درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: عبور از میقات بدون احرام
 و اما ادله قول دوم:-جواز عبور از شجره بدون احرام به امید احرام در جحفه
 برای این قول به روایاتی استدلال شده است:
 منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 309 باب 1 ح 5 «عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ إِحْرَامِ ... وَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ مِنْ ذِي الْحُلَيْفَةِ وَ الْجُحْفَةِِ...»
 مقتضای اطلاق عطف جحفه بر ذی الحلیفه این است که چه مریض باشد و چه نباشد می تواند از میقات عبور کرده و به میقات دیگر برود.
 منها: المصدر ص 316 باب 6 ح 1« عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ- أَحْرَمَ مِنَ الْجُحْفَةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ‏»
 أَقُولُ هَذَا مَخْصُوصٌ بِصَاحِبِ الْعُذْرِ كَمَا يَأْتِي‏
 منها: المصدر ح 2 « عَنْ مُعَاوِيَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ مَعِي وَالِدَتِي وَ هِيَ وَجِعَةٌ قَالَ قُلْ لَهَا فَلْتُحْرِمْ مِنْ آخِرِ الْوَقْتِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ- وَ لِأَهْلِ الْمَغْرِبِ الْجُحْفَةَ قَالَ فَأَحْرَمَتْ مِنَ الْجُحْفَة»
 منها: المصدر ح 3«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مِنْ أَيْنَ يُحْرِمُ الرَّجُلُ إِذَا جَاوَزَ الشَّجَرَةَ فَقَالَ مِنَ الْجُحْفَةِ- وَ لَا يُجَاوِزِ الْجُحْفَةَ إِلَّا مُحْرِما»
 در استدلال به این روایات که همه سندا صحیح می باشند دو اشکال (بلکه سه) شده است:
 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 112 «بل قد يقوى الظن بإرادة بيان أصل مشروعية الإحرام منها و انها أحد المواقيت في الجملة في النصوص المزبورة، فلا معارضة حينئذ»
 ایشان می فرمایند این روایات اطلاق ندارند زیرا در مقام بیان تشریع اصل میقات می باشند و در مقام بیان خصوصیات و احکام مواقیت نیستد.
 اما مرحوم نراقی می فرمایند این روایات عموم ندارد.
 ظاهرا کلام صاحب جواهر بهتر از کلام مرحوم نراقی می باشد زیرا اگر چه عموم نفی شود اما با اطلاق هم می توان مدعی را ثابت کرد.
 و فیه: روایات هم در مقام بیان می باشد و هم اطلاق دارد صحیحه علی بن جعفر همه مواقیت را شرح می دهد و در مقام بیان میقاتیت جحفه برای اهل مدینه می باشد نه اینکه در مقام بیان اصل تشریع میقات باشد بله در صحاح باب ششم مناقشات قویی شده است مثلا در حدیث اول مناقشه شده است که در عبارت«رجل من اهل المدینه» دو احتمال وجود دارد یک احتمال این است که این مدنی به شام رفته بوده است و از شام به حجفه رفته است و سائل توهم کرده است چون مدنی بوده است باید از مسجد شجره محرم می شده است در نتیجه این روایت مورد بحث را که مدنی از شجره به جحفه آمده را شامل نمی شود
 احتمال دوم این است که این فرد مدنی بوده و از مدینه رفته است و در جحفه محرم شده است.
 که در این صورت مدعی را ثابت می کند ولی چون در روایت احتمال دیگری هم وجود دارد نمی تواند مدعی را ثابت کند.
  و فیه: این روایت می گوید هر مرد مدنی که از جحفه محرم شده باشد اشکال ندارد چه این مدنی از شام آمده باشد یا از خود مدینه آمده باشد در نتیجه اگر روایت را حمل بر قضیه خارجیه کنید اشکال ممکن است تصویر شود اما اگر حمل بر قضیه طبیعیه شود که احکام به نحو قضیه طبیعیه بیان می شوند این اشکال وارد نیست.
 و اما در حدیث سوم مناقشه شده است که این روایت جواز عبور و عدم جواز را نمی گوید بلکه می گوید اگر کسی از میقات شجره گذشت چه عصیانا و چه نسیانا در میقات بعدی محرم شود.
 به عبارت دیگر یک بحث این است که عبور از میقات بدون احرام جایز است یا نه و بحث دیگر این است حال اگر کسی عصیانا یا نسیانا از میقات گذشت وقتی به میقات بعدی رسید وظیفه او چیست آیا باید برگردد یا می تواند در همان میقات محرم شود.
 و این روایت اشاره به جهت دوم دارد نه جهت اول که آیا عبور جایز است یا نه؟
 نظر استاد: علی ای حال اطلاق این روایات بالخصوص صحیحه علی بن جعفر ثابت است.
 لذا با توجه به این روایات، روایات تعین شجره حمل بر افضلیت شده است.
