درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مراد از ضیق وقت
 بحث در روایاتی بود که در اقوال سبعه وجود دارد که به روایات قول اول در جلسه قبل اشاره شد.
 اما روایات نظریه دوم:-کفایت عدم درک مسمی برای این قول به روایاتی استدلال شده است که مفادشان این است که آخر درک عمره زوال یوم عرفه می باشد.
 وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 295 باب 20 ح 15
 «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمُتَمَتِّعُ لَهُ الْمُتْعَةُ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ عَرَفَةَ- وَ لَهُ الْحَجُّ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ النَّحْر»
 از این روایت از حیث سند صحیحه می باشد.
 المصدر ص 293 ح 7 «وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي مُتَمَتِّعٍ دَخَلَ يَوْمَ عَرَفَةَ- قَالَ مُتْعَتُهُ تَامَّةٌ إِلَى أَنْ يَقْطَعَ التَّلْبِيَة»
 این روایت موید است.
 در کیفیت استدلال به روایت باید به چند نکته توجه شود:
  1. جواز تکرار تلبیه تا ظهر روز عرفه می باشد.
  2. کسی که می خواهد اعمال عمره را انجام دهد و تا زوال هم فرصت دارد -چنانچه در روایت فرموده است این شخص تا زوال یوم العرفه فرصت دارد که اعمال عمره را نجام دهد- نمی تواند چه در زمان سابق و چه در زمان کنونی مسافت چهار فرسخ مکه تا عرفات را در زمان کوتاهی طی کند و اول زوال عرفه، در عرفات باشد زیرا اطلاق اینکه شخص تا ظهر عرفه فرصت دارد دو دقیقه به ظهر را هم شامل می شود واضح است که در عرض دو دقیقه نمی توان مسافت مکه تا عرفات را طی کرد در نتیجه با توجه به اینکه شخص تا زوال فرصت دارد باید بگوییم درک مسمای وقوف عرفه کفایت می کند زیرا نمی شود هم تا زوال شخص مجاز به اعمال عمره باشد و هم زوال عرفه را درک کند.
  3. احکام اسلامی در همه زمانها جاری است نه می توان گفت این حکم مختص زمان معصومین بوده است و زمان ما را شامل نمی شود و نه می توان گفت که این حکم در زمان ما جاری است و زمان معصومین را در بر نمی گیرد.
 با توجه به این نکات باید بگوییم مراد از این روایت این است که انجام عمره جایز است تا زمانی که مسمای وقوف را درک می کند کسی که قبل از ظهر ولو به یک دقیقه تقصیر را انجام دهد باز هم می تواند تا قبل از غروب خودش را به عرفه برساند لذا صاحب مدارک تصریح کرده است که این روایت نص در کفایت درک مسمی می باشد.
 اکثر محققین که این نظریه را داده اند به این دو روایت تمسک کرده اند.
 اما اینکه گفتیم موید است بخاطر دو جهت می باشد اولا روایت مرسله می باشد و ثانیا سهل بن زیاد توثیق نشده است.
 از آنچه تا کنون گفته شد ادله نظریه سوم نفیا و اثباتا روشن شد.
 دلیل بر اثبات این نظریه صحیحه معاویة بن عمار است که قبلا نیز به آن اشاره شد.
 وسائل الشيعة، ج‏14، ص: 36 باب 22 ح 1«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ فِي رَجُلٍ أَدْرَكَ الْإِمَامَ وَ هُوَ بِجَمْعٍ- فَقَالَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ يَأْتِي عَرَفَاتٍ فَيَقِفُ بِهَا قَلِيلًا ثُمَّ يُدْرِكُ جَمْعاً قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَلْيَأْتِهَا وَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ لَا يَأْتِيهَا حَتَّى يُفِيضُوا فَلَا يَأْتِهَا وَ لْيُقِمْ بِجَمْعٍ فَقَدْ تَمَّ حَجُّه‏»
 دلیل بر نفی این نظریه این است که بعضی مانند آقای خوئی رحمة الله علیه می فرمایند این نظریه روایت ندارد.
 به نظر ما هم این نظریه روایت ندارد زیرا فرق است بین کسی که عاجز است با کسی که خود را به عجز انداخته است و یا فرق است بین کسی که مضطر است با کسی که خود را به اضطرار انداخته است حال مورد روایت فرد مضطر است یا کسی که بخاطر انجام اعمال عمره خود را به اضطرار انداخته است ظاهرا مورد روایت فرد مضطر می باشد نه کسی که خودش را به اضطرار انداخته است.
 با این بیان این نظریه باید از بین اقوال برداشته شود و دلیل این قول هم در مقام تعارض روایات نباید به آن توجه شود.
 دلیل قول چهارم (بلکه همه اقوال زمانی)
 جملة من الروایات
 منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 294 باب 20 ح 10 «وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَقْدَمُ مَكَّةَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ صَلَاةَ الْعَصْرِ تَفُوتُهُ الْمُتْعَةُ فَقَالَ لَا لَهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ غُرُوبِ الشَّمْسِ وَ قَالَ قَدْ صَنَعَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏»
 منها: المصدر ح 11 «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَدْخُلُ مَكَّةَ- يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَقَالَ لِلْمُتَمَتِّعِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّيْل»‏
 این حدیث موید است لمکان محمد بن سهل که توثیق نشده است.
 منها: المصدر ح 12 «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا قَدِمْتَ مَكَّةَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ أَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَلَكَ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّيْلِ أَنْ تَطُوفَ بِالْبَيْتِ وَ تَسْعَى وَ تَجْعَلَهَا مُتْعَة»
 این حدیث هم موید است بخاطر اینکه طریق شیخ به محمد بن عذافر معلوم نیست صحیح باشد.
 منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 300 باب 21 ح 14«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَدْخُلُ مَكَّةَ- مُتَمَتِّعَةً فَتَحِيضُ قَبْلَ أَنْ تُحِلَّ مَتَى تَذْهَبُ مُتْعَتُهَا قَالَ كَانَ جَعْفَرٌ ع يَقُولُ زَوَالَ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ التَّرْوِيَة...»
 الروایة صحیحة
 این روایات باید در دائره تعارض قرار گیرند زیرا روایت صحیحه در این قول وجود دارد و دلالت روایات هم واضح است.
 طائفه پنجم
 سیاتی ان شاء الله