درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مقتضای قواعد اولیه
 در جلسه قبل اشاره شد که برای روشن شدن معنای ضیق باید به چند نکته اشاره شود نکته اول در جلسه قبل بیان شد اما نکته دوم:
 ثانیا: بحث در مقتضای قواعد اولیه در معنای ضیق وقت بود.
 مقتضای آیه 196 سوره بقره «و اتموا الحج و العمرة لله» وجوب اتمام حج و اتمام عمره بعد از شروع می باشد مفاد این آیه یک قانون کلی می باشد کما اینکه مستفاد از این آیه، وجوب حج تمتع منحصرا علی النائی می باشد «ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد»
 از این دو قانون استفاده می شود شخصی که محرم به احرام عمره تمتع شده است واجب است این عمره را به اتمام برساند چه ظهور عرفه باشد یا روز دهم باشد در همه موارد اتمام واجب است اگر بگوییم که اتمام لازم نیست و عمل باطل است یا تبدیل به عمره مفرده شده است و یا تبدیل به حج افراد شده، نیاز به دلیل دارد.
 نتیجه اینکه در فروض سبعه این آیه و روایاتی که همین مفاد را دارند می فرمایند اتمام عمره لازم است و اگر اتمام ممکن نشد عمل باطل خواهد شد و عدول نیاز به دلیل دارد.
 ثالثا: قدر متیقن از این اقوال سبعه کدام فرض می باشد آیا فرضی وجود دارد که همه قبول داشته باشند که عدول جایز است؟
 و همچنین آیا بین روایات قدر مسلم وجود دارد یا نه؟
 قدر متیقن بین اقوال بدون تردید، جامع بین وقوف اختیاری و اضطراری می باشد چنانچه یکی از اقوال عدم تمکن وقوف اضطراری عرفه بود کما عن الحلبی و المحقق فی السرائر.
 در نتیجه شخصی که زوال یوم الترویه و غروب یوم الترویه و زوال یوم العرفه و وقوف اضطراری عرفه را درک نکرده است طبق همه مبانی باید عدول به حج افراد کند.
 اما قدر متیقن بین روایات:
 آیا قدر متیقن فوت مسمای وقوف عرفه می باشد یا فوت جامع بین وقوف اختیاری و اضطراری می باشد؟
 اولا به این نکته باید توجه شود که چرا در اقوال، در قدر متیقن مشکلی وجود نداشت اما در باب روایات این امر مردد بین دو فرض می باشد.
 و ثانیاً تشخیص قدر متیقن در روایات تابع این است که کفایت وقوف اضطراری روایت دارد یا نه؟
  در اینکه کفایت وقوف اضطراری روایت دارد یا نه بین علماء اختلاف است بعضی مانند آقای خوئی رحمة الله علیه می فرمایند در این زمینه روایتی وجود ندارد.
 مرحوم آقای خوئی در کتاب حج می فرمایند که «فلایوجد فیه ایّ نص»
 اما مرحوم نراقی می فرمایند در این زمینه اخبار مستفیضه وجود دارد.
 مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‏11، ص: 229«و للأخبار المستفيضة من الصحاح و غيرها المتضمّنة ل: أنّ من يأتي بعد ما يفيض الناس من عرفات و يدركها ليلة النحر فقد تمّ حجّه کصیحة ابن عمار »
 ایشان می فرمایند اخبار مستفیضه وجود دارد که با درک وقوف اضطراری نوبت به عدول نمی رسد مانند صحیحه معاویة بن عمار (وسائل الشيعة، ج‏14، ص: 36 باب 22 ح 1)
 نتیجه اینکه اگر کلام مرحوم نراقی را بپذیریم قدر متیقن جامع بین وقوف اختیاری و اضطراری می باشد اما اگر کلام آقای خوئی را بپذیریم باید قدر متیقن را وقوف اختیاری عرفه قرار دهیم.
 نتیجه اینکه شبهه ای نیست که در بین اقوال قدر متیقن وجود دارد و آن جامع بین وقوف اختیاری و اضطراری عرفه می باشد زیرا قول هفتم قائل دارد(شاید مراد استاد این باشد که قول هفتم هم که می فرماید در ظهر یوم الترویة شخص مخیر در عدول است این تخییر تا عدم درک جامع وقوف اختیاری و اضطراری عرفه می باشد).