 2- بر فرض اینکه صحیحه علی بن جعفر اطلاق داشته باشد صحیحه ابو بصیر و حضرمی می گوید که جواز عبور مخصوص مریض می باشد لذا باید مطلق را حمل بر مقید کرد و بگوییم که مراد از اطلاق این روایات مریض می باشد که اگر ضرری و حرجی نباشد مخیر است که از شجره محرم شود یا از جحفه.
 3- مرحوم نراقی می فرمایند مشهور از اطلاق این روایات اعراض کرده اند و این اشکال هم، اشکال خوبی است.
 مطلب دوم
 دومین مطلبی که سیدنا الاستاذ به آن اشاره فرموده است این است که جحفه میقات اهل شام می باشد کما فی المستند ج 11 ح 82
 دلیل:
 روایات باب 1 از مواقیت ح 3 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و قد تقدم ذکرها
 منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 308 باب 1ح 3 «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْإِحْرَامُ مِنْ مَوَاقِيتَ خَمْسَةٍ وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص- لَا يَنْبَغِي لِحَاجٍّ وَ لَا لِمُعْتَمِرٍ أَنْ يُحْرِمَ قَبْلَهَا وَ لَا بَعْدَهَا وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الشَّجَرَةِ- يُصَلِّي فِيهِ وَ يَفْرِضُ الْحَجَّ وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الشَّامِ الْجُحْفَةَ...»
 سیدنا الاستاذ فقط اهل شام را ذکر کرده است و این بدین بخاطر بوده است که در اکثر روایات به اهل شام اشاره شده است ولی این میقات اختصاص به اهل شام ندارد بلکه فی غیر واحد من الروایات میقات مصریها و مغربیها نیز قرار داد شده است.
 منها: المصدر ص 307 ح 1«...وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَغْرِبِ الْجُحْفَة..»
 منها: المصدر ح 2«...وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَغْرِبِ الْجُحْفَةَ وَ هِيَ مَهْيَعَة...»
 توجه به معنای دو کلمه
 معنای جحفه
 کتب لغت اکثرا می گویند جحفه قریه ای بوده است که عده ای در آن زندگی می کرده اند و سیل مردم قریه را برده است بعد به این زمین جحفه گفته شده است زیرا سیل به این زمین اجحاف کرده است.
 کلمه دوم نام دیگر جحفه می باشد کما اشار الیه فی الجواهر که نام دیگرش مَهْيَعَة می باشد که به معنای نقطه وسیع از زمین است این کلمه در سه روایت ذکر شده است.
 منها: المصدر ح 2«...وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَغْرِبِ الْجُحْفَةَ وَ هِيَ مَهْيَعَة...»
 منها: المصدر ص 310 ح 10 «...وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الشَّامِ الْجُحْفَةَ وَ يُقَالُ لَهَا الْمَهْيَعَة»
 منها: المصدر ص 311 ح 12 « ...وَ لِأَهْلِ الشَّامِ الْمَهْيَعَةَ وَ هِيَ الْجُحْفَة...»
 نتیجه اینکه ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله و اهل الشام الجحفه صحیح است.
 مطلب سوم
 ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله «الا المریض و الضعیف»
 می فرمایند دو طائفه می توانند از شجره عبور کنند و در جحفه محرم شوند یکی مریض و دیگری کسی که دچار ضعف شده است.
 دلیل:
 1- عدم خلاف
 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 113«و لأهل الشام و مصر و المغرب الجحفة أيضا اختيارا ان لم يمروا بذي الحليفة بلا خلاف أجده فيه نصا و فتوى‏»
 2- روایات
 منها: المصدر ص: 317 ح 4 از باب 6 «وَ عَنْهُ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع خِصَالٌ عَابَهَا عَلَيْكَ أَهْلُ مَكَّةَ- قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ قَالُوا أَحْرَمَ مِنَ الْجُحْفَةِ- وَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَحْرَمَ مِنَ الشَّجَرَةِ- قَالَ الْجُحْفَةُ أَحَدُ الْوَقْتَيْنِ فَأَخَذْتُ بِأَدْنَاهُمَا وَ كُنْتُ عَلِيلًا»
 المصدر ح 5 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي خَرَجْتُ بِأَهْلِي مَاشِياً فَلَمْ أُهِلَّ حَتَّى أَتَيْتُ الْجُحْفَةَ وَ قَدْ كُنْتُ شَاكِياً فَجَعَلَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْأَلُونَ عَنِّي فَيَقُولُونَ لَقِينَاهُ وَ عَلَيْهِ ثِيَابُهُ وَ هُمْ لَا يَعْلَمُونَ وَ قَدْ رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَنْ كَانَ مَرِيضاً أَوْ ضَعِيفاً أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْجُحْفَة
 مطلب چهارم
 آیا عبور از میقات بدون احرام و انتقال به میقات بعدی مختص به مریض و ضعیف است یا بقیه ذوی الاعذار را نیز شامل می شود؟
 سیاتی انشاء الله