درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: فرض سوم
 در جلسه قبل اشاره شد که در فرض پنجم(فرض اول صورت سوم) دو نظریه می باشد:
  1. صحت طواف
  2. بطلان طواف
 کسانی که قائل به صحت طواف هستند می فرمایند بقیه اشواط را قضا کند و کسانی که می فرمایند طواف باطل است می فرمایند باید طواف به صورت کامل انجام شود.
 در فرض پنجم چه قائل به صحت شویم و چه قائل به بطلان طواف شویم عدول صورت نمی گیرد اما در فرض ششم-صورت عدم تمکن- اگر قائل به صحت شویم عدول صورت نمی گیرد و اگر قائل به بطلان شویم عدول صورت می گیرد.
 حال بحث در این جلسه در این جهت است: در صورتی که قائل به صحت طواف و عدم عدول شویم مانند فرض ششم بنابر قول مشهور قضای اشواط باقی مانده در چه زمانی باید انجام شود.
 در این زمینه سه نظریه وجود دارد [1] :
  1. قبل از طواف حج باید انجام شود یعنی وقتی که اعمال منی را انجام داد و به مکه برگشت ابتدا قضای این اشواط را انجام دهد و بعد طواف حج را انجام دهد.
  2. مخیر است قبل از طواف حج انجام دهد یا بعد از آن کما عن السید فی العروه کما هو مقتضی اطلاق الادلة
  3. باید بعد از طواف حج انجام شود.
 جواهر این بحث را در در فرض ششم مطرح کرده است ولی بحث کلی است در هر فرضی که اشواط باقی مانده باید قضا شود، این بحث مطرح می شود.
 دلیل نظریه اولی:
 و فیه: این وجه استحسانی است.
 وسائل الشيعة، ج‏13، ص: 448 باب 84 ح 1 «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمَرْأَةُ الْمُتَمَتِّعَةُ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ ثُمَّ حَاضَتْ... وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ إِلَى يَوْمِ التَّرْوِيَةِ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى- فَإِذَا قَضَتِ الْمَنَاسِكَ وَ زَارَتْ بِالْبَيْتِ- طَافَتْ بِالْبَيْتِ طَوَافاً لِعُمْرَتِهَا ثُمَّ طَافَتْ طَوَافاً لِلْحَجِّ ثُمَّ خَرَجَتْ فَسَعَتْ...»
 جمله از« زَارَتْ بِالْبَيْتِ... طَوَافاً لِعُمْرَتِهَا ثُمَّ طَافَتْ طَوَافاً لِلْحَجِّ» استفاده شده که قضای اشواط باید قبل از طواف حج انجام شود.
 و فیه:
  اولا مورد این روایت قضای طواف کامل است.
 و ثانیا تقدم الکلام در موردی که طواف کلا انجام نشده است در این فرض دو نظریه است یک نظریه عدول می باشد و نظریه دیگر بقاء بر تمتع می باشد بنابر نظریه دوم سعی و تقصیر را انجام می دهد و محرم به احرام حج می شود و طواف را قضا می کند و این روایت در مورد خودش که قضای طواف کامل می باشد مورد اعراض اکثر علماء می باشد و به آن عمل نکرده اند در نتیجه بر فرض اینکه بین طواف کامل و ناقص فرقی نباشد این روایت در مورد خودش عمل نشده است تا بخواهیم در طواف ناقص به آن عمل کنیم.
 دلیل بر نظریه دوم تخییر-:
 برای این نظریه به اطلاق بعضی از روایات خمسه گذشته استدلال کرده اند:
 منها: ح 1 از باب 85 «... فَجَاوَزَتِ النِّصْفَ فَعَلَّمَتْ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ فَإِذَا طَهُرَتْ رَجَعَتْ فَأَتَمَّتْ بَقِيَّةَ طَوَافِهَا مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِي عَلَّمَتْهُ ...»
 در این روایت اشاره نشده است که این طواف را قبل از طواف حج انجام دهد یا بعد از آن فقط فرموده است طوافش را به اتمام برساند مرحوم آقای خوئی که به این روایات اعتنا نکرده است بخاطر این بوده است که این روایات را ضعیف می دانسته و عمل مشهور را جابر نمی دانسته ولی کسانی که عمل مشهور را جابر می دانند می توانند به اطلاق این روایات عمل کنند.
 منها: ح 2 باب 86 « وَ تَقْضِي مَا فَاتَهَا مِنَ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ» جمله تقضی اطلاق دارد چه قبل از طواف حج آن را قضا کند و چه بعد از طواف حج آن را قضا کند.
 دلیل بر نظریه سوم -بعد از طواف حج-
 جملة من الروایات الخمسة
 در این روایات قضای اشواط ثلاثه بعد از حج ذکر شده است:
 منها: ح 1 باب 86 «... وَ لْتَسْتَأْنِفْ بَعْدَ الْحَج»
 این جمله دلالت بر مدعی دارد زیرا حج اسم برای تمام اعمال سیزده گانه حج می باشد.
 البته در این روایت احتمال دیگری نیز وجود دارد که کلمه «بعد» را «بعده» بخوانیم که در این صورت معنی برعکس می شود یعنی اول قضای طواف را انجام بدهد بعد اعمال حج را انجام دهد ولی لازمه این احتمال این است که کلمه حج بر سه عمل باقی مانده حج اطلاق شده باشد.
 اظهر الاحتمالالت احتمال دوم-بعد از حج- می باشد و اگر کسی بر این وجه اشکال کرد قول به اطلاق-تخییر- اصح می باشد لذا قول سیدنا الاستاذ و غیر واحد من تلامذته ضعیف می باشد.
 صورت رابعه: حیض بعد از طواف
 این فرض مصادیق زیادی دارد:
  1. حیض بعد از طواف و قبل از نماز
  2. حیض در اثناء نماز
  3. حیض بین نماز و سعی
  4. حیض در اثناء سعی
  5. حیض بین سعی و تقصیر
 فعلا بحث ما در فرض اول یعنی حیض بعد از طواف و قبل از نماز می باشد که این فرض هم دو صورت دارد تارة تمکن از انجام نماز را بعد از پاک شدن ندارد و تارة تمکن دارد.
 اگر چه نماز به طواف اضافه شده است اما این دلیل بر این نیست که نماز جزء طواف باشد بلکه هر کدام یک عمل مستقل است و هر دو جزء اعمال عمره می باشند در نتیجه اگر حدث بعد از طواف حادث شده است در صورتی می توان قائل به بطلان طواف شد که دلیل خاص داشته باشیم و الا طبق مقتضای قواعد اولیه حدث بعد از طواف موجب بطلان طواف نمی شود مانند حدث بعد از نماز کما اینکه چون نماز عمل مستقل است بطلان صلاة دلیل بر بطلان طواف نمی شود کما اینکه شبهه ای نست که نماز طواف قطعا صحیح نیست.
 در این فرض هم بحث از عدول مطرح می باشد.


[1] و قضت بعد طهرها ما بقي من طوافها قبل طواف الحج، لتقدم سببه كما في كلام بعض، أو بعده كما في كلام آخر، أو مخيرة كما هو مقتضى إطلاق الأدلة جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 39