 ینایبع ج 8 ص 540 «سواء كان ذلك ودخوله إلى مكة بعد الزوال يوم التروية أو ليلة عرفة أو يوم عرفة قبل زواله أو بعد زواله على الصحيح والأظهر من أقوال أصحابنا لأن وقت الوقوف بعرفة للمضطر إلى طلوع الفجر من يوم النحر»
 در ادامه می فرمایند بقیه روایات چون خبر واحد می باشند حجت نیستند.
 مطلب دوم:
 مطلب اول ذکر این سه مقدمه بود مطلب دوم این است که ابتداءً به روایات مورد بحث اشاره شود.
  قبلا گذشت در این زمینه شش طائفه یا هفت طائفه از روایات وجود دارد.
 روایات را طبق اقوالی که ذکر شد بیان می کنیم.
 قول اول عدم درک وقوف واجب در عرفه-که مختار علامه و شهید و سیدنا الاستاذ بود، سه روایت دارد:
 1- وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 298 باب 21 ح 6 «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَهَلَّ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ جَمِيعاً ثُمَ قَدِمَ مَكَّةَ وَ النَّاسُ بِعَرَفَاتٍ- فَخَشِيَ إِنْ هُوَ طَافَ وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَنْ يَفُوتَهُ الْمَوْقِفُ قَالَ يَدَعُ الْعُمْرَةَ فَإِذَا أَتَمَّ حَجَّهُ صَنَعَ كَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ وَ لَا هَدْيَ عَلَيْه‏»
 مورد استشهاد «ان یفوته الموقف» می باشد مقتضای اطلاق این جمله این است که هر مقدار از وقوف فوت می شود باید عدول کند.
 الروایة صحیحة و الدلالة واضحة
 2- وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 293 باب 20 ح5 «عَنْ‏ اِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمَحَامِلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا بَأْسَ لِلْمُتَمَتِّعِ إِنْ لَمْ يُحْرِمْ مِنْ لَيْلَةِ التَّرْوِيَةِ- مَتَى مَا تَيَسَّرَ لَهُ مَا لَمْ يَخَفْ فَوْتَ الْمَوْقِفَيْن‏»
 این روایت هم از نظر سند موید است هم از نظر دلالت زیرا اسماعیل بن مرار در کتب رجال توثیق نشده است و از حیث دلالت هم بعدا جهت اشکال آن اشاره خواهد شد.
 3-وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 295 باب 20 ح 16 «وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَرْوٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ مُتَمَتِّعٍ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ وَافَى غَدَاةَ عَرَفَةَ- وَ خَرَجَ النَّاسُ مِنْ مِنًى إِلَى عَرَفَاتٍ- أَ عُمْرَتُهُ قَائِمَةٌ أَوْ قَدْ ذَهَبَتْ مِنْهُ إِلَى أَيِّ وَقْتٍ عُمْرَتُهُ قَائِمَةٌ إِذَا كَانَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَلَمْ يُوَافِ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ لَا لَيْلَةَ التَّرْوِيَةِ- فَكَيْفَ يَصْنَعُ فَوَقَّعَ ع سَاعَةً يَدْخُلُ مَكَّةَ- إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَطُوفُ وَ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَسْعَى وَ يُقَصِّرُ وَ يَخْرُجُ بِحَجَّتِهِ وَ يَمْضِي إِلَى الْمَوْقِفِ وَ يُفِيضُ مَعَ الْإِمَام‏»
 این روایت هم از حیث سند موید است زیرا در مورد محمد بن مسرور در کتب رجال چیزی وارد نشده است اگر چه بعضی خواسته اند بگوید مراد از محمد بن مسرور شخصی دیگری است که وی ثقه است ولی به نظر ما این توجیه درست نیست و این حدیث از حیث سند مشکل دارد.
 و اما روایات نظریه دوم در جلسه آینده اشاره خواهد شد.