثانیا: صحیحه معاویة بن عمار
 وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 315 باب 5 ح 1«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ يُجْزِيكَ إِذَا لَمْ تَعْرِفِ الْعَقِيقَ- أَنْ تَسْأَلَ النَّاسَ وَ الْأَعْرَابَ عَنْ ذَلِك‏»
 در دلالت این روایت بر مدعی دو نظریه است:
 1- این روایت دلالت بر حجیت قول اهل خبره ندارد زیرا مراد از روایت این است که از مردم این محل سوال کن تا علم به میقات برایت حاصل شود در نتیجه تا علم حاصل نشود قول اهل خبره فایده ای ندارد کما اشار الی ذلک مرحوم المجلسی فی الروضة.
 روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 288 «و يدل على جواز الاعتماد عليهم في تحقيق المواضع و المشاعر، و لعله مع حصول العلم بالتواتر أو الاستفاضة»
 جناب شیخ هم در ذیل آیه فاسئلو اهل الذکر می فرمایند که هر موردی که سوال معلق بر جهل شد ظهور در علم دارد مثلا می گوید اگر حرم را نمی دانی کجاست از مامور سوال کن این یعنی سوال کن تا علم پیدا کنی نه اینکه کلام این مامور حجیت دارد.
 بعد جناب شیخ در رسائل به عنوان شاهد می فرمایند مورد آیه امور اعتقادی می باشد و در امور اعتقادی تعبد فایده ندارد بلکه شخص باید به معتقداتش علم داشته باشد.
 2-این روایت دلالت بر حجیت قول اهل خبره در ما نحن فیه دارد زیرا در خصوص ما نحن فیه قرینه ای وجود دارد که ظهور سوال برای کسب علم را مخدوش می کند آن کلمه یجزیک است زیرا اجزاء به دنبال جواب از سوال آمده است یعنی حضرت فرموده است جوابی که آنها به تو می دهند مجزی است نه بر اینکه احرام تو مجزی است تا بگوییم باید علم حاصل شود وقتی می گوییم عمل به کلام اهل خبره مجزی است اگر علم را ملاک بدانیم دیگر عمل به قول اهل خبره نشده است عمل به علم شده است کما فی الجواهر و المدارک.
 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 107 «لكن ذكر غير واحد من الأصحاب هنا الاكتفاء في معرفة هذه المواقيت بالشياع المفيد للظن الغالب، و لعله لصحيح معاوية بن عمار عن أبي عبد اللَّه (عليه السلام) «يجزيك إذا لم تعرف العقيق أن تسأل الناس و الأعراب عن ذلك»
 مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، ج‏7، ص: 217 «و الظاهر الاكتفاء في معرفة هذه المواقيت بالشياع المفيد للظن الغالب، كما يدل عليه صحيحة معاوية بن عمار، عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال:
  «يجزيك إذا لم تعرف العقيق أن تسأل الناس و الأعراب عن ذلك‏»
 اینها سوال را قرینه بر علم نگرفته اند فرق نمی کند اگر چه این بزرگواران روایت را دلیل برشیاع گرفته اند نه حجیت اهل خبره و به نطر ما این روایت دلیل بر شیاع نیست ولی علی ای حال چه روایت دلیل حجیت شیاع باشد چه دلیل حجیت اهل خبره، حصول علم در آن شرط نیست.
 ظاهرا و الله العالم نظریه دوم اقرب الی الواقع باشد.
 مطلب چهارم: ملاحظه قیودی که در کلام سیدنا الاستاذ آمده است
 منها: یکی از قیود کلمه «مع فقد العلم »می باشد که در دوجا آمده است آیا قید ضرورت دارد یا نه؟
 «تثبت تلك المواقيت مع فقد العلم بالبينة الشرعية أو الشياع الموجب للاطمئنان‏، و مع فقدهما بقول أهل الاطلاع مع حصول الظن»
 تقدم الکلام که این قید مع فقد العلم و مع فقدهما ناتمام است زیرا طرق قائم مقام قطع طریقی می باشند و طولیت دلیل ندارد.
