درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: عدول قبل از احرام
 تحرير الوسيلة، ج‏1، ص: 408«مسألة 6 لو علم من وظيفته التمتع ضيق الوقت عن إتمام العمرة و إدراك الحج قبل أن يدخل في العمرة لا يبعد جواز العدول من الأول الى الافراد»
 مطلب اول در این مساله:
 جواز عدول در حج تمتع با علم به ضیق وقت قبل از احرام جایز است یا نه؟
 قبلا گذشت که بعد از احرام اگر علم به ضیق وقت داشته باشد عدول از حج تمتع به حج افراد جایز است در این مساله بحث قبل از احرام می باشد مثلا کسی که در مدینه است و می داند که فرصت انجام حج تمتع را ندارد و وقوف به عرفات را درک نمی کند آیا می تواند از ابتداء محرم به احرام حج افراد شود یا نه؟
 در این مساله دو نظریه می باشد:
  1. حق عدول ندارد و به وطن خود برگردد اگر علم دارد که حج تمتع را نمی تواند انجام دهد.
  2. می تواند عدول کند یعنی از ابتداء محرم به احرام حج افراد شود کما یظهر من السید فی العروه و المحقق العراقی فی تعلیقته و السید الحکیم فی المستمسک و سیدنا الاستاذ فی التحریر.
 دلیل نظریه اول:
 دلیل نظریه اولی که نظریه استادنا المحقق و مرحوم آقای گلپایگانی می باشد این است که از یک طرف مورد کلمات فقهاء و روایات عدول از حج تمتع به حج افراد، بین عمره و بعد از احرام می باشد.
 مثلا محقق می فرمایند:
 شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‏1، ص: 213 « و لو دخل بعمرته إلى مكة و خشي ضيق الوقت جاز له نقل النية إلى الإفراد و كان عليه عمرة مفردة»
 99 درصد کلمات فقهاء فرض را بین عمره قرار داده اند
 کما اینکه روایات نیز اینگونه می باشد مانند ح 2 از باب 21 « عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ يَوْمَ التَّرْوِيَة...» و ح 6 «ثُمَ‏ قَدِمَ مَكَّةَ وَ النَّاسُ بِعَرَفَات...» و ح 7 « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ- وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَكَّةَ ثَلَاثَةُ أَمْيَال...‏» و ح 1 از باب 20 « فِي الرَّجُلِ الْمُتَمَتِّعِ يَدْخُلُ لَيْلَةَ عَرَفَة...»
 فقط ح 1 از باب 21 در این زمینه اطلاق دارد و قبل از عمره را نیز شامل می شود.
 وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 296«قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع (بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ أُهِلُ‏ فَقَالَ لَا تُسَمِّ حَجّاً وَ لَا عُمْرَةً) وَ أَضْمِرْ فِي نَفْسِكَ الْمُتْعَةَ فَإِنْ أَدْرَكْتَ مُتَمَتِّعاً وَ إِلَّا كُنْتَ حَاجّا»
 این روایت هم اگر چه مطلق است اما منافاتی با قانون کلی که بقیه روایات می فرمایند ندارد زیرا از جواب امام علیه السلام استفاده می شود که مورد این روایت شک می باشد در حالیکه اگر فرض علم بود امام اینگونه جواب نمی داند.
 پس از یک طرف مورد روایات و کلمات علماء اثناء عمره می باشد و از طرف دیگر تقدم الکلام به اینکه عدول از واجب مانند حج تمتع به واجب دیگر خلاف قاعده می باشد و کفایت غیر مامور به از مامور به دلیل خاص نیاز دارد و عدول خلاف اصل است.
 نتیجه اینکه چون دلیل خاصی در مورد عدول قبل از احرام وجود ندارد، اصل عدم جواز عدول و اصل عدم کفایت یک واجب از واجب دیگر می باشد.
 دلیل نظریه دوم:
 دلیل بر این نظریه اولویت قطعیه می باشد به این بیان که اگر عدول از تمتع به حج افراد در مکه جایز باشد عدول از تمتع به افراد در مسجد شجره اولویت دارد و لعل جهت اولویت این باشد که در عدول از تمتع به افراد در مکه، اگر قائل به عدول هم نشویم حج فوت نمی شود زیرا طرقی دیگر برای صحت این حج وجود دارد مثلا کسی که ده دقیقه به زوال عرفه عمره اش تمام شده است و اختیاری عرفه را درک نمی کند ولی علی قول این فرد با درک اضطراری عرفه حجش صحیح است و اگر قائل به این قول هم نباشیم علی قول اگر وقوف اختیاری مشعر را درک می کند حجش صحیح است و اگر این هم صورت نگرفت و فقط وقوف اضطراری مشعر را درک می کند علی قول حجش صحیح است.
 نتیجه اینکه در مکه اگر چه در 99 درصد موارد حج فوت نمی شود ولی شارع اجازه عدول داده است پس اگر در مورد عدم فوت اجازه عدول داده شده است در صورت فوت بطریق اولی این اجازه عدول وجود خواهد داشت.
 اینکه فرموده اند چون ترک واجب می شود یا با الغاء خصوصیت این عدول جایز می شود اشاره به همین مطلبی دارد که بیان کردیم.
 و فیه:
 جواب از این دلیل این است که هیچ گونه اولویتی وجود ندارد زیرا علی تقدیر حجة الاسلام ترک نمی شود و علی تقدیر اصلا واجب نبوده است.
 زیرا فوت حج یا بخاطر قصور شخص می باشد و یا قصوری از ناحیه او صورت نگرفته است در فرض اول چون عامل فوت حج، خود شخص بوده است و ترک عمدی بحساب می آید باید سال دیگر حج را انجام بدهد و اگر فوت کرد باید ورثه آن را قضا کنند پس علی ای حال حج فوت نشده است.
 اما اگر در تاخیر قصوری صورت نگرفته است در این صورت هم حج فوت نشده است زیرا این شخص وقتی که تمکن از انجام حج را ندارد اصلا مستطیع نبوده است و حج بر او واجب نبوده است.
 بعد از نفی اولویت به اصول اولیه ای که اشاره کردیم مراجعه می شود که اصل عدم جواز عدول از واجب به واجب دیگر می باشد و اصل عدم کفایت و اجزاء غیر مامور به از مامور به می باشد.
 نتیجه اینکه ظاهرا عدول از تمتع به افراد اختصاص به موارد ضیق وقت در بین عمره تمتع دارد.
 مطلب دوم:
 ما اشار بقوله« بل لو علم حال الإحرام بضيق الوقت جاز له الإحرام بحج الافراد و إتيانه ثم إتيان عمرة مفردة بعده، و تم حجه و كفى عن حجة الإسلام »
 اگر علم به عدم تمکن در حین احرام صورت گرفت آیا حکم علم به عدم تمکن بعد از احرام را دارد یا حکم قبل از احرام را دارد؟
 در این صورت هم دو نظریه است:
  1. عدول جایز نیست للاصلین کما تقدم
  2. عدول جایز است لاولویة القطعیه و الغاء خصوصیت که مکه خصوصیتی ندارد و لترک الواجب که اگر عدول نکند ترک واجب می شود.
 سیدنا الاستاذ کما اینکه عدول قبل از احرام را جایز می دانند در این فرض هم می فرمایند عدول جایز است.