درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: عدم جواز تاخیر احرام از میقات
 تحرير الوسيلة، ج‏1، ص: 409 «مسألة 1 الأقوى عدم جواز التأخير اختيارا إلى الجحفة، و هي ميقات أهل الشام، نعم يجوز مع الضرورة لمرض أو ضعف أو غيرهما من الأعذار»
 سیدنا الاستاذ رضوان الله تعالی علیه به دنبال میقات شجره به دو مساله اشاره کرده اند.
 در مساله اولی به چهار مطلب اشاره شده است:
 مطلب اول:
 آیا در حال اختیار عبور از مسجد شجره بدون احرام به این امید که در جحفه محرم شود جایز است یا نه؟
 اینکه در این مساله فقط مسجد شجره را ذکر کرده اند و بقیه مواقیت را اشاره نکرده اند یا بخاطر این است که در مورد مسجد شجره قول مخالف هم وجود دارد بخلاف بقیه مواقیت و یا بخاطر اینکه روایات در خصوص مسجد شجره، این حکم را بیان کرده اند.
 در این مساله دو قول است:
 دلیل بر عدم جواز:
 دو طائفه از روایات
 طائفه اولی: روایاتی که می فرمایند مطلقا(هر میقاتی که باشد) عبور از میقات بدون احرم جایز نیست.
 منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 307 باب 1 ح 2« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ تُحْرِمَ مِنَ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تُجَاوِزْهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ فَإِنَّهُ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْعِرَاقِ وَ لَمْ يَكُنْ يَوْمَئِذٍ عِرَاقٌ- بَطْنَ الْعَقِيقِ ...»
 منها: المصدر ح 3 «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْإِحْرَامُ مِنْ مَوَاقِيتَ خَمْسَةٍ وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص- لَا يَنْبَغِي لِحَاجٍّ وَ لَا لِمُعْتَمِرٍ أَنْ يُحْرِمَ قَبْلَهَا وَ لَا بَعْدَهَا وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ ... وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْغَبَ عَنْ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏
 و لاینبغی ان یرغب»
 منها: المصدر ص 301 ح 9 «وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُتْعَةِ فِي الْحَجِّ مِنْ أَيْنَ إِحْرَامُهَا وَ إِحْرَامُ الْحَجِّ قَالَ وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْعِرَاقِ ...فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَعْدُوَ مِنْ هَذِهِ الْمَوَاقِيتِ إِلَى غَيْرِهَا»
 این روایات بعمومها او باطلاقها دلالت بر عدم جواز دارند.
 طائفه دوم: روایاتی که می فرمایند اگر کسی عذر داشته باشد می تواند بدون احرام از میقات شجره بگذر و در جحفه محرم شود که این روایات به مفهومشان دلالت دارند اگر عذر نداشته باشد اختیارا حق ندارد بدون احرام به میقات دیگری عدول کند.
 منها: المصدر ص: 317 ح 4 از باب 6 «وَ عَنْهُ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع خِصَالٌ عَابَهَا عَلَيْكَ أَهْلُ مَكَّةَ- قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ قَالُوا أَحْرَمَ مِنَ الْجُحْفَةِ- وَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَحْرَمَ مِنَ الشَّجَرَةِ- قَالَ الْجُحْفَةُ أَحَدُ الْوَقْتَيْنِ فَأَخَذْتُ بِأَدْنَاهُمَا وَ كُنْتُ عَلِيلًا»
 در این روایت حضرت امام صادق می فرمایند که بر ما اشکال می گیرند که شما چرا از جحفه محرم شده اید در حالیکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از شجره محرم شدند بعد حضرت می فرمایند من که از جحفه محرم شدم بخاطر این بوده است که مریض بودم.
 مفهوم این روایت این است که اگر مریض نبودم از شجره محرم می شدم.
 المصدر ح 5 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي خَرَجْتُ بِأَهْلِي مَاشِياً فَلَمْ أُهِلَّ حَتَّى أَتَيْتُ الْجُحْفَةَ وَ قَدْ كُنْتُ شَاكِياً فَجَعَلَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْأَلُونَ عَنِّي فَيَقُولُونَ لَقِينَاهُ وَ عَلَيْهِ ثِيَابُهُ وَ هُمْ لَا يَعْلَمُونَ وَ قَدْ رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَنْ كَانَ مَرِيضاً أَوْ ضَعِيفاً أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْجُحْفَة»
 حدیث اول یک مورد را استثناء کرده است ولی در حدیث ششم دو مورد را استثناء کرده است علاوه بر مرض، ضعف هم اضافه شده است ولو به مقدار حرج نرسیده باشد روایت دوم می گوید این مورد هم استثناء شده است روی این جهت باید در سند روایت دوم دقت بیشتری شود.
