درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: افضل مواضع مسجد الحرام

 تحرير الوسيلة، ج‏1، ص: 407 «و أفضل مواضعها المسجد، و أفضل مواضعه مقام إبراهيم (ع) أو حجر إسماعيل (ع) »

مطلب چهارم :

 افضل مواضع مسجد، مقام ابراهیم یا حجر حضرت اسماعیل علیهما السلام می باشد.

 در اینکه افضل مواضع مسجد الحرام کجاست چهار نظریه می باشد:

نظریه اول: مقام یا حجر حضرت اسماعیل علیهما السلام، کما حکی عن الصدوق و ذهب الیه السید فی العروة و اشار الیه سیدنا الاستاذ.

 طبق این نظریه این دو مکان حتی از رکن یمانی و خود کعبه هم افضل است.

نظریه دوم: مقام حضرت ابراهیم، کما یظهر من صاحب الشرایع.

 در جواهر برای این نظریه ادله ای ذکر شده است که اهم این ادله، روایت عمر بن یزید می باشد که بقیه ادله هم به این دلیل بر می گردد.

 وسائل الشيعة، ج‏12، ص: 397 «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَاصْنَعْ كَمَا صَنَعْتَ بِالشَّجَرَةِ- ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ ثُمَّ أَهِلَّ بِالْحَجِّ فَإِنْ كُنْتَ مَاشِياً فَلَبِّ عِنْدَ الْمَقَامِ- وَ إِنْ كُنْتَ رَاكِباً فَإِذَا نَهَضَ بِكَ بَعِيرُكَ وَ صَلِّ الظُّهْرَ إِنْ قَدَرْتَ بِمِنًى الْحَدِيث‏»

 در این روایت مقام به تنهایی ذکر شده است و اشاره ای به حجر نشده است لذا مقام افضل از همه امکنه مسجد می باشد.

و فیه: این روایت سندا ضعیف می باشد زیرا محمد بن عمربن یزید توثیق نشده است و فتوی به افضلیت نیاز به دلیل دارد و با روایت ضعیف نمی توان فتوی به افضلیت دارد لذا تمام استدلاتی که مبتنی بر این روایت می باشد صحیح نیست.

نظریه سوم:تخییر بین مقام و میزاب، کما عن ابو الصلاح الحلبی و الشهید

و فیه: میزاب نه عدل مقام است و نه افضل الاماکن می باشد بله اگر میزاب را از این جهت که جزء حجر است عدل مقام بدانیم بخاطر روایت معاویة بن عمار اشکالی ندارد اما اگر نفس میزاب بما انه میزاب قرار باشد عدل مقام قرار گیرد دلیلی بر آن وجود ندارد.

نظریه چهارم: میزاب، کما عن المحقق فی الارشاد و ینابیع ج 3 ص 214 و مجمع البرهان نصه:

 مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج‏7، ص: 188«و يستحب ان يكون يوم التروية، عند الزّوال من تحت الميزاب».

 این نظریه اضعف از همه نظریات می باشد از نظریه دوم اضعف است زیرا نظریه دوم حد اقل یک روایت ضعیف داشت و از نظریه سوم اضعف است زیرا نظریه سوم می خواست عدل را درست کند که یک راه عقلی داشت ولی در این نظریه افضلیت را می خواهد درست کند لذا صاحب جواهر می فرمایند:

 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏18، ص: 19 «و لم نعثر له على شاهد يقتضي فضله على المقام»

 در رد این نظریه ممکن است گفته شود که این نظریه اضعف الوجوه می باشد و ممکن است گفته شود این نظریه قائل ندارد که البته این دو با هم فرق دارند.

 صاحب عروه می فرمایند:

 العروة الوثقى (المحشى)، ج‏4، ص: 616«و أفضل مواضعه المقام أو الحجر، و قد يقال: أو تحت الميزاب (4)»

 __________________________________________________

(4) لعل المراد أنّه أفضل أمكنة الحجر و إلا فهو من الحجر. (البروجردي).