 منها: کلمه شیاع می باشد شیاع موضوعا و حکما مورد اختلاف است همانطور که قبلا اشاره شد شیاع مراحل سه گانه ای دارد که یکی از مراحلش شیاع، شیاع مفید اطمینان است که حجت است زیرا اطمینان علم عادی است ولی گفتیم در این صورت نیاز به کلمه شیاع نیست زیرا با اطمینان میقاتیت ثابت می شود چه اطمینان از شیاع حاصل شود یا از امر دیگری.
 اصح ادله حجیت شیاع صدق المومنین در صحیحه حریز در ذیل آیه اذن می باشد که جناب شیخ آن را در رسائل مطرح کرده است و اشکالات آن را بیان کرده است که آیا مفاد صدق المومنین تصدیق خبری است یا مخبری؟
 در ارتباط با بحث شیاع مفید للعلم مطلبی فرموده که نیاز به تحقیق گسترده ای دارد.
 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏40، ص: 55«أو الاستفاضة التي تسمى بالشياع الذي يحصل غالبا منه سكون النفس و اطمئنانها بمضمونه، خصوصا قبل حصول مقتضى الشك، بل لعل ذلك هو المراد بالعلم في الشرع موضوعا أو حكما»
 می فرمایند هر جا در شرع علم ذکر شده است و فرموده اند باید علم حاصل شود مراد علم عادی و اطمینان می باشد.
 مثلا اگر شارع در بحث زنا و نسب و وقت نماز و وقفیت و سیادت فرموده است باید علم داشته باشید مراد اطمینان می باشد اگر مراد از علم اطمینان باشد الحاق موضوعی است و اگر گفتیم حکم علم را دارد الحاق حکمی است.
 باید ابواب فقهی برسی شود آیا قرینه ای وجود دارد که هر جا علم گفته شده است اطمینان را هم شامل می شود یا نه؟
 اما بقیه مراحل شیاع را قبلا در باب قضا مفصلا بحث کردیم.
 مطلب اول در مساله سوم در رابطه با طرق اربعه بود که بیان شد.
 اما مطلب دوم: اگر طرق اربعه وجود نداشت مثلا نتوانستیم از این طرق بفهمیم که وجره آیا مسلخ است یا نه وظیفه شخص چیست؟
 طرق اربعه یا خمسه برای این شخص بیان شده است:
 1- ما افاد سیدنا الاستاذ به اینکه در این مکان محرم نشود و به مکانی منتقل شود که یقین کند آنجا جزء میقات می باشد ولو نداند این نقطه چه نامی دارد زیرا اشتغال یقینی نیاز به فراغ یقین دارد یقین دارد مکلف به احرام شده است و در مکان مشکوک اگر محرم شود یقین به فراغ ذمه پیدا نمی کند اما اگر به مکانی که یقین دارد میقات است منتقل شود یقین به فراغ پیدا می کند.
 و فیه: در همه مواقیت این طریق مشکل را حل نمی کند مانند مسجد شجره اگر شخص شک کند که مسجد شجره کجاست قدر متیقنی نمی توان برای آن فرض کرد.
 2- این شخص به میقات بعدی منتقل شود مثلا اگر نتوانست علم به میقات شجره پیدا کند به عقیق برود و آنجا محرم شود کما فی العروة و الجواهر با توجه به اینکه علم به موضوع ندارد حرمت عدول از میقات اول هم وجود ندارد زیرا وی علم به مکان میقات شجره مثلا ندارد این شخص وقتی که در میقات دوم محرم شد یقین به فراغ پیدا می کند زیرا حد اقل عنوان من اتی علیها نسبت به عقیق بر او صادق خواهد بود اما اگر در مکان مشکوک محرم شود یقین به فراغ پیدا نمی کند.