 محل اشکال در سند این روایت ابی بکر حضرمی می باشد در مورد وی سه قول می باشد:
 1-بعضی می گویند وی ثقه است مرحوم آقای خوئی می فرمایند: «جلیل ثقة» و مرحوم مامقانی می فرمایند: «علی الاقوی ثقة»
 2- قول دیگر این است که وی ضعیف است یا می گویند لیس بثقة و یا لیس بممدوح.
 3- بعضی می گویند وی ممدوح است اما ثقه نیست.
 نظریه مرحوم آقای خوئی در غایت اشکال است زیرا دلیل مهم ایشان وقوع حضرمی در کامل الزیارات می باشد و اصل این مبنا محل اشکال است.
 ظاهر و الله العالم وی امامی ممدوح می باشد.
 اما اینکه شیعه بوده است از روایات استفاده می شود که وی شیعه معتقدی بوده است لذا در بعضی از روایات ذکر شده است که عمر بن الیاس که فرد ثقه ای است می گوید که به خدمت حضرمی رسیدم که در حالیکه در حال موت بود وی به من گفت به امام صادق علیه السلام بگو که من شهادت می دهم که حضرت فرموده اند آتش بدن شیعه را مس نمی کند و در بعضی روایات نقل شده است که فرمود از امام صادق شنیدم که شیعه داخل در آتش نمی شود این نشان می دهد که وی در هنگام جان کندن هم در فکر ترویج دین بوده است.
 در روایت دیگری نقل شده است حضرمی به پیش یکی از اقومش رفت که درحال جان کندن بود و حضرمی به این فرد نام ائمه را تک تک تلقین کرد.
 نتیجه اینکه وی یقینا شیعه بوده است.
 و اینکه ممدوح بوده است نیز جای تامل نیست ابن شهر آشوب می گوید که وی از خواص امام صادق علیه السلام بوده است.
 خواص یعنی چیزهایی را حضرت به او می گوید که به دیگران نمی گوید.
 مرحوم کشی وقتی بزرگان شیعه را ذکر می کند حضرمی را در ردیف حسین ابو الاعلی و ابان بن تغلب قرار می دهد کسی که در ردیف ابان قرار گرفته است آیا این دلیل بر ممدوح بودن او نیست.
 و اینکه در بعضی از روایات گفته شده که ارتد الناس الا ثلاثة که یکی از این افراد ابوبکر حضرمی نام برده شده است که احتمالا این ارتداد مربوط به انحراف واقفیه بوده است.
 نتیجه اینکه وی یقینا امامی ممدوح بوده است.
 و طبق این بیان روایت وی حسنه می باشد و ما روایت حسنه را معتبر می دانیم.
 با این توضیح با توجه به این دو روایت در دو مورد عبور از میقات بدون احرام اشکال ندارد یکی مرض و دیگری ضعف.
 نظریه دوم:
 عبور از شجره و احرام در جحفه اشکال ندارد کما حکاه صاحب الجواهر من ابن همزه فی الوسیلة و الجعفی
 بعضی گفته اند مراد از جعفی ابن ابی عقیل است ولی این صحیح نیست وی محمد بن احمد بن ابراهیم بن سلیم او السلمان می باشد این شخص از قدماء اصحاب می باشد لذا شیخ طوسی هم نمی توان با یک واسطه از وی نقل کند فقط صدوق است که می تواند با یک واسطه از وی نقل کند زیرا در مورد وی گفته شده است که ادرک الغیبتین لذا خود صدوق هم باید با یک واسطه از وی نقل کند و نمی تواند بدون واسطه از وی نقل کند.
 جعفه از توابع کوفه می باشد و ایشان کوفی بوده است وی ابتدا زیدی بوده است و بعدا به امامیه عدول کرده است بلاخلاف.
 مرحوم مامقانی فرموده است که این شخص از اصحاب امام هادی بوده است ولی درست است که یکی از اصحاب حضرتش جعفی بوده است ولی معلوم نیست که این دو نفر اتحاد داشته باشند.
 اما ادله مشهور و قد تقدم الکلام فیه
 و اما دلیل قول دوم که روایات می باشد سیاتی ان شاء الله