أي قد يقال بالتخيير بين المقام و تحت الميزاب كما عن جماعة. (الإمام الخميني).

 در عبارت «وقد یقال او تحت المیزاب» دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه مراد سید نظریه چهارم و انکار آن باشد کما هو الظاهر من حاشیة السید البروجردی، که اگر این عبارت رد نظریه چهارم باشد از قد یقال استفاده می شود که این نظریه قائل دارد.

  دوم اینکه اشاره به نظریه سوم و تخییر داشته باشد کما هو الظاهر من «أو» و حاشیة سیدنا الاستاذ که در این صورت از این عبارت استفاده نمی شود که این قول قائل دارد.

مطلب پنجم :

 تحرير الوسيلة، ج‏1، ص: 407 «و لو تعذر الإحرام من مكة أحرم مما يتمكن»‏

 تقدم الکلام که احرام حج از مکه اختیارا مورد اتفاق عامه و خاصه می باشد اما اگر تمکن از احرام از مکه ندارد مثلا بخاطر تاخیر قافله اگر به مکه برود موقف بل موقفین از او فوت می شود وظیفه او چیست؟

 سیدنا الاستاذ می فرمایند اگر نتوانست در مکه محرم شود از هر جا که تمکن داشت محرم شود.

 نکته جالب اینجاست که این فرع با توجه به اینکه محل ابتلاء هم بوده است اما چنانچه آقای خوئی می فرمایند هیچ روایتی در خصوص این فرع وارد نشده است.

دلیل:

اولا: تسالم فقهاء امامیه

دلیل دوم: طائفه ای از روایات که در باب احرام عمره وارد شده است که مفادشان این است که اگر شخص بخاطر جهل یا نسیان در میقات محرم نشد و امکان برگشت به میقات هم برای او فراهم نیست می تواند در همانجا که تمکن دارد محرم شود.

 از این روایات استفاده می شود که اساسا شرطیت احرام از میقات، در صورت تمکن است و با عدم تمکن این شرطیت ساقط است چه میقات، از مواقیت مشهوره باشد یا میقات مکه باشد اگر چه روایات در مورد جهل و نسیان و حیض می باشد اما روایات معلل می باشند در نتیجه هر جا که علت موجود شد و احرام از میقات ممکن نشد این شرط ساقط است.

منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 328 باب 14 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُحْرِمَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ قَالَ قَالَ أَبِي يَخْرُجُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ أَرْضِهِ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ أَحْرَمَ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُجْ ثُمَّ لْيُحْرِم»‏

منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 330« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَرَكَ الْإِحْرَامَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ يَرْجِعُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ بِلَادِهِ الَّذِي يُحْرِمُونَ مِنْهُ فَيُحْرِمُ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُج‏ »

 روایات صحیح است و دلالت این روایات فی الجمله درست است.

دلیل سوم: طائفه دیگر از روایات در مورد نسیان و جهل از احرام در خصوص خود حج وارد شده است

منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 330 «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ فَذَكَرَ وَ هُوَ بِعَرَفَاتٍ- مَا حَالُهُ قَالَ يَقُولُ اللَّهُمَّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ ص- فَقَدْ تَمَّ إِحْرَامُهُ فَإِنْ جَهِلَ أَنْ يُحْرِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ بِالْحَجِّ حَتَّى رَجَعَ إِلَى بَلَدِهِ إِنْ كَانَ قَضَى مَنَاسِكَهُ كُلَّهَا فَقَدْ تَمَّ حَجُّه‏»

منها: وسائل الشيعة، ج‏11، ص: 338 باب 20 « عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ مُتَمَتِّعاً خَرَجَ إِلَى عَرَفَاتٍ- وَ جَهِلَ أَنْ يُحْرِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ بِالْحَجِّ حَتَّى رَجَعَ إِلَى بَلَدِهِ قَالَ إِذَا قَضَى الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا فَقَدْ تَمَّ حَجُّه‏»